ا

الَلهُمَ کُن لِوَلیِکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَنِ ، صَلَواتُکَ عَلیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِه الساَعةِ وَ فی کُل ساعةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَینًا حَتی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعًا وَتُمَتِعَّهُ فیها طَویلا

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

محمد حسين زاده - دانشجوي ارشد مديريت دانشگاه فردوسي مشهد

1- شنيده ايد كه مي گويند شيرسلطان جنگل است. يك روز اين سلطان جنگل در حال بازديد از قلمرو خود بود كه خرگوشي را ديد. دستور داد خرگوش را به پيشش آوردند. جناب شير خطاب به خرگوش گفت: اينجا چه مي كني و با اجازه چه كسي در قلمرو ما زندگي مي كني؟ خرگوش به هزار و يك دليل اثبات كرد كه من جاي زندگي ام در جنگل است. شير خطاب به خرگوش گفت كه كلاهت كجاست؟ خرگوش كه مانده بود چه بگويد گفت كه به جد و اجدادت قسم كه من كلاهي نداشته ام كه بگويم كجاست. شير به خرگوش گفت پس اگر نمي خواهي كه من بخورمت بايد الساعه برايم هويج بياوري. خرگوش سريع هويج آورد، شير گفت كه چرا نارنجي است، خرگوش سبزش را آورد، شير گفت چرا كوچك است، خرگوش بزرگش را آورد، شير گفت...، خرگوش... آورد. خلاصه هر چه شير مي گفت، خرگوش مي گفت چشم و مي آورد، وقتي شير ديگر بهانه اي نداشت با عصبانيت خطاب به خرگوش گفت پس كلاهت كو؟
2- ماجرا اين است كه از سال 82 ما را متهم مي كردند كه در مسئله هسته اي پنهان كاري كرده ايد و دم به ساعت تهديد و بيانيه از شوراي حكام و شوراي امنيت برايمان صادر مي كردند. مسئولين آن دوره هم به اسم اعتمادسازي هر چه آقا شيره مي گفت، از ترسش گوش مي كردند و پاي هر بيانيه اي را امضا مي كردند. اما امروز كه ايران 18ماه جلوتر براساس همان قانوني كه جناب شير و كفتارها و گرگ هاي اطرافش تنظيم كرده اند، ساخت سايت فردو را به آژانس اعلام كرده است، باز بيانيه مي دهند كه چرا مي سازيد! حالا كار به اين نداريم كه براساس همان قانون خودشان، بايد به كشورهاي متقاضي انرژي هسته اي صلح آميز در ساخت تأسيسات كمك كنند.
3- جان كلام اين است كه قانون جهان، قانون جنگل است، هر كس با روساي اين جنگل باشد در امن و امان است. بمب هسته اي هم داشته باشي ولي چون اسراييل هستي و هم پيمان آمريكا خلاف قانون نيست ولي اگر دانشمند هسته اي در ايران، آب هم بخواهد بخورد، چون كمك به ساخت بمب اتم است محكوم است و مصداق تروريسم و بعدش بيانيه هاست كه رديف مي شود.
عربستان با حكومت سلطنتي ديكتاتوري و باخفقان شديد با اسراييل براي نابودي حماس جلسه مي گذارند، 22روز غزه به خاك و خون كشيده مي شود و 5كشور شوراي امنيت به اسراييل اطمينان خاطر مي دهند كه ما حق وتو داريم و نمي گذاريم كسي بگويد كه بالاي چشمت ابروست و آنوقت حماس محكوم مي شود و به جاي وهابيون عربستان با سابقه كشتار حجاج در مكه و حمايت از حمله به غزه و كشتار شيعيان يمن، ايران مي شود ناقض حقوق بشر و حامي تروريست ها.
ماجرا اين است كه يا بايد قوائد دهكده (جنگل) جهاني را بپذيريم و بشويم مثل همين حاكمان كشورهاي عربي خليج كه سرشان در خور و خواب و شهوتشان گرم است و يا راه امام را در پيش بگيريم و نظم ظالمانه جهاني را قبول نكنيم و آن را بر هم بزنيم و طرحي نو براندازيم.
4- امام چون حكم ارتداد و اعدام انقلابي سلمان رشدي را داد، ترسوها گفتند كه خلاف مصلحت است و به خودي خود، كشور به خاطر اعدام قاتلين و اشرار به نقض حقوق بشر محكوم است، حال با حكم اعدام سلمان رشدي كه ديگر ما را با خاك يكسان خواهند كرد!
5- اقدام مجلس و دولت در جواب قطعنامه اخير، جوابي قاطع و صريح و روشن براي غرب بود. آشفتگي غرب در اظهارنظرهاي متناقض مسئولان غربي از پاسخ ايران مشخص است.
6- مردم ايران در طول تاريخ در عين حالي كه صلح طلب بودند، عزت طلب هم بودند و براي همين است كه بعد از گذشت سالها از قرارداد تركمنچاي و گلستان، هر ايراني آزادي خواهي اظهار شرم و تنفري از حاكمان بزدل قاجار مي كند.
7- دشمن، دشمن است و آمريكا، روسيه، انگليس، فرانسه و چين هم ندارد، هر كشوري كه استقلال ما را و عزت ما را به رسميت شناخت براي ما هم عزت است و هر كشوري كه دشمني كند بايد با او دشمني كرد. به كسي كه چنگ و دندان نشان مي دهد كه تو را بدرد، لبخند زدن احمقانه است.
5- درست است كه در جنگل زندگي مي كنيم، ولي آنكه نام شير بر خود نهاده، به حبابي مي ماند كه به قول رهبر شجاع حزب الله لبنان و تصريح قرآن، خانه شان از تار عنكبوت هم سست تر است كه آنها هنوز در حماس و حزب الله در مانده اند چه برسد به ايران كه اگر درصدي احتمال توفيق ميدادند لحظه اي در حمله به ايران دريغ نمي كردند كه در عراق و افغانستان اين چنين كردند

