برتراند راسل، فیلسوف بلندآوازه انگلیسی می گفت « از کسانی تعجب می کنم که با وجود دهها زمینه مناسب برای دست زدن به یک خطای جدید، بازهم اشتباهات قبلی را تکرار می کنند»! در ادامه سخن برتراند راسل می توان گفت؛ مقامات آمریکایی باید بسیار خشنود و خرسند باشند وقتی می بینند بعضی ها در ایران اسلامی، این آمادگی را دارند که برای چندمین بار از یک سوراخ گزیده شوند و می توان به آنها حق داد! که در مقابل کم هوشی برخی از دست اندرکاران امور کشورمان، خود را بسیار هوشمند و نابغه تلقی کنند!
از مقدمه ای که در ابتدای این وجیزه آمده است تعجب نکنید. کافی است نگاهی گذرا به آنچه در پی خواهد آمد داشته باشید تا دراین باره با نگارنده همصدا شوید و شاید هم صدای شما به فریاد بلند شود که صدالبته، حق دارید.
چند روزی است که یک هیئت سرشناس از سینماگران آمریکایی از جمله «تام پولاک» رئیس کمپانی یونیورسال و سد جنیس (سد گانیس) رئیس آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک آمریکا-اعطاکننده جایزه اسکار- و آنت بنینگ هنرپیشه معروف هالیوود و بازیگر نقش اول در فیلم «زیبای آمریکایی» و... به ایران آمده اند. برخی از اعضای این هیئت، از جمله جنیس، از سیاستگذاران اصلی هالیوود و در آمریکا دارای مقام رسمی در حد یک وزیر است. او بدون کمترین مانع و هر وقت بخواهد می تواند با عالی ترین مقامات آمریکایی دیدار کند. او طی چند سال اخیر با جرج بوش، سناتورهای آمریکایی- از هردو جناح بازها و کبوترها- و اعضای دیوان عالی آمریکا ملاقات های پی در پی داشته است. وظیفه جنیس و هیئت همراه او گسترش فرهنگ و سیطره سیاسی آمریکاست. خب! می توان گفت؛ اعضای این هیئت به وطنشان علاقه دارند، این که جرم نیست!... اعضای این هیئت سابقه طولانی و شناخته شده ای در ساخت فیلم های ضد ایرانی و ضد اسلامی و تهیه چندین فیلم معروف در دفاع از صهیونیست ها و قانونی جلوه دادن جنایات آنها و... دارند. فیلم هایی نظیر «ماجراهای ایندیانا جونزجوان» در تبلیغ و ترویج اسطوره های صهیونیستی، فیلم «قلمرو» با توهین آشکار و مشمئزکننده به اسلام و مسلمانان. فیلم «ایوان قدرتمند»؛ فیلمی وهن آمیز علیه باور به خداوند سبحان- که بسیاری از کشورهای اسلامی نمایش آن را ممنوع اعلام کردند- فیلم «یونایتد 93» توهین به اسلام و تلاش برای تروریست جلوه دادن مسلمانان و دهها فیلم مشابه دیگر و...
ممکن است گفته شود حضور این هیئت در جمهوری اسلامی ایران می تواند آنها را از نزدیک با واقعیات آشنا کند و زمینه ای برای توهم زدایی از اذهان به خطا رفته آنان باشد. این برداشت اگرچه بر فرض صحت نیز ساده اندیشانه است ولی چندان پاپیچ آن نمی شویم و فعلاً با تسامح می پذیریم که اگر با این هدف آمده بودند یا دعوت شده بودند چندان نگران کننده نبود. اما واقعیت غیر از این است و ماجرا، آن گونه که خود به صراحت مطرح کرده و میزبانان ایرانی آنها نیز نه فقط تائید بلکه تأکید کرده و می کنند چیز دیگری است. اهداف سفر هیئت یاد شده را از زبان مدیرعامل خانه سینما که ظاهراً میزبان آنهاست، بخوانید؛ «این هیئت به ایران آمده اند تا در راستای برنامه توسعه علمی- آموزشی و ارتقای شغلی اعضای جامعه اصناف سینمای ایران، سمینارهای تخصصی و کارگاه های آموزشی برقرار کنند تا به تبادل تجارب با جامعه سینمایی ایران پرداخته و دانش سینمایی خود را به این سینما انتقال دهند»!!
اکنون با توجه به سوابق این هیئت در دشمنی و کینه توزی علیه اسلام و ایران و اهداف رسماً اعلام شده آنان که تبادل تجربیات و آموزش دانش سینمایی خود به سینماگران ایران است! انگشت حیرت به دندان نمی گزید؟ و از ساده لوحی برخی دست اندرکاران- که کمترین برخورد منطقی و قانونی با آنان کنار گذاشتن از مسئولیت است- خنده تلخ بر لب هایتان نمی نشیند و در همان حال، از این که احتمالاً برخی دیگر از دست اندرکاران کاسه ای زیر نیم کاسه دارند و هنوز بر سر کارند- یا به بیان گویاتر، مسئولان را سر کار گذاشته اند- تأسف نمی خورید؟!
