ا

الَلهُمَ کُن لِوَلیِکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَنِ ، صَلَواتُکَ عَلیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِه الساَعةِ وَ فی کُل ساعةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَینًا حَتی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعًا وَتُمَتِعَّهُ فیها طَویلا

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

خواص خاكستري و ماسونيسم مدرن

9ماه از كليد خوردن فاز نهايي فتنه و جنگ نرم قدرت هاي استكباري عليه ايران گذشت. تدارك اين جنگ دست كم يك دهه زمان برده بود. اكنون جنازه فتنه و اسب ترواي جنگ نرم زيرپاي ماست. مي توان آن جنازه را كالبدشكافي و اين ارابه را تجزيه كرد تا معلوم شود گوشت و خون و پوست اين جنين مرده از كجا تغذيه شد و اندام آن چگونه تكوين يافت يا به تعبير ديگر اجزاي اسب ترواي فريب چگونه مهندسي و روي هم سوار شد. اين كالبدشكافي و تجزيه و تشريح از آن جهت حائز اهميت است كه امكان باز توليد فتنه و جنگ نرم را از دشمن سلب مي كند. به يقين دشمن به لطف پروردگار و بيداري و هوشياري ملت- كه حدفاصل 22خرداد تا 9 دي و 22بهمن آشكارا مشاهده شد- ضربه سهمگيني از ايران دريافت كرده اما چون زخمي است به باز توليد جنگ مي انديشد. كالبدشكافي فتنه و تجزيه اجزاء جنگ نرم در شرايطي كه جزئيات نقشه راه دشمن و شبكه اطلاعاتي او لو رفته است، به ميزان بسيار بالايي امكان باز توليد جنگ را منتفي مي سازد.
نسبت «فتنه» با «جنگ نرم» چيست؟ فتنه ابزار و مقدمه جنگ نرم است. هدف جوهري فتنه، غبارآلود كردن فضا و سلب قدرت تشخيص از افكار عمومي است. هدف حداقلي (و در عين حال مهم)، ايجاد شكاف اجتماعي و انفعال و حيرت در ميان عوام و خواص بود تا امكان بسيج آنها مقابل شبيخون دشمن سلب شود. اما هدف حداكثري- فراتر از اين انفعال و حاشيه گزيني- استخدام طيفي از خواص و عوام توسط مهاجمان بود. فتنه زمينه را براي جنگ نرم فراهم مي كند و جنگ نرم، هزينه هاي دشمن را به شدت كاهش مي دهد و پاي ملت مورد هجمه -و از جيب خود آنها - حساب مي كند! در اين ميان بنيان فتنه، غبارآلود كردن افكار عمومي و سلب قدرت تشخيص حق و ناحق است و اين سنگ بنا را هيچ مهندسي نمي تواند در جاي خود قرار دهد مگر «خواص خاكستري». خواص خاكستري از يك سو به اعتبار سوابق و ظواهر، براي طبقات زير خط «فقر فرهنگي» ملاك تشخيص محسوب مي شوند و از سوي ديگر، مستعد «غفلت» و معبرگشايي براي دشمن هستند، اگر مستعد «خيانت» و همپيماني و هم پايي با دشمن نباشند.
آنها مستعد سواري دادن و دوشيده شدن هستند. خاكستري ها در طول ساليان چنان زيسته و دگرگون شده اند كه سنگين و ضعيف الاراده شده اند، بي پروا و دور از احتياط سر مي كنند، خانه بي صاحب و غارت زده را مي مانند. خاصيت و كار ويژه اصلي اين طيف از نخبگان در دو پهلو و مبهم سخن گفتن است، همان كه هيزم «آتش فتنه» است. حريت و شجاعت و تقوا گمشده آنهاست.خانه بي حفاظ و گله بي چوپان را مي مانند. گرگ به گله آنها زده است. فرمايش حضرت باقرالعلوم عليه السلام است كه «دو گرگ كه از دو سو به گله اي هجوم برند آن قدر تلفات نمي گيرند كه مال پرستي و جاه طلبي به دين مومن زيان مي زنند». حب مال و حب جاه، ميل به اشرافيت اقتصادي و باز توليد سياست اموي و عباسي! ميل به تبعيض و تمايز و تفاخر و تكبر و تعصب جاهلي و خودبزرگ بيني و كوچك شمردن ديگران. غفلت و سر به هوايي و بي پروايي آنها، هر صياد كمين كرده اي را به طمع و هوس مي اندازد. تار و پود غفلتي كه خواص خاكستري دور خويش تنيده و در خود پيله كرده اند، اسباب روحيه گرفتن و دليري و گستاخي خصم است.
اگر شبكه رسانه اي، ماهواره و مجازي (سايبري) دشمن، فرجام جنگ همه جانبه را به زير كشيدن جمهوري اسلامي و نشاندن سكولاريسم به جاي آن مي داند- كه به يقين در آن صورت نه جمهوريت و رايي خواهد ماند و نه اسلاميت- خواص خاكستري سال ها پيش در عمل به سكولاريسم رو كرده اند. خطي كه اينها از غفلت ها براي خويش ساخته اند، عملا خطي سياسي شده كه دين در آن جز نما و ظاهر و زينت جايگاهي ندارد. سياست ورزي اسلامي كجا و اشرافيگري و تشكيل شركت سهامي قدرت و قانون شكني و روحيات فرعوني و ابوجهلي كجا؟ آنها مسلمانان سكولارند، از همه مومن تر و عامل تر به سكولاريسم! اين طيف خاكستري نشان شده هاي دشمنند، بدانند يا ندانند، بپسندند يا نپسندند.
برگرديم و تاريخ دو دهه اخير را مرور كنيم و ببينيم امثال بهاءالله مهاجراني-كه اين روزها اخبار رسوايي شان در نوكري لابي اسرائيل و نومحافظه كاران در آمريكا (موسسه واشنگتن) و تشكيل «حلقه لندن» به رسانه ها درز كرده- چگونه در دولت ها يكي پس از ديگري بركشيده شدند. مهاجراني به تنهايي عور و عار و سند خيانت هاي بزرگ در حزب دولت ساخته كارگزاران و دولت «مشاركتي» خاتمي است. بوي تعفن اين مهره جاه طلب و حقير قريب 15 سال مشام مردم را آزار داد، چه آن روزگار كه آقاي هاشمي را متملقانه اميركبير و سردار سازندگي كه بايد با تغيير قانون اساسي رئيس جمهور بماند، خطاب كرد و چه آن روز كه از اتاق فرمان وزارت ارشاد، چراغ «سبز» ترور شخصيت آقاي هاشمي توسط روزنامه هاي زنجيره اي و امثال اكبر گنجي (عضو فعلي اتاق فكر مهاجراني در خارج) را داد... تا به امروز كه اتاق فكر و فرمان جنبش سبز را در لندن تشكيل مي دهد و حتي يك كلمه مخالفت از امثال كروبي و موسوي و خاتمي نمي شنود و چگونه اعتراض كنند در حالي كه از يكديگر سند و «آتو» دارند؟!
شنبه 6فوريه 2010 (17بهمن 1388) مراسم يادبودي براي احمد بورقاني (معاون مطبوعاتي مهاجراني در وزارت ارشاد دولت اصلاحات) در دانشگاه تورنتو كانادا برگزار شد. محسن كديور از طريق ارتباط ويديويي براي حاضران سخنراني كرد. او در كسوت روحاني از اعضاي حلقه نفاق كيان به شمار مي رفت و همچنين عضو حلقه اي بود كه آقاي منتظري را تغذيه فكري- سياسي مي كردند و در وقت ضرورت از او فتاواي معارض با جمهوري اسلامي- بلكه اصل اسلام- مي ستاندند. كديور در آن سخنراني از جمله مي گويد «تنها گروهي كه مي توانند مقابل نظام ديني قدعلم كنند و بايستند، روحانيون و كساني هستند كه با مسائل ديني آشنايي كامل دارند. لائيك ها فاقد اعتبار دينداران طرفدار اصلاحات هستند.»
مشابه همين مضمون را آقاي سروش طي چند ماه اخير عنوان كرده است. او در چند اظهار نظر اخير و از جمله در مصاحبه با «جرس» (شبكه راه اندازي شده از سوي كديور و مهاجراني) در حالي كه خود را بنيانگذار «گفتمان سبز» از يك دهه پيش معرفي مي كند، مي گويد: «آقاي خميني اعتقادي به دموكراسي نداشت... ولايت فقيه استبدادي ترين تفسير از دين بود و در گفتمان سبز جايي نخواهد داشت. من از سكولاريسم سياسي دفاع مي كنم نه سكولاريسم فلسفي كه به دنبال حذف دين است. اكنون معلوم شده به رغم باور سكولارها در غرب، نه تنها دين مضمحل نشده بلكه طرفداران آن گسترده تر شده اند. به جاي بحث بر سر جمهوري ايراني، ما مي توانيم از جمهوري اسلامي تصويري به منزله جمهوري مسلمانان داشته باشيم بدون آن كه تئوري ولايت فقيه بر آن حاكم باشد اما وقتي قرار است نام جمهوري مسلمانان بر آن نهاده شود بهتر است همان جمهوري مطلق ]با حذف قيد اسلامي[ به كار برود... واقعيت اين است كه درون جنبش سبز هم دينداران و هم غيردينداران، هم چپ ها و سكولارهاي فلسفي ]ضددين به تصريح خود سروش[ و حتي افرادي از انجمن حجتيه وجود دارند و اين را نه مي توان انكار كرد و نه مخفي نگاه داشت».
حقيقت آن است كه مثلث صهيونيسم مسيحي (انگليس، اسرائيل و آمريكا) به تشكيل سازمان جديد ماسوني اهتمام كرده اند و ماسون هاي جديد، ديگر نه بهايي اند و نه يهودي. آنها ماسون هاي مسلمانند كه پاي در راه سيدحسن تقي زاده (روحاني كشف لباس كرده) گذاشته اند و مي توانند به آيين صهيونيسم، بهائيت يا هر «بي ديني» ديگري بگروند. آنها ذاتا سكولارند، ليبرال ها و اباحي مسلكاني كه ذاتا با قيد و بندهاي ديني و معنوي و اخلاقي مشكل دارند. مرام آنها آميزه اي از اصالت نفع و لذت (Utilitarianism-Hedonism) است در پوششي از نسبيت گرايي، احترام به تنوع و تكثر، تساهل و مدارا و نفي خشونت. اكنون شبكه مجازي جنگ نرم به صدها عنصر سابقا فعال در عرصه سياست و فرهنگ و هنر و رسانه و دانشگاه و حقوق بشر و فمينيسم سپرده شده كه به ويژه طي 5-4 سال گذشته سربازگيري و از كشور گريخته اند و وجه مشترك همه آنها با وجود گرايش هاي سياسي گوناگون همين بي باوري ليبرال- سكولاريستي به شرط «بردگي» است. شبكه بردگان كه از صداي آمريكا و راديو فردا تا شبكه بي بي سي و جرس و دويچه وله (نسخه آلماني) و راديو زمانه (نسخه هلندي) و روزنت (نسخه فرانسوي) به صف شده اند، آتش تهيه توپخانه خود را از «سكوت» و «سخن» و بيانيه و آمد و شد «خواص خاكستري» تدارك مي كنند هر چند كه طي دو سه ماه اخير مجددا به آشفتگي و كم رونقي و ركود رسيده اند.