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

پيراهن خونين و مرثيه گرگ ها

چون خليفه سوم به دست ناراضيان كشته شد، مسلمانان گرد علي(ع) جمع شدند و ايشان علي رغم ميلشان زمام حكومت را در دست گرفتند. جمعي از دوستان كه انتظار مقام داشتند، چون خود را بي نصيب ديدند داعيه خونخواهي خليفه مقتول را سردادند و جالب آنكه انگشت اتهام به سوي علي(ع) دراز كردند! حال آنكه اميرمؤمنان در زمان اختلافات و كشمكش هاي آن دوره همواره نقش ميانجي را برعهده داشت.
سپاه جمل را به راه انداختند و كار به گفت وگو راست نشد و تيغ تيز، شتر سرخ موي را بر زمين نشاند و فتنه جمل فرو نشست. اما اين پايان كار نبود. يكي از عمالي كه به دست علي(ع) بركنار شده بود، حاكم پيشين شام بود اما معاويه سرسازش نداشت و براي ياغي گري بهانه مي خواست. پيراهن خون آلود خليفه سوم را در مسجد دمشق آويخت و هر روز براي آن نوحه سرايي مي كرد و علي(ع) را مسئول اين جنايت معرفي كرده و مستحق شورش و انتقام مي خواند.
جنگ صفين درگرفت. لشكر اميرالمؤمنين(ع) در آستانه پيروزي بود كه مكر عمروعاص قرآن ها را بر سر نيزه كرد و ابر ترديد و فتنه را بر آسمان لشكر پيروز افكند. به زور شمشير، علي(ع) را از ادامه جنگ و يكسره كردن كار منصرف و حكميت را تحميل كردند. او گفت نماينده ما «عبدالله بن عباس» باشد، نادانان نپذيرفتند. گفت پس مالك اشتر، گفتند مالك؟! او خود آتش بيار و فرمانده جنگ است، چگونه مي خواهد آتش را فرونشاند! ابوموسي اشعري را تحميل كردند. كسي كه خود دل در گرو ولايت نداشت و از ابتدا راهش از علي(ع) جدا بود.
نماينده معاويه، عمروعاص شد. اما جالب ترين جاي ماجرا موضوع حكميت بود. ابوموسي اشعري و عمروعاص قرار بود درباره چه موضوعي حكميت كنند؟ هدف آنها به اصطلاح فرونشاندن آتش و پايان جنگ و خونريزي ميان دو گروه از مسلمانان بود و سرآغاز اين خونريزي پيراهن عثمان بود. آنها بايد حكم مي كردند كه او مظلوم به قتل رسيده است يا نه و آيا معاويه حق خونخواهي او را داشته است يا خير؟ يكي نبود بپرسد، اين قتل چه دخلي به علي دارد و اين وسط معاويه چه كاره است؟
دو دور مذاكره كردند؛ در دومه الجندل و اذرح. نتيجه مباحث آن شد كه خليفه را مظلوم كشته اند و براي آنكه قاتلان در پناه علي نباشند، بايد او را از حكومت عزل كرد. وقتي قرار شد نتيجه مذاكرات عمومي شود عمروعاص موضوع خلافت معاويه را هم اعلام كرد، حال آنكه هيچ توافقي در اين باره نشده بود و به قول امروزي ها اين موضوع اصلاً در دستور كار مذاكرات نبود.
معاويه اي كه حاكمي معزول و ياغي بود، به ناحق به طلب خوني برخاسته و فتنه انگيخته بود كه اصلاً حقي در آن نداشت، و در ميدان نبرد هم شكست خورده بود و تا ديروز فقط داعيه خونخواهي داشت، حالا مدعي خلافت هم شده بود! حكميت، جنگ و خونريزي ميان مسلمانان را تمام نكرد. جنگ باز هم ادامه يافت، ديروز بر سر پيرهني خون آلود و امروز بر سر خلافت. و البته آنهايي كه اهل بصيرت بودند مي دانستند كه از ابتدا هم هدف معاويه چه بود و پيراهن عثمان، بهانه اي بيش نبود.
¤ ¤ ¤
جامعه ما هم چندي پيش دچار فتنه شد. فتنه اي كه پيامدهايش كاملاً از ميان نرفته است. اين روزها از اين طرف و آن طرف حرف هايي به گوش مي رسد و طرح هايي مشابه با اسامي رنگارنگ ارائه مي شود. از آشتي ملي گرفته تا حكميت و ميانجيگري و... اما ماهيت و نتيجه همه اين طرح ها يكي است.
اولين سؤال اين است؛ موضوع حكميت و آشتي و توافق بايد چه باشد؟ شكاف هاي بوجود آمده؟ تقسيم قدرت؟ آينده جريان موسوم به اصلاحات؟ خون هاي به زمين ريخته؟ زندانيان؟ كداميك؟!
اما اينها كه همه عوارض و تبعات علتي ديگر هستند. اصلاً همه اين بلواها بر سر چه بود كه اين همه تاوان داشت و حالا بايد بزرگان بنشينند و حلش كنند؟ آري! ادعاي تقلب كه به اندازه بزرگي اش دروغين بود و به قول وزير تبليغات هيتلر (گوبلز): دروغ هر چه بزرگ تر باشد، راحت تر باور مي شود!
اگر قرار باشد حكميتي باشد بايد سراغ ريشه رفت و ريشه در ادعاي تقلب است. مضحك است، بايد بنشينيم و ببينيم تقلب شده بوده است يا نه!
امروز ما به ساده لوحي ابوموسي اشعري از سر درد مي خنديم و از خدعه عمروعاص و معاويه درشگفتيم كه چگونه با ادعايي دروغ، جنگي را به راه انداختند و چگونه با خدعه اي ديگر، جاي بازنده و برنده جنگ را عوض كردند. حالا هم عده اي مكار نقش عمروعاص و عده اي جاهل نقش ابوموسي اشعري را بازي مي كنند. مي خواهند به خيال خودشان آتش را فرو بنشانند. سرنوشت اين حكميت از همين حالا مشخص است. جاي شاكي و متهم عوض مي شود. ما مي دانيم و براي آنها هم اظهر من الشمس است كه تقلبي نشده، پس چه جاي حكميت است؟ مي خواهند بنشينند بر سر چه معامله كنند؟ بر سر خون كساني كه به بهانه ادعايي دروغين جانشان را از دست دادند؟ يا اينكه سهم مدعيان تقلب از قدرت را تعيين كنند و آينده سياسي شان را تضمين؟
پيراهن ها در تاريخ گاهي نقشي ويژه يافته اند. پيراهن خونين يوسف را برادران براي يعقوب آوردند و مدعي شدند گرگ او را دريده است. پيراهن خونين عثمان هم فتنه اي عظيم شد و چه خون ها كه براي آن ريخته نشد.
دوباره فتنه باز آمده است و اين بار پيراهن سبز به تن دارد. مي گويد سبزي ام نشان اصالت و اعتقاد است! اما نمي گويد اعتقاد به چه؟! ذكرالله اكبر بر لب دارد و ناله هايش آدمي را به ياد گريه هاي سوزناك برادران يوسف(ع) مي اندازد، براي فريب حضرت يعقوب(ع).
در منطق عمروعاص همانطور كه براي نجات و رهايي از تيغ علي، مي توان هم كشف عورت كرد و هم قرآن بر سر نيزه برد، مي توان با شعار الله اكبر به جنگ الله رفت، تبر برداشت و بر پيكر ايران، اين تنه تناور و سبز تشيع زد و پرچم سبز علوي نيز در دست داشت. مگر روز عاشورا عمر سعد با فرياد يا خيل الله اركبي - اي سپاهيان خدا ركاب بزنيد- به سپاهيان خداجوي امام حسين(ع) حمله نكرد؟!
عمروعاص ها هميشه بوده اند. هر زمان به رنگي و با پيرهني اما آنچه خواب شومشان را تعبير مي كند، امتزاجشان با ابوموسي هاست. اگر جماعتي قشري و ابوموسي ها نباشند، مكر و خدعه عمروعاص ها با بي آبرويي فقط مي تواند جان كثيفشان را از تيغ عدالت برهاند، نه بيشتر. مردم اگر اهل بصيرت باشند، ابوموسي ها به علي تحميل نمي شوند و پيوند ناميمون خدعه و جهل رخ نمي دهد تا معاويه از پيراهني خونين براي خود رداي اميرالمؤمنيني بدوزد.
محمد صرفي

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

بهتر و توانمندتر از آيت الله خامنه اي براي اداره كشور نداريم


به گزارش سرويس فضاي مجازي خبرگزاري فارس به نقل از الف، يكي از اعضاي مجلس خبرگان رهبري در گفتگو با پايگاه اطلاع رساني الف بخش‌هايي از سخنان منتشر نشده هاشمي رفسنجاني در ملاقات برخي اعضاي خبرگان در محل مجمع تشخيص مصلحت نظام را اعلام كرد.
بر اساس گزارش الف، آيت الله هاشمي رفسنجاني در اين جلسه گفت: در جامعه بشري امروز هيچ بديلي براي ولايت فقيه نداريم. اگر ولايت فقيه در ايران نباشد كشور يا تجزيه مي‌شود يا متلاشي، تنها راه اداره كشور ولايت فقيه است و هيچ كس بهتر از ايشان توانايي اداره كشور را ندارد.
وي اظهار داشت: ولايت فقيه تنها راه اصلي اداره كشور است. تئوري ولايت فقيه راه نجات كشور است والا شكست قطعي است. حضرت آيت الله خامنه اي در رهبري بديلي ندارد و بهترين فرد براي ولايت فقيه ايشان هستند.
متن گزارش اين عضو خبرگان از اظهارات هاشمي، كه از سوي الف، بدون دخل و تصرف در محتوا و به صورت خبري تنظيم شده را مي‌خوانيد:
آيت الله هاشمي رفسنجاني در ملاقات جمعي از اعضاي مجلس خبرگان در محل مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت است: برخي فكر مي كنند من گفته ام مشروعيت نظام به راي مردم است. در حالي كه من مشروعيت نظام جمهوري اسلامي را به ولايت فقيه مي دانم.
وي اظهار داشت: مصداق اتم واكمل ولي فقيه در حال حاضر حضرت آيت الله خامنه اي است و ما كسي را بهتر و توانمندتر از ايشان در اداره كشور نداريم.
وي يادآور شد: هر وقت من مي خواهم بيشتر به رهبري نزديك شوم، جريان مرموزي نمي گذارد.
وي در پاسخ به انتقاداتي درباره انفعالش در حوادث و آشوب ها و اختيار كردن سكوت افزود: شما از اقدامات من براي تنش زدايي خبر نداريد كه چقدر در اين زمينه وقت گذاشتم و با افراد مختلف جلساتي برگزار كردم.
وي در پاسخ به انتقاد ديگر اعضاي مجلس خبرگان درباره حمايت از فرزندانش كه اتهام هاي زيادي متوجه آنها شده است، گفت: كي خواسته اند كه با اتهامات اعضاي خانواده من برخورد كنند كه من مانع بوده ام. من حتي نمي توانم از انجام برخي كارها از سوي آنها ممانعت كنم. برخي كارهايي كه اعضاي خانوده ام انجام مي دهند به من ربطي ندارد.
وي درباره حمايت از مير حسين موسوي در انتخابات گفت: من احمدي نژاد را قبول نداشتم ولي از موسوي و خاتمي و كروبي هم حمايت نكردم. من و ناطق نوري به دنبال اين بوديم كه روي كانديدايي غير از احمدي نژاد توافق شود.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت يادآور شد: در زمان رياست جمهوري هم مي‌گفتند كه من و رهبري با هم اختلاف داريم،در حالي كه من با آقا رفاقت 50 ساله دارم، در آن زمان من پيش آقا بودم كه يك نفر از اعضاي جامعه مدرسين زنگ زد، آن موقع مطرح شده بود كه بين من و آقا اختلاف پيش آمده است، اين فرد زنگ زده بود و آقا گوشي را برداشتند و آن فرد آقا را نشناخت و آقا گوشي را به من داد و آن فرد هم مي‌گفت ما از اختلاف شما و آقا ناراحتيم و مي‌خواهيم هيئتي از قم بفرستيم و بين شما صلح و سازش برقرار كنيم، آقا هم اين صحبت‌ها را مي‌شنيد و بعد از اينكه من گوشي را گذاشتم، دونفري خنديديم، يعني اينكه ما چقدر به هم نزديك هستيم و اين افراد چه برداشتي از ما دارند و چه طور براي ما حرف درمي‌آورند.
هاشمي افزود: قضاياي امروز نيز مثل همان موقع است و روابط من و رهبري بسيار گرم و نزديك است و جلسات منظم داريم.
هاشمي اظهار داشت: برخي از دوستان كه مي‌خواهند آقا را ببينند، هر چقدر هم كه مسئوليت بالايي داشته باشند مدت‌ها بايد در نوبت باشند تا آقا را ببينند. رابطه من و آقا آنقدر نزديك است كه من هر وقت كار فوري داشته باشم و بخواهم با آقا ديدار كنم يا تلفني صحبت كنم. بلافاصله با آقا ديدار يا تلفني صبحت مي كنم.
وي تاكيد كرد: كساني كه تصور مي‌كنند بين من و آقا اختلافي وجود دارد، جايگاه ولايت را نمي شناسند، در صورتي كه من واقعاً به ولايت فقيه معتقد هستم و در بسياري از موارد در برخي مسائل مفصل بحث كرديم و به نتيجه هم نرسيديم اما من گفتم اين جور مواقع مسئوليت ولايت و رهبري به عهده شما است، چون من فهم و مسئوليت شما را از خودم بيشتر مي‌دانم وهمچنين شما را حجت مي‌دانم و بايد به حرف شما گوش بدهم.
هاشمي گفت: در جامعه بشري امروز هيچ بديلي براي ولايت فقيه نداريم. اگر ولايت فقيه در ايران نباشد كشور يا تجزيه مي‌شود يا متلاشي، تنها راه اداره كشور ولايت فقيه است و هيچ كس بهتر از ايشان توانايي اداره كشور را ندارد. ولايت فقيه تنها راه اصلي اداره كشور است. تئوري ولايت فقيه راه نجات كشور است والا شكست قطعي است. حضرت آيت الله خامنه اي در رهبري بديلي ندارد و بهترين فرد براي ولايت فقيه ايشان هستند.
هاشمي اظهار داشت: من، نظام بدون ولايت فقيه را مشروع نمي‌دانم. مشروعيت نظام از ولايت فقيه است نه از راي مردم. زير سقف انقلاب كسي با صلاحيت‌تر از آيت‌الله خامنه‌اي براي رهبري نيست.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت گفت: در دنياي امروز و در ايران كدام فرد را مثل ايشان پيدا مي كنيد. آقا تدبير دارد، مدير است، به اوضاع كشور و اوضاع بين‌المللي مسلط است، خوش‌فهم، خوش‌بيان و زاهد هم هست.
هاشمي تاكيد كرد: ما هيچ اختلافي با هم نداريم. برخي دوست دارند بگويند بين ما اختلاف است و نمي‌خواهند وحدت حاكم باشد. برخي دوست ندارند ببينند كه بين ما وحدت است و مي‌گويند اختلاف است.
هاشمي در اين جلسه گزارشي از انتخابات ارائه داد كه احمدي‌نژاد چه كار كرده، موسوي چه كار كرده و نامه‌اي را كه به رهبري نوشته بود، توضيح مي‌دهد و مي‌گويد من در اين ماجراها سكوت كردم، هيچ نگفتم و عليرغم اينكه خانواده‌ام و بچه‌هايم به من فشار مي‌آوردند، من به خاطر انقلاب سكوت كردم.
حضار در اين جلسه سئوالاتي از اين قبيل و به اين مضمون مطرح كردند كه چرا اين مطالب را هاشمي پشت درهاي بسته و غير علني مطرح مي‌كند و يا اينكه چرا نامه‌اي با مضمون فراگرفتن دود و آتش در خيابان هاي تهران را چند روز قبل انتخابات منتشر كرديد و يا چرا خانواده شما رفتارهاي ناپسندي در انتخابات دارند و شما از اين رفتارها ابراز برائت نكرده‌ايد؟ پاسخ‌هايي ارايه كرد ولي از عكس‌العمل و اظهارات اعضا مشخص بود كه اين پاسخ‌ها براي اعضاي مجلس خبرگان قانع كننده نبود.
در آغاز اين ديدار آيات و حجج اسلام موحدي كرماني، شفيعي، طباطبايي، بوشهري، ايماني، دري نجف آبادي، فلاحيان و ‌ميرمحمدي به بيان ديدگاههاي خويش درباره مسائل مختلف پرداختند .
يكي از اين افراد خطاب به آقاي هاشمي گفت: انتظار ما از شما اين است كه براي وحدت كمك كنيد و صريح و شفاف مواضع خود را اعلام كنيد تا سوء تعبيرهايي كه هم اكنون درباره شما وجود دارد، از بين برود.
اين عضو مجلس خبرگان كه اظهارات هاشمي را نقل كرده اظهار داشت: براي من مورد تعجب است كه چرا روابط عمومي مجمع تشخيص، فقط بخش هايي بسيار كوتاه از سخنان آقاي هاشمي را منتشر كرد و از انعكاس نكات مهم آن خودداري نموده است؟ بنده هر چه منتظر شدم، روابط عمومي مجمع از انعكاس اين سخنان خودداري كرده بود. براي همين شخصا تصميم به انعكاس اين مطالب گرفتم