آیا شرم آور نیست که کسانی در جمهوری اسلامی ایران از سازندگان و تهیه کنندگان فیلم های ضد اسلامی و ضد ایرانی برای انتقال تجربیات و آموزش به سینماگران ایرانی دعوت کنند و علاوه بر رسانه ها و مجامع و محافل آلوده و بدسابقه، برخی از دست اندرکاران ساده لوح نیز برای آنها هورا بکشند و به به و چه چه راه بیندازند؟!
همین چند روز پیش بود- 5/12/87- که آقای قشقاوی سخنگوی محترم وزارت امور خارجه کشورمان با نگرانی اعلام کرد «هالیوود ساخت 30 فیلم ضد ایرانی را در دستور کار خود دارد» و هشدار داد که «حوزه هنر، حوزه ای ارزشمند است که نباید آلوده شود». و برخی دیگر از مسئولان نیز خبرها و هشدارهای مشابهی در همین راستا داشته اند! مگر افرادی نظیر «سدجنیس» و «تام پولاک» سردمداران هالیوود نیستند؟!
راستی! آیا هیئت یاد شده با بهره گیری از کرامات عرفانی! و از طریق «طی الارض»! به ایران آمده است؟! خب! چه کسانی از آنها دعوت کرده اند؟ چه کسانی به آنها ویزا داده اند؟ چه کسانی میزبانی آنان را برعهده گرفته اند؟ چه کسانی با برنامه اعلام شده این هیئت یعنی انتقال تجربیات سینمایی آنها به سینماگران ایرانی- با توجه به سوابق ضد دینی و ضد ایرانی آنان- موافقت کرده اند؟! سکوت نکنید! این پرسش ها نمی تواند بی پاسخ بماند و کسانی که در این ماجرا کوتاهی و قصور و یا عناد و تقصیر داشته اند نمی توانند برای همیشه از نگاه تیزبین مردم مؤمن و انقلابی ایران اسلامی پنهان بمانند.
و اما، پشت صحنه این ماجرا که بارها از سوی مقامات آمریکایی اعلام شده شنیدنی تر است و البته عبرت انگیز و در همان حال تعجب آور که چرا مسئولان محترم و ذیربط در کشورمان از آن بی خبرند؟! و اگر قرار نیست اینگونه رخدادها و طرح ها و پروژه های رسماً اعلام شده دشمن را رصد کنند، پس در چه کارند؟! در اینجا فقط به یک نمونه از آن بسیارها اشاره کرده و شرح کامل داستان را به فرصتی دیگر موکول می کنیم؛
در سال 1385- 2006 میلادی- همزمان با مصوبه سازمان CIA که در آن، هالیوود را به ساختن فیلم های جذاب! برای توجیه جنگ آمریکا علیه تروریسم!! موظف کرده بود، کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا نیز پروژه ای به نام «مدیریت دیدارهای بین المللی» میان شهروندان آمریکایی با چند قشر از اقشار کشورهای هدف - از جمله ایران اسلامی- تدوین کرده و به تصویب رساندند. براساس این طرح که به ECA مشهور است و سایت وزارت خارجه آمریکا در همان هنگام متن خلاصه ای از آن را منتشر کرد، دیدارهایی از سوی آمریکایی ها با سینماگران، ورزشکاران، هنرمندان و دانشجویان ایرانی- در ایران و آمریکا- پیش بینی شده بود و هدف از این دیدارها، ترویج و توجیه سیاست های خاورمیانه ای آمریکا در پوشش های هنری، ورزشی، علمی و... اعلام شده بود.
کاندولیزا رایس از این طرح با عنوان «دیپلماسی شهروندی» -CITIZEN DIPLOMACY- یاد کرده و گفته بود؛ در این حرکت راهبردی، هریک از شهروندان آمریکایی در تماس با ایرانیان، نقش یک دیپلمات آمریکایی را برعهده خواهند داشت و دیدارهای آنان قبل از آن که هنری، ورزشی، علمی و... باشد، ماهیت سیاسی دارد. رایس در کنگره از اختصاص اولیه 900 میلیون دلار برای انجام این دیدارها خبر داده بود. جالب است که هیئت سینمایی مورد اشاره اعلام کرده اند که با هزینه شخصی به ایران آمده اند!
این نکته را نیز به نقل از سایت وزارت خارجه آمریکا بخوانید؛ «وزارت خارجه برای هنرمندان ایرانی در محصولات آمریکایی موقعیت حضور و فعالیت ایجاد می کند تا براساس یک چشم انداز امنیتی بتواند از آنان به عنوان سفیران ارزش های سکولار ایالات متحده بهره گیرد»... و این قصه سر دراز دارد که پیش از این به آن پرداخته و باز هم خواهیم پرداخت... حالا با آنچه در صدر این نوشته آمده است موافقید؟!
حسین شریعتمداری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر