بیانیه هستهای تهران، سیاستمداران غربی را که هیچ، سیاستمداران ایرانی را هم شوکه کرده است. برگ جدیدی از دیپلماسی انقلابی دولت احمدی نژاد، که برای شرایط فعلی پرونده هسته ای رو شده است. احمدی نژاد درباره برنامه ریزی برای مدیریت جهان کاملا جدی است و بیانیه تهران ثمره برنامه ریزی دولتش در راستای مدیریت جهان!
شاید پذیرش این واقعیت سخت باشد ولی احمدی نژاد اولین جرقههای ایده حضور در مدیریت جهان را با بیانیه تهران زده است. ایدهای که پس از تشکیل خاورمیانه جدید آنهم با محوریت ایران، آنرا با جدیت پیگیری کرده و اینک در شرف ثمر دادن است.
امروز خاورمیانهای با محوریت مصر، عربستان، اردن و فتح دیگر کاملا در حاشیه قرار گرفته است و خاورمیانه جدید با محوریت گروه مقاومت یعنی ایران، سوریه، عراق، حزب الله، حماس و در این اواخر ترکیه و قطر، فعال، و تاثیرگذار است. دیپلماسی انقلابی اما اینک و با تثبیت خاورمیانه جدید، پا را از منطقه فراتر گذاشته است و جهانی می اندیشد.
موضوع هسته ای ایران، شاید جدی ترین عرصه ای باشد که در سالیان پس از جنگ جهانی، کشورهای توسعه یافتهای که امروز در ادبیات احمدی نژادی از آن به کشورهای مستقل تعبیر می شود، توانسته باشند در آن به عنوان یک بازیگر جهانی نقش آفرینی کنند و به نظر میرسد همین امکان نقش آفرینی جهانی برای قدرتهایی منطقهای همچون برزیل و ترکیه، عینیترین ضمانتی باشد که ایران در مبادله سوخت گرفته است.
امروز ترکیه و برزیل در سر یک دو راهی انتخاب قرار دارند. انتخابی که از یک سو نتیجهاش تبدیل شدن به یک بلوک قدرتمند سیاسی در سطح مدیریت جهانی است و از سوی دیگر، خیانت و پذیرش سلطه و هژمونی رو به زوال امریکا بر جهان و باقی ماندن در حد یک قدرت منطقه ای. و شاید پر بیراه نباشد تعبیر بی بی سی از بیانیه تهران آنجا که بیانیه تهران را " کودتای دیپلماتیک احمدی نژاد" خوانده است. کودتایی برای گرفتن قدرت اداره جهان از امریکا و نظم نوین جهانی اش.
تا کنون برزیل و ترکیه در به چالش کشاندن هژمونی امریکا در نظام جهانی، با ایران همراهی کرده اند. اما برخی معتقدند، اعتماد به برزیل و ترکیه به سرونوشت اعتماد به روسیه مبدل خواهد شد. هر چند که اگر این چنین باشد، باز هم زیان چندانی ندیده ایم! گویی در این سالها بر تعلیق اعتمادسازانه دولت خاتمی و تیم هسته ای روحانی باقی مانده ایم و امروز صرفا توانستهایم غنی سازی را از سر بگیریم!
به هر حال ترکیه، برزیل، سوریه و ونزوئلا به ایران کمک کرده اند تا هژمونی امریکا را به چالش بکشد. پس شاید از منظر دوستداران ایرانیِ امریکا، مستحق این باشند که از این پس در لیست دشمنان مردم ایران قرار گیرند. آنچنان که چین و روسیه قرار گرفتند! شعار رایج دوستداران فتنه را که در ایام خیمه شب بازی هشت ماهه در برابر شعار مرگ بر امریکای یاران انقلاب که بخاطر دارید: مرگ بر روسیه؛ مرگ بر چین! و حال آنکه تلاش امریکا برای تسلط بر اراده و دخالت در حریم ایران کجا و تلاش روسیه و چین برای بازی با کارت ایران در عرصه جهانی کجا؟!
و به فرموده معمار انقلاب، آنچنان که "یك دسته شوروی را طرح می كردند تا امریكا مَنسی (فراموش) بشود" هرگز بعید نیست که همان عده تلاش کنند تا هژمونی امریکا که اینک و در چارچوب همکاری ترکیه و برزیل و کشورهایی از این دست همچون سوریه و ونزوئلا با ایران، به چالش کشیده شده است، را از گزند محفوظ بدارند. زنگ خطر نواخته شده است، پس باید با قدرت هر چه تمامتر فریاد زد: مرگ بر برزیل؛ مرگ بر ترکیه!