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

شعري از مقام معظم رهبري با عنوان مناجات ناشنوايان


به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، اين شعر دقايقي پيش در مراسم روز جهاني ناشنوايان كه هم اكنون در مركز همايش‌هاي برج ميلاد با حضور بيش از 2 هزار ناشنوا در حال برگزاري است، قرائت شد. كه متن كامل آن در پي مي‌آيد.

ما خيل بندگانيم ما را تو مي‌شناسي
هر چند بي‌زبانيم، ما را تو مي‌شناسي

ويرانه‌ئيم و در دل گنجي ز راز داريم
با آنكه بي‌نشانيم، ما را تو مي‌شناسي

با هر كسي نگوئيم راز خموشي خويش
بيگانه با كسانيم ما را تو مي‌شناسي

آئينه‌ايم و هر چند لب بسته‌ايم از خلق
بس رازها كه دانيم ما را تو مي‌شناسي

از قيل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از اين و آنيم ما را تو مي‌شناسي

از ظن خويش هر كس، از ما فسانه‌ها گفت
چون ناي بي‌زبانيم ما را تو مي‌شناسي

در ما صفاي طفلي، نفسرد از هياهو
گلزار بي‌خزانيم ما را تو مي‌شناسي

آئينه‌سان برابر گوئيم هر چه گوئيم
يكرو و يك زبانيم ما را تو مي‌شناسي

خطّ نگه نويسد حال درون ما را
در چشم خود نهانيم ما را تو مي‌شناسي

لب بسته چون حكيمان، سر خوش چو كودكانيم
هم پير و هم جوانيم ما را تو مي‌شناسي

با دُرد و صاف گيتي، گه سرخوش است گه غم
ما دُرد غم كشانيم ما را تو مي‌شناسي

از وادي خموشي راهي به نيكروزي است
ما روز به، از آنيم ما را تو مي‌شناسي

كس راز غير، از ما نشنيد بس «امينيم»
بهر كسان امانيم ما را تو مي‌شناسي

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

اين روزها ...

مريم ميرزايي
اين روزها،
بيرق تو نشان شير و خورشيد دارد و بيرق من نقش الله، بيرق تو كجا و بيرق من كجا؟
آرمان تو سبوعيت است و آرمان من،... اصلا تو از پرچم عشق نشان چه مي فهمي؟
تو كه افتخارت دريوزگي است و قبله ات آمريكا و مقتدايت هوس هاي بي پايان.
آن روزها كه در خيابانهاي USA توله سگت را به گردش مي بردي و برق دلارهاي اجنبي دل و دينت را مي برد،
در وجب به وجب اين خاك، سروقامتي به زمين مي افتاد و خون سرخ لاله رويي آبروي اين سرزمين مي شد.
كودكان از ترس مي لرزيدند و مادران دردمندانه مي گريستند، پدران درهم مي شكستند و همسران در حسرت مي گداختند،
اما پرچم عشق نشان لحظه اي بر خاك نيفتاد.
اين روزها،
همه دين خود را به انقلاب و امام و شهيدان ادا كردند،
يكي گفت صدا و تصوير مرا پخش نكنيد، يكي گفت ديگر فيلم بازي نمي كنم، يكي گفت ديگر جايزه هاي شما را نمي گيرم،
يكي سبز به خودش بست، يكي سياهپوش شد،
يكي سينه سپر كرد و گفت: من اين انقلاب را به آتش مي كشم و حق خودم را از آن مي گيرم.
يكي گفت: براي حفظ نظام، انقلاب را بي آبرو مي كنم.
يكي قلم بدست گرفت و يكي كوكتل و يكي كلت...
نمي دانم، شايد اگر توپ و تانك داشتند روي صدام را هم سفيد مي كردند.
اين روزها،
انگليس و اسرائيل خط امامي شده اند براي مدعيان خط امام، خط مي دهند، نسخه مي پيچند، مصاحبه ترتيب مي دهند،
شعار مي سازند و ساعت الله اكبر تنظيم مي كنند و خلاصه، خط امام را حسابي خط خطي مي كنند.
به قول آقا، اين روزها، بسياري از خواص در امتحان مردود شدند.
يك خط امامي تندرو به گاردريل انقلاب كوبيد.
يكي از شاهراه ولايت خارج شد.
يكي در اتوبان رسالت چپ كرد.
آن يكي در يادگار امام كورس گذاشت.
ديگري در صادقيه ويراژ رفت.
يكي بسيج را دور زد، آن يكي آزادي را دنده عقب رفت.
ديگري در وحدت اسلامي خاموش كرد.
بعضي ها اما،... چراغ قرمز ولي عصر را هم رد كردند.
اين روزها،
جاي هيتلر و چنگيز و نرون خاليست، كه امروز به نامردان عالم نوبل مي دهند.
اين روزها،
كسي به كودك فلسطيني نوبل نمي دهد آخر صورت هاي معصوم فسفرسوخته شان صلح جهاني را به خطر مي اندازد و ضجه هاي مادرانشان آوازه حقوق بشر را خاموش مي كنند.
اين روزها،
آقاي اوباما، از دلنگراني هايش براي كودكان اسرائيلي مي گويد، اينكه از ترس موشك هاي حماس خواب راحت ندارند.
بسيار تاثرانگيز است، ولي چاره چيست؟ اين فلسطيني ها كه ول كن نيستند،
اما آقاي اوباما، شما كه مرد تغيير هستيد و با اسرائيل هم منافع مشترك داريد،
صهيونيست ها 50-60 سال ميهمان ناخوانده سرزمين فلسطين بودند، حالا شما يك ايالت به آنها بدهيد تا از شر اين فلسطيني ها راحت شوند، شما كه كشور قدرتمندي هستيد، يك ايالت كمتر يا بيشتر فرقي نمي كند،
حداقل كودكان صهيون در پناه امن شما به آرامش مي رسند
و دنيا به شايستگي شما براي رهبري دهكده جهاني ايمان خواهد آورد!
اين روزها،
همه جا پر از رنگ و رياست. دين محمد(ص) ملعبه دجاله هاست.
اسلام زخمي طالبان و القاعده و وهابي هاست.
سبز هم نيرنگ ديرپاي قرآن بر سر نيزه هاست.
هركس راهش از ديگري جداست.
نعوذ بالله هركس خودش يك پا خداست.
اين روزها،
علي اما تنهاي تنهاست.
سردار پرافتخار عشق و ايمان، دست بسته، غريب و خسته ميان خيل ياران،
زخمي تر از هميشه، دلواپس جمل و صفين و نهروان.
خونين دل و خار در چشم، آماج بغض ها و كينه هاست.
او تنها اميد گمشدگان در غبار فتنه هاست،
بر عهد خود استوار
رهبرم خامنه اي، فرزند شايسته روح خداست.
¤ خواهر شهيد و همسر جانباز 70 درصد

