ابراهیم رضایی: صبح سهشنبه محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در جمع پرستاران با اشاره به جسارت و سوءاستفاده غربیها از "تساهل و تسامح" دولتمردان سابق کشورمان در موضوع فناوری هستهای گفت: در اسناد مذاکرات سعدآباد دیده میشود که طرف انگلیسی گفته "ما میوه عراق را در سعد آباد چیدیم."
اما ماجرا چه بود و در "مذاکره سعدآباد" چه گذشت که انگلیسیها "میوه جنگ عراق را در آنجا چیدند؟"
ماجرا در آبان ماه سال 82 و از کاخ سعدآباد تهران آغاز شد.
وزرای خارجه سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان، به همراه خاویر سولانا دبیر سیاست خارجی اتحادیه اروپا خود را به فرودگاه مهرآباد رساندند تا از آنجا و در میان تدابیر امنیتی، برای انجام مذاکرات هسته ای با "حسن روحانی" و دیدار با "سید محمد خاتمی"، به کاخ سعدآباد بروند.
تدابیر امنیتی به آن جهت اتخاذ شده بود که گروهی از دانشجویان بسیجی دانشگاه های تهران در اطراف این کاخ جمع شده بودند و با محاصره این کاخ، علیه "زورگویی" غربی ها در قبال حق به رسمیت شناخته شده کشورمان شعار می دادند.
با این حال، اعتراضها سبب نشد تا تیم دیپلماتیک جمهوری اسلامی که مرکب از مدیران وقت وزارت خارجه و دبیرخانه وقت شورای عالی امنیت ملی بود، در برابر خواسته "تروئیکا" مقاومتی از خود نشان دهند.
و این چنین شد که ماحصل مذاکرات سعدآباد صدور توافقنامه مشترک میان 3 کشور اروپایی و ایران با محتوای کم سابقهای باشد.
توافقنامه ای که حسن روحانی در هنگام قرائتش در حضور خبرنگاران مجبور شد بارها توقف کند تا صدای شعارهای اعتراضی انبوه دانشجویان از خارج از محوطه کاخ، مزاحم اطلاعرسانی وی نشود.
در این میان شاید مهمترین بخش توافقنامه مربوط به این قسمت بود "به منظور اعتماد بیشتر، ایران به طور داوطلبانه تصمیم گرفته است که برنامه تعلیق خود را ادامه و توسعه داده تا شامل تمام فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری و کلیه آزمایشها یا تولید در هر تأسیسات تبدیل اورانیوم شود، آژانس از این تعلیق مطلع خواهد شد و از آن دعوت خواهد شد که بر آن نظارت و آن را تأیید کند."
در ادامه این توافق عجیب با وزرای خارجه تروئیکا آمده بود: "تعلیق به موقع انجام خواهد شد به شکلی که آژانس بتواند قبل از اجلاس نوامبر شورای حکام اجرای آن را تأیید نماید. تعلیق زمانی که مذاکرات برای یک توافق مورد قبول دو طرف در خصوص ترتیبات درازمدت پیش می رود، ادامه خواهد یافت."
ماجرا اما قرار نبود به اینجا ختم شود. به طوری که سفیر آلمان 4 سال بعد در برنامه گفتگوی ویژه خبری پرده از هدف نهایی کشورهای مذکور از توافقنامه سعدآباد برداشت و گفت: «من نمی خواهم شمار را فریب بدهم! ما خواستار تعلیق همیشگی فعالیت های هسته ای ایران هستیم!»
این رفتار تیم مذاکره کننده در مسئله هسته ای البته شاید ترجمان دیپلماتیکی بود از آنچه چندماه قبل از آن برخی افراطیون عضو مجلس ششم در قالب نامه سرگشاده از رهبر انقلاب خواسته بودند.
مرداد 82 بود که 127 نماینده مجلس ششم طی نامهای به رهبر انقلاب با تحلیل فضای دیپلماتیک وقت از ایشان خواستند با نوشیدن "جام زهر" از طرف ملت ایران، قید دستیابی به انرژی هسته ای را بزنند: "اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود."
اگرچه شاید برخی متوجه منظور نگارندگان این نامه از "در مخاطره بودن استقلال و تمامیت ارضی" کشور نشدند، اما تاریخ انتشار این نامه که در تیرماه سال 82 و درست سه ماه پس از اشغال عراق از سوی نیروهای امریکایی و انگلیسی بود، علت نگرانی و دستپاچگی نویسندگان نامه را مشخص کرد.
اما این نگاه محدود به 127 نفر در مجلس ششم نبود، بلکه دولت وقت نیز در این زمینه تحرکات دیپلماتیک داشت که البته 3 سال بعد از آن ابتدا شبکه بیبیسی و سپس روزنامه واشنگتنپست جزئیاتی از این مسئله را منتشر کردند. به گفته و نوشته این دو رسانه، در همان سال 2003، صادق خرازی با نگارش نامهای تلاش کرد تا خواسته هم حزبی هایش در مجلس ششم از رهبر انقلاب را اجرا کند.
در این نامه که با وساطت سفارت سوئیس به امریکا رفت، نوشته شده بود در ازای "خروج نام ایران از محور شرارت" و "فروش قطعات هواپیما به ایران" از سوی امریکا، ایران هم متعهد میشود "فعالیتهای هستهای خود را شفاف کند" و "از خلع سلاح حماس و حزبالله حمایت کند".