چه فرقي مي كند در دولت و مجلس باشي يا مجمع تشخيص مصلحت، در حوزه باشي يا دانشگاه، برنده انتخابات باشي يا بازنده آن، دكتر و مهندس باشي يا آيت الله و حجت الاسلام، در حلقه اطرافيان رئيس جمهور باشي يا از حواريون رئيس مجلس و رئيس مجمع. مهم اين است كه كجاي فتنه ايستاده اي؟ روياروي آن، صريح و شفاف و صادق، و غبار را مي نشاني يا چنان غرق جزئيات و تعصبات و نفسانيات- و همه جاذبه و دافعه هاي غيرالهي- شده اي كه از هر سخن گفتن يا لب فرو بستن تو هيزمي براي آتش فتنه ساخته مي شود؟ نام و عنوان و سابقه و شهرت به چه مي ارزد آنجا كه انسان خويش را به حراج گذاشته باشد؟
لاشه متعفن فتنه به ما مي گويد نطفه اين مولود نامبارك در دنيازدگي، بي طاقتي ميانه ميدان جهاد و غفلت از اطاعت امر مولا بسته شد، مانند روز احد كه جنگ پيروز براي مسلمانان مغلوبه شد. «اگر ] در احد[ جراحتي به شما رسيد، به آنها ]دشمنان شما[ نيز جراحتي همانند آن وارد شد. و ما اين روزهاي پيروزي و شكست را ميان مردم مي گردانيم تا خداوند افرادي را كه ايمان آورده اند بداند و از ميان شما شاهدان و گواهاني بگيرد... خداوند صابران را دوست دارد. سخن آنها اين بود كه گفتند پروردگارا گناهان و زياده روي ما در كارها را ببخش و گام هاي ما را استوار ساز و بر گروه كافران پيروز گردان... اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر كافران را اطاعت كنيد، شما را به گذشته هايتان برمي گردانند و سرانجام زيانكار خواهيد شد... خداوند وعده خويش را عملي كرد آن هنگام كه دشمن را از پاي درآورديد تا اينكه سست شديد و با هم منازعه كرديد و بعد از آن كه پيروزي دلخواه را به شما نشان داد، عصيان و نافرماني كرديد... خداوند شما را ]از پيروزي[ منصرف ساخت تا شما را آزمايش كند... كساني كه اجابت كردند خدا و رسولش را پس از آن كه جراحاتي به آنها رسيد، براي آنها كه نيكو رفتار كردند و تقوا پيشه نمودند، پاداشي بزرگ است. اينها كساني هستند كه چون مردم به آنها گفتند مردم ]لشكر دشمن[ براي هجوم به شما جمع شده اند، از آنان بترسيد، بر ايمانشان افزود و گفتند خدا ما را كافي است و بهترين حامي ماست. به همين دليل آنها ]از اين ميدان[ با نعمت و فضل پروردگار بازگشتند در حالي كه هيچ ناراحتي به آنان نرسيد و از رضاي خدا پيروي كردند... شيطان فقط پيروان و دوستان خود را مي ترساند، پس از آنان نترسيد و از من بترسيد اگر ايمان داريد. اي پيامبر تو را محزون نكند آنها كه به سوي كفر مي شتابند. آنها هيچ زياني به خدا نمي رسانند. خداوند اراده كرده كه هيچ بهره اي براي آنها در آخرت قرار ندهد... آنها كه ايمان رادادند تا كفر را خريدند زياني به خدا نمي رسانند... گمان نكنند اگر مهلتي به آنها مي دهيم به سودشان است. مهلت مي دهيم تا بر گناه خويش بيفزايند و براي آنهاست عذاب خواركننده. چنين نبود كه خداوند مؤمنان را همان گونه كه هستند واگذارد، مگر آن كه خبيث و ناپاك را از طيب جدا سازد...»(آيات 140 تا 179 سوره آل عمران)
محمد ايماني-
روزنامه كيهان