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

نسل‌هاي جديد سانتريفيوژ با قدرت جداكنندگي 5 در حال ساخت است


به گزارش خبرنگار سياست خارجي خبرگزاري فارس، «علي اكبر صالحي» رئيس سازمان انرژي اتمي كشورمان ظهر امروز سه‌شنبه در اولين نشست مطبوعاتي خود در محل سازمان انرژي اتمي، به تشريح اولويت‌هاي اين سازمان پرداخت و ضمن تبريك هفته دفاع مقدس، گفت: ملتي كه خداباور باشد هيچ هراسي به دل راه نمي‌دهد و در مقابل هر ظلم، ستم و تعدي استوار و پايدار از خود دفاع مي‌كند.
معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان انرژي اتمي از سازمان پدافند غيرعامل و نيز كميته دائمي پدافند غيرعامل، به خصوص در قبال اقدامات وسيعي كه در حفاظت از نيروي انساني و تاسيسات حساس سازمان انرژي اتمي به عمل آورد، تشكر كرد و گفت: در زمان مقتضي برخي از اين اقدامات را براي مردم عزيز و بزرگوار ايران بازگو خواهم كرد.
وي با بيان اينكه سازمان انرژي اتمي در پيشبرد علوم و فناوري در كشور پيشتاز است، گفت: اين سازمان توسط همكاران عزيزي كه در اين سازمان كار مي‌كنند، قله‌هاي افتخار را در زمينه علوم و فناوري هسته‌اي فتح كرد و باعث سربلندي ملت بزرگوار ايران در جهان شدند، جايگاهي كه ايران امروز در بين كشورهاي جهان برخوردار است متعلق به دستاوردهاي بزرگ مهندسين، علما و دانشمندان عزيز ما در سازمان انرژي اتمي است، البته اين عزيزان در كنار دانشگاهها‌ و مراكز تحقيقاتي، مجموعه صنعت كشور و نيز سربازان گمنام كه در خدمت اين دستاورد بزرگ بودند، فعاليت‌ كردند.
رئيس سازمان انرژي اتمي همچنين از روساي قبل سازمان متبوعش از جمله دكتر سحابي، دكتر امراللهي و مهندس آقازاده قدرداني كرد و افزود: من وارث زحمات اين عزيزان هستم و از اين برهه به عنوان برهه تثبيت دستاوردها نام مي‌برم.
وي خاطرنشان كرد: فعاليت‌هاي فراواني در عرصه‌هاي گوناگون صنعت هسته‌اي انجام شده و اكنون ما نياز داريم كه اين فناوري را تثبيت كنيم و يك پايداري به فعاليت‌هاي هسته‌اي خود ببخشيم به گونه‌اي كه تداوم فعاليت‌ها مصون از هرگونه گزندي و افت و خيزي سياسي و اقتصادي باشد، چرا كه اين دستاورد متعلق به مردم است و حفظ اين ميراث وظيفه همگان مي‌باشد.
صالحي در ادامه به اولين اولويت سازمان انرژي اتمي پرداخت و گفت: بر اساس قانوني كه از طرف مجلس و دولت تكليف شده، قصد داريم تا در آينده‌اي نه چندان دور نسبت به احداث نيروگاههاي جديد اقدام كنيم و در اين خصوص نيز مذاكراتي انجام شده ولي چون هنوز در مقدمات اين مذاكرات هستيم بنده قولي در اين زمينه نمي‌دهم، اما به جد به دنبال تامين اين خواسته و تكليف هستيم.
وي در خصوص نيروگاه بوشهر نيز با بيان اينكه اين نيروگاه مراحل آزمايشي متعدد خود را پشت سر مي‌گذارد، گفت: يك مرحله آزمايشي بسيار حساسي را درباره نيروگاه بوشهر پيش رو داريم كه اميدواريم اين مرحله را به خوبي پشت سر گذاريم، اين مرحله‌اي است كه برخي از تجهيزات نيروگاه تحت فشار 250 اتمسفر امتحان و تست خواهند شد كه شايد يك ماه به طول بيانجامد و اگر از اين مرحله به سلامت عبور كنيم مراحل بعدي مراحل ساده‌تري خواهد بود.
رئيس سازمان انرژي اتمي در خصوص اينكه چه زماني راه‌اندازي نيروگاه بوشهر تحقق خواهد يافت، نيز تاكيد كرد: از نظر ما هرگاه سوخت در مخزن اصلي نيروگاه وارد شود عملا اين نيروگاه راه‌اندازي شده است، اما اميدوارم وقتي اين امر تحقق يافت، آن را اعلام كنم، چرا كه مي‌خواهيم نسبت به اعتماد مردم به خودمان حرفي نزنيم كه بعدا موجبات سلب اعتماد شود.
صالحي ابراز اميدواري كرد كه از اين به بعد با فعلي ماضي صحبت كند و بگويد كه نيروگاه راه‌اندازي شده است.
وي گفت كه كارها در نيروگاه اتمي بوشهر به خوبي پيش مي‌رود و همكاري ما با روس‌ها بسيار خوب است و ما راضي هستيم.
رئيس سازمان انرژي اتمي در اين زمينه به گفتگوي تلفني خود با كرينكو رئيس روس اتم اشاره كرد و افزود: در آخرين تماسي كه با آقاي كرينكو داشتم، گفتگوهاي خوبي صورت گرفت و قول‌هاي خوبي داده شد، بنابراين من يقين دارم كه اين نيروگاه نمادي از همكاري بين دو ملت بزرگ ايران و روسيه باشد و يقينا در عرصه‌هاي بعدي و در نيروگاهها‌ي بعدي ما همچنان از كمك‌هاي روسيه بهره‌مند خواهيم شد.
وي يادآور شد كه روسيه يكبار ديگر هم براي ورود ايران به صنعت حدود چهل و اندي سال پيش اولين كشوري بود كه صنعت دوب آهن را به ايران عرضه كرد و اين بار در ورود ما به تكنولوژي‌هاي حساس دست تقدير اينگونه مقدر كرده كه روس‌ها باشند و ما اين را در خاطر ملتمان ثبت خواهيم كرد.
وي در عين حال ابراز اميدواري كرد كه همكاري ايران و روسيه در عرصه‌هاي ديگر هم ادامه يابد.
صالحي اولويت بعدي سازمان انرژي اتمي را به كارگيري نتايج كاربردي فناوري هسته‌اي در عرصه‌هاي كشاورزي، صنعت و پزشكي نام برد و گفت: راديوداروهايي كه الان در سطح كشور مصرف مي‌شود تامين كننده اصلي‌اش راكتور تحقيقاتي تهران است و براي ادامه كار راكتور قطعا ما به سوخت با غناي 20 درصد نيازمنديم كه در اين خصوص تماس‌هاي لازم از طرق مختلف با كشورهاي دارنده امكانات تامين سوخت با اين مشخصات را برقرار كرديم و تا به امروز پاسخ‌هاي اوليه دريافت شده و در حال حاضر پيگير اقدامات بعدي مي‌باشيم كه در زمان مقتضي اطلاع رساني لازم خواهد شد.
وي گفت: در بخش به كار گرفتن نتايج فناوري هسته‌اي در صنعت و كشاورزي نيز اقداماتي در شرف انجام است و ما اميدواريم وارد عرصه تجاري سازي نتايج اين فناوري شويم كه اميدواريم به لطف خداوند و ياري او بتوانيم در سالهاي آينده نتايج اين حركت آغاز شده را به عيان ببينيم.
معاون رئيس جمهور در مورد اولويت ديگر سازمان انرژي اتمي ديگر گفت: مطلب ديگر ورود به عرصه‌هاي ديگر است از جمله شتاب دهنده‌هاي مختلف و نيز ورود به عرصه فيوژن يا گداخت هسته‌اي كه الان در پژوهشگاه سازمان انرژي اتمي اقداماتي در اين زمينه انجام گرفته ولي ما در صدد هستيم كه در بحث گداخت هسته‌اي توسعه قابل توجهي دهيم.
وي اضافه كرد: در اين خصوص بحث نظام ايمني مطرح است كه بعد از ورود به اين عرصه حساس هسته‌اي نياز به يك نظام ايمني هسته‌اي مستقل داريم كه ناظر بر فعاليت‌هاي ايمن و اطمينان بخش هسته‌اي باشد اينگونه نباشد كه سازمان هم مجري باشد و هم ناظر، چرا كه ناظر مي‌بايست يك ناظر بي‌طرف باشد كه نسبت به ايمني و اطمينان بخشي فعاليت‌هاي هسته‌اي به طور جد نظارت كامل و فراگيري داشته باشد. ما از طريق مجلس شوراي اسلامي و نيز دولت در خصوص اقدام به طرح لايحه براي اقدامات قانوني اقدام خواهيم كرد و در صدد هستيم يك قانون فراگير انرژي كشور تنظيم كنيم كه مقدماتش انجام شده و قانون تهيه شده و اميدواريم در آينده‌اي نه چندان دور آن را به دولت و مجلس ارائه دهيم كه وضع انرژي اتمي كشور در همه ابعاد آن همانطور كه در پيش نويس اين قانون ديديم، تكليف ما در اين خصوص در ابعاد مختلف اداري، تشكيلاتي مالي و فني و علمي روشن شود.
وي در بخش ديگري از سخنان خود با بيان اين كه سازمان انرژي اتمي در تثبيت فناوري هسته‌اي ترتيبات اولويت‌داري را در نظر دارد، افزود: ما قصد داريم تا بر تحقيق و توسعه تمركز كنيم تا توليدات خود را بهتر كنيم.
وي گفت‌: مهندسين ما نسل‌هاي جديدي از سانتريفيوژ را مي‌سازند، زنجيره‌هاي 10 تايي و بزرگتر تست مي‌شود كه اميدواريم اخبار مسرت بخشي را در آينده در اين زمينه اعلام كنيم.
رئيس سازمان انرژي اتمي توضيح داد كه سانتريفيوژ‌هاي كنوني قدرت جداكنندگي 2/1 دارند، ولي سانتريفيوژي كه در حال حاضر توليد مي‌شوند قدرت جداكنندگي‌شان 5 است كه ما اميدواريم اين رقم را به 10 پيش ببريم.
وي در عين حال تاكيد كرد كه رقم 10 قابل دسترسي است و مقدمات آن نيز فراهم شده است.