این درخواست صادق خرازی البته با موافقت دولت بوش همراه نشد و همین مسئله باعث شد تا 3 سال بعد و در زمان مقاومت دولت نهم در برابر خواستههای دولت دوم بوش در این زمینه، برخی نمایندگان کنگره در امریکا این سند را "رو کنند" و از بوش در باره "رد" چنین "پیشنهاد خوبی" توضیح بخواهند.
اگرچه در سال 1385 و در پی افشای نگارش این نامه، کارگزاران دیپلماتیک دولت هشتم یکصدا آن را تکذیب کردند، اما چند ماه پیش، "دنیس راس" مشاور ارشد جرج بوش طی یادداشتی در مجله نیوزویک با اشاره به برنامه هسته ای ایران، همین نامه وزارت خارجه دولت اصلاحات را مورد استناد خود قرار داده و نوشت: "تاریخ نشان داده حکومت ایران در مقاطعی در قبال فشار سیاسی بینالمللی جواب دلخواه را داده است. برای مثال در سال 2003 پس از نابودی ارتش عراق توسط نیروهای امریکایی، دولت وقت از طریق سفیر سوئیس در ایران پیامی به واشنگتن ارسال کرد تا با این کار نگرانیهای امریکا را درباره برنامههای تسلیحاتی تهران و حمایت ایران از حزبالله و حماس تا حدی تخفیف دهد".
رادیو بیبیسی هم همان زمان در باره این نامه تحلیل جالبی ارائه داد و معنای دیگر نامه صادق خرازی را "کوتاه آمدن ایران" دانست و نوشت که این نامه به آن معنا بوده است که "ایران دیگر حرفهای پیشین را تکرار نمیکند و عضوی سلطهپذیر از جامعه جهانی خواهد بود."
با ریاست محمود احمدی نژاد بر قوه مجریه اما به یکباره همه چیز عوض شد. او که همواره در نطقهای انتخاباتیاش دولت پیشین را به جهت توافقنامه مذکور و همچنین توافقنامه پاریس محکوم میکرد، در روزهای اولیه ورود به پاستور، دستور فک پلمپ تأسیسات اصفهان را صادر و تأکید کرد: "حتی یک روز هم تعلیق را نمیپذیریم".
رهبر انقلاب درخواست اروپاییها را مبنی بر اینکه ایران باید از تلاش برای تولید سوخت هستهای دست بردارد، "حرف زور" خواندند و با تأیید رویه جدید در موضوع مذاکرات هستهای تأکید کردند که ایران در زمینه هسته ای زیر بار حرف زور غرب نخواهد رفت.
خبر فک پلمپ از تأسیسات هستهای اگرچه در دنیا غوغای رسانهای به پا کرد اما خبرهای هستهای احمدینژاد در اینجا متوقف نشد، او که در مبارزات انتخاباتی قول داده بود اروپاییها را از برج عاج به پایین بکشد، در فروردین سالهای 85، 86، 87 و 88 برگهای جدیدی از پیشرفتهای این صنعت مهم در ایران رو کرد و بیاعتنا به تهدیدهای امریکا و چند کشور اروپایی، غنیسازی اورانیوم را تا مرحله صنعتی شدن و فعال سازی 7 هزار سانتریفیوژ پیش برد.
********************
پروژه "خاورمیانه بزرگ" در آستانه به سرانجام رسیدن بود و امریکاییها همراه متحدان اروپایی شان داشتند" ثمره پیروزی عراق را در سعدآباد درو می کردند"، افغانستان را پیش از آن گرفته بودند و از حاکمان دولتی و مجلسی ایران هم مطابق نامه سال 2003 خرازی به آنان قول گرفته بودند که از حزب الله لبنان و حماس حمایت نکند و البته نافرمانی هستهای هم نکنند، کار داشت خوب پیش می رفت متحصنان مجلس ششم و کاندیدای منتخبشان در انتخابات 84 همچنان بر لزوم لحاظ عاقبت فشارهای غرب پافشاری می کردند اما ناگاه ورق برگشت و در نتیجه همصدایی مردم و نخبگان و سرانجام ایستادگی ملی در موضوع هسته ای نتیجه دیگری رقم خورد و عاقبت مسئله ای که روزی قرار بود با نوشیدن جام زهر مختومه شود، به جایی رسید که طرف غربی حاضر شد تنها برای مذاکره با ایران از همه خواسته های خود بگذرد.
همان هایی که روزی تنها برای مذاکره پیش شرط گذاشته بودند که باید همه فعالیت های هسته ای تعطیل شود و با پاسخ "نه" رئیس جمهور جدید روبرو شدند، پشیمان شدند و در ژنو باز پای میز گفتگو نشستند.
آنها این بار ویلیام برنز سومین مقام ارشد وزارت خارجه وقت امریکا را برای مذاکره فرستادند، برنز همانی است که پرونده لیبی را مدیریت کرد و همه تجهیزات هسته ای آن کشور را سوار بر کشتی تا امریکا مشایعت کرد اما او خود در مذاکرات ژنو گفته بود که از دید وی نیز صحبت از "تعلیق" برای برنامه هسته ای ایران غیرممکن است.
شاید دولت نهم مانع تداوم میوه چینی انگلیس و متحد استراتژیک آن، امریکا در عراق شده باشد که جرج بوش را وادار کرد اعتراف کند: «متأسفانه پس از انتخاب رئیس جمهور احمدی نژاد، ایران مسیر برعکسی را برگزید و اعلام کرد بار دیگر به غنی سازی دست می زند.»