دست متجاوز در هر نقطه از دنيا را پيش از هر اقدامي از بازو قطع مي‌كنيم


به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاري فارس‌، محمود احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور صبح امروز در مراسم رژه نيروهاي مسلح به مناسبت هفته دفاع مقدس كه در مرقد مطهر بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) برگزار شد، با تبريك هفته دفاع مقدس به ملت بزرگ و تمدن‌ساز ايران و نيروهاي مسلح، ياد و خاطره امام راحل و شهداي انقلاب و دفاع مقدس را گرامي داشت و گفت: بدون ترديد دفاع مقدس گرچه همراه با تلخي‌ها و مرارت‌ها و از دست دادن بهترين فرزندان ملت بود، اما يك تجديد حيات افتخارآفرين براي ملت ما و گشايش راه جديدي به سوي نجات و روشنايي در برابر بشريت بود.
وي افزود: دفاع مقدس ملت ايران تجلي سنت‌هاي الهي و ارزش‌هاي والاي انساني و جلوه‌اي از حضور يكپارچه ملتي مومن و موحد بود كه براي دفاع از هستي و سرزمين و فرهنگ خود به پا خاست.
احمدي‌نژاد دفاع مقدس را بازيابي هويتي ايماني و آرماني ملت ايران دانست و ادامه داد: در دفاع مقدس فشارهاي سنگين جبهه استكبار و مقاومت جانانه ملت ايران تبديل به بستري شد تا هويت حقيقي اين ملت كه سرشار از شجاعت، وفاداري، ايثارگري و عشق به آرمان‌هاي الهي است، احيا شود و در خدمت كمال و پيشرفت ايران قرار گيرد.
وي دفاع مقدس را تحقق وعده الهي ناميد و اظهار داشت: ملت ما در دفاع مقدس نشان داد كه اگر براي خدا و در راه خدا قيام كنيم و بايستيم، نزول ياري خدا حتمي است و اين درس بزرگي براي بشريت امروز و ملت‌هاي مظلوم و دردمند است.
رئيس‌جمهور دفاع مقدس را مصداقي از تجلي عزت يك ملت مومن دانست و افزود: چشيدن طعم عزت آنچنان ارزشمند است كه آزادگان جهان حاضرند جان و مال و هستي خود را فداي آن كنند و در همين راستا دفاع مقدس ما تبديل به نمادي از ذلت شيطانيان، خودپرستان و دنياپرستان شد. يعني كساني كه با ظلم و تجاوز و تعدي به حقوق ديگران مي‌خواهند جيب‌هاي گشاد خود را پر كنند.
وي با بيان اينكه دفاع مقدس نمادي از مظلوميت ملت ايران بود، گفت: فاسدترين عنصر سياسي منطقه يعني صدام كه سرشار از جنايت بود با تشويق و تجهيز چند دولت و قدرت بزرگ و به اميد سد كردن راه انقلاب اسلامي به سرزمين مقدس ما حمله كرد و زشت‌ترين شيوه‌ها عليه ملت ما به كار گرفته شد. اما بوق‌هاي استكبار ملت ما را متجاوز و ضد حقوق بشر معرفي مي‌كردند و براي جنايات صدام هورا مي‌كشيدند؛ و همان كساني كه روزي صدام را تجهيز و عليه ما به تهاجم وادار كردند و تلاش مي‌كردند خاك ما به اشغال صدام درآيد روزي براي منافع خود و به ظاهر براي دفع شر صدام به عراق حمله كردند و جناياتي مرتكب شدند كه روي صدام را سفيد كرد.
احمدي‌نژاد دفاع مقدس را نماد مظلوميت يك ملت پاك و آزاده دانست كه پرده از چهره كريه استكبار جهاني دريد و گفت: در دفاع مقدس ما پرده از چهره كساني كنار زده شد كه با يك دست جنايت كرده و با دست ديگر شعار آزادي، دموكراسي و حقوق بشر مي‌دهند.
رئيس‌جمهور دفاع مقدس را نماد ايثار ملتي كه با دست خالي در برابر همه سلاح‌ها ايستاد و غلبه ايمان بر سلاح و دل‌هاي كينه‌ورز شيطاني و نمادي از كينه‌ورزي بي‌پايان مستكبران عليه ملت‌ها دانست و گفت: اگرچه خود اين حمله تلخ بود اما ميوه‌هاي دفاع مقدس شيرين بود چرا كه مجاهدت فرزندان اين ملت در آن ايران و انديشه آرماني آن را بيمه كرد و صف‌بندي جديدي از سياست و فرهنگ را در جهان شكل داد.
وي با اشاره به رويارويي صف موحدان در برابر صف شيطان‌پرستان و آدم‌كشان حرفه‌اي افزود: دفاع مقدس ايران را بيمه كرد و هيچ قدرتي جرات نخواهد كرد كه انديشه تجاوز به سرزمين نور يعني ايران عزيز و منافع اين ملت را در سر بپروراند.
وي ادامه داد: به فضل الهي و با پيگيري فرهنگ ايثار و شهادت كه در دفاع مقدس نهادينه شد،‌امروز ملت ايران زنده‌تر و آرماني‌تر در وسط ميدان‌هاي اصلي انقلاب ايستاده و جوانه‌هاي نيروهاي مسلحي شكوفا شد كه با عشق به آرمان‌هاي الهي انقلاب و دلبسته به ملت و در خط ولايت در حال حركت هستند.
رئيس شورايعالي امنيت ملي ارتش، سپاه، نيروي انتظامي و بسيج را نيروهاي برخاسته از دل انقلاب، شجاع، ايثارگر و هجمه‌كننده به سياهي‌ها دانست و تصريح كرد: نيروهاي مسلح پشتيبان ملت و انقلاب هستند و ملت نيز با همه وجود دلبسته و پشتيبان نيروهاي مسلح است چرا كه ملت ايران براي بشريت پيام و راه حل انساني دارد و خواهان امنيت پايدار و صلح و برادري و همزيستي انساني براي همه ملت‌ها است.
احمدي‌نژاد با بيان اينكه راهبرد اصلي و توان نظامي نيروهاي مسلح ما دفاعي و بازدارنده است، اظهار داشت: ملت ايران هيچ گاه چشمداشتي به سرزمين و حقوق ديگران نداشته است اما امروز هم ملت ايران مانند دوران دفاع مقدس در دفاع از حقوق و سرزمين خود مقتدر است و با تكيه بر اقتدار ذاتي نيروهاي مسلح خود در برابر همه دشمنان مي‌ايستد.
وي افزود: امروز هيچ قدرتي در دنيا جرات انديشيدن به تعدي عليه ملت ايران را ندارد اما يك بار ديگر تاكيد مي‌كنم كه هر دستي در هر نقطه‌اي از دنيا بخواهد عليه ملت ايران ماشه‌اي را بچكاند، قبل از اين اقدام توسط نيروهاي مسلح مقتدرانه از بازو قطع خواهد شد.
رئيس‌جمهور با بيان اينكه ملت ايران از همه ارزش‌ها، آرمان‌ها و حقوق و سرزمين خود دفاع مي‌كند، تصريح كرد: ما اهل منطق و گفتگو و دوستي مبتني بر عدالت هستيم و به آنها نيز توصيه مي‌كنيم روش، ‌انديشه و جهت‌گيري خود را به نفع ارزش‌ها متحول كنند.
احمدي‌نژاد گفت: امروز قابل قبول نيست كساني از هزاران كيلومتر دورتر به منطقه ما لشكركشي كنند و دست به اشغال، كشتار،‌تهديد و ناامني بزنند و بخواهند بين ملت‌ها اختلاف بياندازند؛ آنها سالانه چندين ميليارد دلار در منطقه ما سلاح مي‌فروشند و قابل قبول نيست كه همزمان بخواهند شعار برپايي امنيت داده و ديگران را متهم به ايجاد ناامني كنند.
وي افزود: آنها بايد رفتار خود را عوض كنند و بدانند كه ملت‌هاي منطقه مي‌توانند امنيت خود را برپا كنند پس بايد دست از توهين به استقلال و شخصيت ملت‌هاي منطقه بردارند.
رئيس‌جمهوري اسلامي ايران خطاب به اشغالگران و دولت‌هاي مستكبر گفت: توصيه مي‌كنيم به سرزمين خود برگرديد و اعتبارات سنگين نظامي را صرف رفع مشكل مردم خود بكنيد چرا كه منطقه ما براي درازمدت حضور بيگانگان را تحمل نمي‌كند و بيگانگان نمي‌توانند در كشورهاي منطقه پايگاه ثابت در اختيار بگيرند و اين را شما در عراق و افغانستان ديديد.
وي اين ويژگي را از ويژگي‌هاي منطقه اسلامي و منطقه خاورميانه دانست و خطاب به مستكبران ادامه داد: از روزي كه شما آمديد امنيت را بر هم زده و هر روز عده زيادي كشته و آواره مي‌شوند و حتي ادعاي مبارزه با مواد مخدر داشتيد اما تحت سلطه شما توليد و توزيع مواد مخدر چند برابر شد؛ روش شما اشتباه، ضدانساني و توهين به ملت‌هاي منطقه است و بايد روش خود را اصلاح كنيد.
احمدي‌نژاد با تشكر از نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران اظهار داشت: رمز پيروزي ما آمادگي، توكل به خدا، ابتكار عمل، چالاكي و شجاعت است و قطعا ملت و نيروهاي مسلحي كه تحت فرامين رهبري عزيز و هوشمند براي دفاع از آرمان‌ها قيام كرده، همواره پيروز و سرافراز خواهند بود.

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

مریم ناپاک

متن زير نوشتاري از استاد حیدر رحیم‌پور ازغدی است که در رابطه با شرايط اخير منافقان مزدور نگاشته شده و دراختيار رجانيوز قرار گرفته است:

مریم، اشرف پهلوی ثانی، همسر قانونی و شرعی و رسمی ابریشم‌چی و همسر سازمانی مسعود کاشمری "رجوی می داند چرا گروهی او را مسعود کاشمری نامیده اند."

آری اشرف ثانی یا دلالی که بسیاری از دختران و پسران فریب خورده را برای پیشبرد اهداف شوم سازمان به سناتورهای هم جنس‌باز هدیه می داد، سیاست‌مداری که هنوز نمی داند سیاست کفر دستمال های آلوده خود را به مذبله‌دان می ریزد و شیاطین تا آخرین لحظه حیات از منحرفان کار می کشند و بهره می برند و سپس فراموش‌اشان می کنند و مهم‌تر این که هنوز نمی دانند اربابان لیبرال آنها چه اروپایی و چه امریکایی، اینک به مرز ورشکستگی سیاسی و اقتصادی رسیده و بزرگ‌ترین هدف امروز لیبرالیزم جهان‌خوار فرار از جلو نظامیانش می باشد، و غرب به خاطر زمینه سازی چنین فراری از خاورمیانه در پی برآشوباندن مردم است تا فرارش برپایه‌ی دموکراسی باشد.

آری مریم ناپاک که نمی داند اربابانش پس از شکست طرح خاورمیانه بزرگ در پی فرار همه جانبه می باشند، معترض به اخراج‌اشان از عراق می گوید: امریکا مسئول تأمین امنیت مجاهدین خلق و موظف است در چنین رویدادی دخالت کند «کوری عصاکش کور دگر شود» و در ضمن چنین تکلیف شاقی امریکا را ترسانده، می گوید وگرنه مجاهدین در صورت فراهم شدن شرایط به ایران باز خواهند گشت و شرط تشریف فرمایی به ایران را چنین بیان می کند: امریکا، مسئول تامین امنیت سازمان بوده و از اوباما می خواهیم تا در این رویداد دخالت کند.

و پس از او، محمد اقبال یکی از فرماندهان جانی منافقان در تماسی تلفنی با الشرق الاوسط، غرب را تهدید کرده و اعلان می کند 3500 نفر از ساکنان اردوگاه اشرف (اردوگاه اشرف سابق) در صورتی که در ایران تحت تعقیب قضایی قرار نگیرند، برای بازگشت به ایران اعلام آمادگی می کنند و نیز خوش خبری می دهد اگر دولت ایران این شرایط را بپذیرد، همه‌ی اعضای سازمان مجاهدین خلق از سراسر جهان به ایران بر می گردند و در ایران کشور مستقلی تأسیس کرده و تحت نظر سازمان ملل و صلیب سرخ جهانی به سرپرستی امریکا زندگی عادی خود را آغاز خواهند کرد لیکن وزرای خارجه امریکا و انگلستان این طرح را مناسب و به مصلحت سیاست آینده خود، ایجاد خاورمیانه‌های کوچک ندانسته و می گویند: بهتر است منافقان، همچنان در عراق و در دسترس مستقیم سرویس‌هایشان بمانند زیرا با آن همه تخصصی که در ترورهای سرد و گرم و ایجاد نفاق دارند، در آینده برای ایجاد اختلاف بین قبایل و تمهیدات خاورمیانه کوچک به کار می آیند.

چه، غرب مصمم است پس از فرار نیروهای نظامی خود از مهلکه خاورمیانه و به جای گذاردن پخته مردان سیا و موساد به نام کارشناسان، به وسیله منافقان و سلفیه و طالبان مصنوعی و گروه القاعده، مزدوران آدم‌کش و بعثی های مأیوس برای به هم اندازی مردم منطقه از این نیروها بهره مند گشته و با لشکری کم خرج به ایجاد نفاق و قطعه قطعه ساختن خاورمیانه پردازد. از این رو وزرای خارجه امریکا و انگلستان به خاطر نیاز شدیدشان در عراق به منافقان، از نحوه تعامل دولت عرا ق با گروه تروریستی منافقان ابراز نگرانی کرده و به نقل از خبرگزاری شین هوا می نویسد: خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا و دیوید میلیبند همتای انگلیسی او با تهدیدی ضمنی و بسیار مرموزانه، دولت عراق را به خویشتن داری از درگیری با منافقان فراخوانده و از طرفان درگیر می خواهد، صمیمانه و مصلحت آمیز چون دوران حکومت بعثیان با یکدیگر تعامل داشته باشند. چه بر پایه‌ی حقوق بشر لیبرال، هیچ فرقی میان قاتل و مقتول نیست مگر ماده‌ی این هر دو، همان قتل و قتالی نمی باشد که استثمار جهانی می خواهد. «زهر طرف که شود کشته، سود کفار است» ولی البته تقاضای تعامل را فقط و فقط از عراق و منافقانی می خواهد که اینک در عراق بی‌جا و مکان مانده اند و شامل آنانی که اخیراً برای ایجاد انقلاب مخملین سبز به فرانسه و آلمان و انگلستان رفته و آشوب‌های ایران را رهبری می کردند، نمی شود.

لیکن من به سازمان توصیه می کنم که خود را نباخته و ارزان نفروشند. چه از این پس نیازشان برای ایجاد خاورمیانه‌ی کوچک وقطعه قطعه ساختن خاورمیانه همچون حجاز به ایالاتی که بر هر قطعه امیری را بنشاند، به شمایانی که توان فتنه‌اتان را تجربه ها به اثبات رسانده، بیشتر است. زیرا که لیبرالیزم جهانی خود می داند که اینک سیاست های پیشینش مبتذل و ناموفق و او هم چون مارکسیزم به آخر خط خود رسیده و این سخن ما نیست بلکه هرکس که با الفبای سیاست و اقتصاد و جامعه شناسی آشنایی دارد، این حقیقت را در می یابد. آیا تمدنی که ترلیاردها برای بانک های خود خرج کرده و اینک بانک‌هایش قرض های ترلیاردی دارد، می تواند باز هم سرپای خود بماند؟ آیا در تمدنی با ساختار بانک های صد طبقه ای متوقف که یکی پس از دیگری ورشکست می شوند و مردمش بر پایه‌ی دیون شخصی خانه هایشان را ترک کرده و در خیابان ها چادر می زنند، باز هم می توان ملتی دارای تمدن خواند؟! آیا با مردمی که بیش از دشمنان مدام در خیابان ها به زیان حکومت های خود شعار می دهند، کشورهایی که هر لحظه کارخانه ها و تاسیسات اقتصادی آن ها تعطیل می گردد و متخصصان و کارگرانی را که از گرداگرد جهان دزدیده اند بیکار می سازند باز هم استعداد ماندن را دارد و باز هم می تواند روی پای خود بماند و سالانه ترلیون ها دلار خرج نظامی گری و قشون کشی کند؟!

از این رو، محرز است که غرب به خصوص امریکا با تمام قوای فلسفی و سیاسی و اجتماعی در پی فرار از کشورهای مورد تجاوز پیشین خود است و شاهکارش اینکه، فرار خود را همه جانبه از جلو آغاز کرده و حملات کور او در افغانستان و پاکستان از این روست که می خواهد ملت ها به حرکت درآمده و به اعتراض پرداخته و او بر پایه‌ی دموکراسی غربی، از کشورهایشان بگریزد. آری! ساختار کابینه‌ی جنگی اسراییل بر این پایه است که می خواهد بردگان عربش چون ملک عبدالله حجازی و اردنی و حسنی نامبارک بتوانند واسطه شده، پس از به ستوه آمدن فلسطینیان با اخذ امتیازاتی بیشتر از امتیازات امروز عرب را به صلح با اسراییل واداشته و خیالش از ناحیه اسرائیل راحت شود. و در یک جمله آخرین طرحش برای از دست ندادن کامل خاورمیانه بر این است که این بار با کودتاهای انتخاباتی در افغانستان و پاکستان باز هم جای پایی داشته باشد. زیرا خود دریافته که دیگر فلسفه‌ی استثمار و استحمار با لعاب استعمار افشا شده و همگان حتی کودکان کشورهای خودشان این حقیقت را دریافته اند. بنابراین تنها امید استثمار غرب، برگشت به عقب و به همان فلسفه‌ی نفاق بیفکن و حکومت کن، خلاصه می شود و بر همین پایه است که در لبنان، آرای 5000 دلاری می خرد و اینک در افغانستان با همه‌ی قوا در پی به کرسی نشاندن لیبرال ها است، گرچه وابسته به او هم نباشند.

و بر همین پایه احمقانه در انتخابات ریاست جمهوری ما برای ایجاد اختلاف در کشور خمینی کبیر، طرح کودتای مخملین سبز را به راه انداخت ولی این ما بودیم که در این فرصت، دوشاخه فلاخن چپ و راستش را با فشاری، به رهبری ولی فقیه به صورت چماقی درآورده و پیش از آن که اوباما چماق بزرگ‌ترش را بر فرق ما کوبد، حاکمیت ایران به اسراری پی برد که به شکل دیگری میسر نبوده و در بیداری بیشتر خاورمیانه نقشی بزرگ دارد.

با این توضیحات، منافقان بدانند که اینک طرح نقشه سیاسی خاورمیانه بزرگ در صورتی موفق بود که می توانستند یک سر هلال را به روی عراق و سر دیگر آن را به روی افغانستان نهاده و با کودتای مخملی در انتخابات ایران، هلال را به صورت خط مستقیمی درآوردند که ایران در وسط خط قرار گیرد. ولی از نظر ما، تئوری روی صفحه برای ایجاد خاورمیانه بزرگ طرح موفقی بود لیکن سخن ما همان سخن پیشوایان معصوم‌امان بوده و خدا را شکر می کنیم که دشمنان ما را ازاحمق‌ترین‌ها قرار داده است. آخر کیست که نفهمد سال ها پیش، میشل افلق تمدن اسلامی را از حاکمیت عراق گرفته و حزب بعث عراقی را ساخت و می بینید که تفکر دینی افغانستان به اقتضای مذهب حاکم، آن‌چنان بود که پس از رهایی از چنگال شوروی با آن همه راهنمایی و حمایت های ایران با این که شرایطش هزار بار برای موفقیت از ما بهتر بود، به‌خاطر نداشتن ولی‌امر، هر کسی پرچمی را به نام اسلام برداشت و مدعی خلافت گردیدند و هر چه را که داشتند، به واسطه کشتار یکدیگر بر باد داده و زمینه ای را ساختند که امریکا توانست طالبان و مردان متدینی از حوزه های اهل سنت افغانستان را به خاطر تحریک و تسلیم طالبان خودساخته‌ی برده خود ساخته و افغانستانی را بسازند که مردم از حمله امریکا به کشورشان خرسند هم باشند. لیکن، ایران کشوری است که به راهنمایی ولی فقیه اساس سلطنت 2500 ساله را با آن همه حمایت جهانی در هم کوبیده و پس از آن، نفاق داخلی که صدها بار از نفاق افغانستان و عراق خطرناک‌تر بود، افشا و منکوب ساخته و منهدم سازد و سپس به برکت نفس ولی فقیه در مقابله با حمله‌ی صدام به نمایندگی کفر جهانی هم پیروز و در همان شرایط با وجود گره های کور 3 قوه کشوری را بسازد که در بسیاری از شئون رشد ارزش های آن چندین برابر ایران از آغاز تاریخ تا به امروز می باشد و در این صورت، آیا خداوند دشمنانی که می خواهند با کودتای مخملی هلال خاورمیانه را به شکل خط مستقیمی در آورند که ایران در وسط آن قرار گیرد، سیاست‌مداران احمقی نمی باشند؟

آری، اگر می شد، هلال را به شکلی در آورد که ایران هم جزء طرح قرار گیرد، طرح ایجاد خاورمیانه بزرگ موفق بود، آنچنان که اگر من بتوانم غیب شده و به پرواز در آمده و به مصر بروم و حسنی مبارک را خفه کنم، مردم غزه از فلاکت در آیند. در هر صورت، اینک طرح ایجاد خاورمیانه بزرگ، به‌طور کلی شکست خورده و غرب به اقتضای ابتلائاتش مجبور به خروج لشکریان از همه جهان است و یقیناً در پی همین طرح. لیکن کارشناسان یعنی زبده های فتنه انگیز خود را در کشورهای اسیر با نام های عوام پسندی همچون به‌کارگیری استعمار به‌جای استثمار باقی خواهد گذارد و از این پس، نیاز کارشناسانش به سلفیه و القاعده و مجاهدین خلق آدم‌کش و طالبان دروغین (گرچه بسیاری از طالبان متدین اهل سنت هم شکار گردند) به مراتب بیشتر از گذشته مورد نیاز غرب است زیرا بعد از این همه لشکر نظامی کفر و استثمار و استحمار همین‌ها می باشند.

بنابراین تذکرات ما به سازمان مجاهدین خلق عبارت است از:

الف- جدا اربابان را تهدید کنید که اگر در کشورهایتان به ما جاه و جای و مکانی ندهید و خواسته باشید، ما را قربانی کنید ما همه اسراری را که فقط ما و شما می دانیم، بر ملا می سازیم.

ب- هرگز خود را در مقابل لیبرالیزم جهانی نباخته و به جای تسلیمی برده‌گونه هر لحظه بر توقعات خود بیفزایید، زیرا که او سخت به شما محتاج و شمایان با همه زشتی‌ها انقلابی بوده اید.

ج- و یقین بدانید شاه باجی خانم صدر اعظم آلمان با آن همه کثافت کاری اخلاقی و سیاسی و سارکوزی نماینده صیهونیزم در فرانسه و همچنین سیاستمداران درجه یک انگلستان و امریکا، به‌راستی از آن همه اطلاعات شما ترسیده و در پی آرام‌سازی شما برآیند.

د- و اما اگر می خواهید به ایران بازگردید، به امید خائنان نبوده و فریب خرفتی‌های برخی از دست اندکاران را هم نخورید، چه امیرمؤمنین ما و بسیج هنوز زنده اند. ولی ما با یک شرط، اجازه ورود شما را به ایران می دهیم و آن این که شمایان دگر بار پرچم فروغ‌اتان را برافراشته و به ایران تشریف فرما شوید و ما تضمین می کنیم که مرصادیان این مقابله فقط خانواده های شهدایی باشند که به دست شما و یا فتنه ها و جاسوسی‌های شما شهید گردیدند و راه حل عاقلانه‌تر را از ژاپنی ها بیاموزید. سوگند به خدا که اینک وقت هاری‌گیری دسته جمعی شمایان فرا رسیده است.

و مکرو و مکر الله والله خیر الماکرین

برقراري ارتباط تاجزاده، حجاريان، هاديان، سمتي و عطريانفر با بنيادهاي انقلاب رنگي

به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، يحيي كيان تاجبخش از نظريه‌پردازان براندازي نرم و از متهمان اغتشاشات اخير در حاشيه نخستين جلسه دادگاه رسيدگي به اتهامات 30 تن از طراحان و هدايت‌كنندگان آشوب‌هاي بعد از انتخابات در يك نشست خبري اظهار داشت: حوادثي كه پس از انتخابات رياست جمهوري دهم رخ داد، تصادفي نبود و نتيجه برنامه‌ريزي نسبتا درازمدت بود.
وي افزود: عوامل اصلي اغتشاشات اخير مجموعه دستگاه‌هاي پنهان و نيمه‌پنهان و حتي مخفي و سرويس‌هاي اطلاعاتي آمريكا و برخي كشورهاي غربي بودند و انتخابات يك بهانه و فرصتي براي براي اجراي يك نوع برنامه از پيش تعيين شده براي اجراي انقلاب‌هاي انتخاباتي بود كه با استفاده از تاكتيك‌هاي مختلف همچون ايجاد شبهه در خصوص صيانت از آرا و زير سئوال بردن نظام‌ انتخاباتي و نهادهاي برگزار كننده انتخابات، پيگيري شد.
"ريشه اين شورش‌ها و عمليات‌ها به گذشته دور برمي‌گردد كه نهادهايي در آمريكا از 40 سال قبل براي پيشبرد برنامه‌هاي براندازانه در قالب ترويج دموكراسي يا تغيير رژيم‌ها تاسيس شدند و منشاء تفكر و ايدئولوژي آنها چندين اتاق فكر در آمريكا مانند موسسه رند، ميراث آمريكايي و پروژه قرن جديد آمريكاست كه تلاش مي‌كنند ايدئولوژي آمريكايي را به عنوان ايدئولوژي برتر مطرح كنند ".
كيان تاجبخش گفت: از سال 1983 يعني چهار سال بعد از انقلاب اسلامي در ايران نهادهاي آشكاري همچون صندوق حمايت از دموكراسي كه در زمان رياست جمهوري رونالد ريگان تاسيس شد، براي پيشبرد برنامه‌هاي براندازي در قالب پيگيري دموكراسي و حقوق بشر به وجود آمد و در كنار اين نهادها نيز، نهادهايي نيمه پنهان و حتي پنهان فعال شدند و تقريبا از 10 سال قبل افراد و احزابي در داخل ايران با فعالان سياسي داخل آمريكا به مذاكرات پنهان پرداختند.
اين متهم اغتشاشات اخير افزود: كساني كه از طرف غربي‌ها براي گفتگو به غرب دعوت مي ‌شدند، از سوي بنيادهايي مانند سوروس و راپيفلر حمايت مالي شدند و هر چند وقت يك بار در سوئد و سوئيس دور هم جمع مي شدند و در قالب پروژه رديف 2 با هم گفتگو داشتند.
وي ادامه داد: از آنجا كه ارتباط رسمي ديپلماتيك بين ايران و آمريكا برقرار نيست و بالتبع امكان مذاكره بين دو كشور وجود ندارد، نهادهاي آشكار و پنهان و حتي نيمه پنهان آمريكايي اتصالات بين احزاب اصلاح طلب و گروه‌هاي همسو در آمريكا را با هماهنگي سرويس‌ هاي اطلاعاتي و كاخ سفيد بر عهده داشتند
"عوامل مستقيم فعال در پروژه رديف 2 آقايان ناصر هاديان و هادي سمتي از اساتيد دانشگاه بودند كه به سوئد و سوئيس مي‌رفتند و جريانات ديگر يعني احزاب سياسي اصلاح طلب مانند حزب مشاركت نيز از طريق اين افراد با نهادهاي آمريكايي ارتباط برقرار مي‌كردند و اشخاصي چون مصطفي تاج‌زاده و سعيد حجاريان از طريق عوامل پروژه مذكور در قالب پروژه‌هاي تحقيقاتي و عملياتي با بنياد سوروس و ديگر موسسات فعال در عرصه انقلاب‌هاي رنگين ارتباط برقرار مي‌كردند ".
به گفته كيان تاجبخش بازگشت به 20 سال پيش نشان مي‌ دهد كه محمد عطريانفر از سران حزب كارگزاران در سال 75 به دعوت بنياد سوروس در راس يك هيئت رسانه اي به آمريكا سفر كرد و در آنجا با شخص آقاي سوروس ملاقات كرد و روند تعامل اصلاح طلبان با موسسات آمريكايي از همانجا آغاز شد.
وي افزود: خانم فاطمه حقيقت‌جو از سوي آقاي سوروس بورسيه تحصيلي براي يك سال تحصيل در يكي از دانشگاه‌هاي آمريكا گرفت و بيشتر دعوت ها به واشنگتن از افراد مختلف در حوزه‌هاي گوناگون از طرف خانم هاله اسفندياري در موسسه وود روويلسون صورت مي گرفت و بيشتر برنامه ايران از طرف موسسه روويلسون و سوروس و كارنگي و پيفلر بود كه در اين ميان موسسه ويلسون ابتدا خود را غير دولتي و مستقل جلوه مي‌داد اما واقعيت اين بود كه اين موسسه محصول كنگره آمريكا بود.
كيان تاجبخش اضافه كرد: ارتباط ويلسون و سوروس نزديك است و آقاي سمتي 3 سال بورسيه ويلسون بود و آقاي هاديان هم 2 سال بورسيه گري سيك در دانشگاه نيويورك بود و اين برنامه از مدت ها قبل شكل گرفته بود.
متهم اغتشاشات اخير در بخش ديگري از اين نشست خبري در خصوص انقلاب‌هاي رنگين اظهار داشت: انقلاب رنگي موضوعي است به تازگي در ادبيات سياسي جاي گرفته كه در واقع دعوايي بين جناح‌هاي سياسي است كه در راس قدرت قرار دارند كه گرجستان به نمادي از اين نوع انقلاب‌ها تبديل شده اما شرايط جمهوري اسلامي با كشورهاي ديگر در اين زمينه كاملا متفاوت است.
وي افزود: دليل عدم موفقيت انقلاب رنگي در ايران محبوبيت انقلاب اسلامي و علاقمندي طيف گسترده مردم به جمهوري اسلامي و ولايت فقيه و حفظ استقلال جمهوري اسلامي در طول 30 سال گذشته بوده است و اگر ايراني‌ها قدردان ثبات امنيت در كشور خود نباشند، به آرمان ‌هاي انقلاب 57، آرمان هاي بنيانگذار نظام و تلاش‌ هايي كه مردم براي ايجاد امنيت در كشور خود انجام داده اند و به خون شهدا ظلم كرده اند.
كيان تاجبخش با بيان اينكه شرايط اجتماعي و سياسي ايران به گونه‌اي است كه مردم همواره در صحنه هستند، ادامه داد: تفاوت جمهوري اسلامي با ديگر كشورها تعارض عميق ميان فلسفه سياسي مرد‌م‌سالاري ديني و ليبرال دموكراسي غربي است ولي اصلاح طلبان سياسي از 15 سال قبل در اين زمينه دچار تناقض شديد شده اند.
"جمهوري اسلامي بر مبناي يك حركت ديني و ملي و تاريخي و سنتي پايه‌گذاري شده و يكي از مشكلات اين است كه در دعوت گسترده از سران جريان سياسي اصلاح طلب، شعارها و محورهاي جريان اصلاح طلبي سياسي مانند جامعه مدني و دموكراسي و حقوق بشر كه در تعارض با افكار امام بود، باعث سردرگمي اصلاح طلبان و سردرگمي و فريب افراد شد ".
كيان تاجبخش يادآور شد: آقاي احمدي‌نژاد در آخرين فراز نامه خود به جورج بوش نوشته بود كه بين ليبرال دموكراسي غربي تعارض و تناقض با محورها و اركان نظام جمهوي اسلامي وجود دارد و جمهوري اسلامي كه بر جوهره ولايت فقيه استوار است، با نظام غربي تفاوت دارد و پايبندي اكثريت قاطع مردم ايران به فلسفه سياسي جمهوري اسلامي باعث مي شود انقلاب رنگي در ايران با اقبال مواجه نشود و شكست بخورد.
اين متهم اغتشاشات اخير گفت: سازمان ‌هاي آشكار دولتي آمريكايي مانند NED در كشورهايي فعال هستند كه آمريكا در آنجا حضور رسمي دارد و مي‌تواند دفتر ترويج دموكراسي را بازگشايي كند اما در ايران كه آمريكا پايگاه رسمي ندارد، بايد از نهادهاي پوششي استفاده كند و ورود بنياد سوروس در پروژه ايران از اين جهت بود.
وي افزود: بنياد سوروس براي اينكه بتواند در حوزه ايران فعاليت كند نياز به مجوز دولتي آمريكا داشت كه البته آمريكايي‌ها به دليل تحريم ايران به راحتي مجوز نمي‌دهند اما باوجود اختلاف نظر ميان شخص سوروس و بوش به سادگي اين مجوز به بنياد سوروس اعطا شد و حتي در اين زمينه با كاخ سفيد، وزارت خارجه و پنتاگون و سيا هماهنگي شده بود.
كيان تاجبخش ادامه داد: ورود سورس و جريانات مشابه به ايران عملا از دو بستر احزاب اصلاح طلب و NGOهاي همسو با تفكر و ارزش‌هاي غربي صورت گرفته و در يك مورد سهراب رزاقي از دوستان آقاي حجاريان از سوروس بيش از 300 ميليون تومان براي يك عملياتي كردن يك برنامه 5 ساله دريافت كرده كه اين رقم از طريق يكي از موسسات پوششي هلندي پرداخت شده بود.
وي در پايان با تاكيد بر اينكه عوامل اصلي اغتشاشات اخير مستيم يا غيرمستقيم با مجموعه شبكه‌ها و نهادهاي غربي مرتبط بودند، از هر گونه رابطه و همكاري با اين مجموعه‌ها اظهار پشيماني و از رهبر معظم انقلاب و مردم تقاضاي عفو كرد و افتادن در دام نهادهاي آمريكايي را ناشي از عدم درك اصلاح‌طلبان از اختلاف ميان دموكراسي ليبرال غربي و مردم سالاري ديني دانست.

جهش بي‌سابقه حضور جوان‌ها در كابينه دور جديد فعاليت‌ها و برخورد با قدرت‌هاي مداخله‌گر

رييس‌جمهور اطلاع‌رساني و خبر را عرصه فرهنگ‌سازي و حلقه تنظيم ارتباطات انسان‌ها دانست و تصريح كرد: اطلاع‌رساني بر پايه فرهنگ انساني و انديشه‌ها و آرمان‌هاي بلند انقلاب اسلامي به عنوان اكسيري معجزه‌آسا، تنها راهكار مبارزه و پيروزي بر نظام سلطه و استكبار جهاني است.

به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا دكتر محمود احمدي‌نژاد شنبه‌شب و همزمان با روز خبرنگار ضمن بازديد سرزده از باشگاه خبرنگاران جوان با تأكيد بر اين كه امروز بايد همزمان هجوم بي‌امان پليدي‌ها را در هم شكست و انديشه‌هاي ناب الهي و انساني را ترويج كرد، اظهاركرد: ملتي كه در عرصه خبر و اطلاع‌رساني حرف و پيامش را به همه دنيا برساند و هجمه استكبار در عرصه خبر را در هم بشكند، حتماً در ساير عرصه‌هاي سياسي، اقتصادي، ديپلماسي و حتي نظامي پيروز خواهد شد.

رييس‌جمهور با بيان اين كه امروز منطق ملت ايران در عرصه‌هاي گوناگون شكست‌ناپذير است، گفت: امروز عنصر ايراني به عنوان عنصري مؤمن، عدالت‌خواه، نوع‌دوست و عاشق ارزش‌هاي انساني مي‌تواند بر نظام سلطه و استكبار غلبه كند.

دكتر احمدي‌نژاد انقلاب اسلامي ملت ايران را الگوي مورد علاقه ملت‌هاي جهان برشمرد و اظهاركرد: عدالت، خداپرستي و انسانيت به عنوان انديشه‌هاي ناب ايران اسلامي بايد به جهانيان و ملت‌هاي مشتاق عرضه شود و در حالي كه انديشه‌ ليبرال دموكراسي در پايان راه است، تبليغ انديشه‌هاي ليبرال در جهان و به خصوص ايران مضحك است.

رييس‌جمهور با بيان اين كه امروز انسان‌ها با دنيايي از شبكه‌هاي رسانه‌اي نظام سلطه به منظور استيلا بر فرهنگ و استقلال ملت‌ها مواجه هستند، گفت: امروز خبر نه تنها اطلاع‌رساني بلكه فرهنگ‌سازي و جهت دادن به ذهنيت‌هاست و بايد هويت‌بخش و الهام‌بخش و مروج عدالت، دوستي و محبت و در خدمت كمال و تعالي انسان‌ها و جامعه بشري باشد.

دكتر احمدي‌نژاد با اشاره به اين كه دنياي استكبار انسان‌ها را با بمباران خبري، شرطي مي‌كند تا بتواند به مقاصد خود برسد، گفت: قدرت‌هاي زورگو و نظام سلطه با بمباران خبري و انتشار اخبار دروغ، فاسدترين انسان‌ها را قهرمان و بهترين انسان‌ها را منزوي و فاسد نشان مي‌دهند.

رييس‌جمهور با تأكيد بر اين كه يك خبر مي‌تواند آرامش‌بخش، مأيوس‌كننده، اميدبخش و يا برهم زننده نظم جامعه باشد، خاطر نشان كرد: با چند خبر مي‌توان كوچكترين مسأله و يا مسأله‌اي كم‌ارزش را به مسأله‌اي ملي تبديل كرد.

*دولت با آغاز دور جديد فعاليت‌ها، با قدرت‌هاي مداخله‌گر در امور ايران برخورد مي‌كند

دكتر احمدي‌نژاد در ادامه با بيان اين كه قدرت‌هاي زورگو و استكبار جهاني، اخبار را جعل و آن قدر تكرار مي‌كنند تا انسان‌ها باور كنند، گفت: در گردهمايي استادان بسيجي در مشهد مقدس تأكيد كردم كه دولت با آغاز دور جديد فعاليت‌ها با قدرت‌هاي زورگو و مداخله‌گر در امور ايران برخورد و آن‌ها را به سقف مي‌زند، اما با جنگ رواني در داخل و به دروغ اين گونه تبليغ كردند كه احمدي‌نژاد با آغاز دور جديد فعاليت‌ها مخالفان خود در كشور را به سقف مي‌زند و عده‌اي نيز روي اين خبر جعلي تحليل‌هاي نادرست ارائه و مطرح كردند و حتي پس از اطلاع‌رساني درباره اصل خبر نيز به دروغ‌پردازي خود ادامه دادند.

رييس‌جمهور هم‌چنين مسئوليت رسانه‌هاي خبري را در جمهوري اسلامي ايران بسيار سنگين خواند و با اشاره به لزوم محور قرار دادن صداقت، شجاعت و عشق به انسان‌ها در اداي اين مسئوليت خاطرنشان كرد: صدا و سيما به عنوان رسانه ملي بايد سياست‌ها و برنامه‌هاي دولت به عنوان تبلور اراده ملت را تبليغ و تبيين كند.

دكتر احمدي‌نژاد در ادامه سخنانش به مناسبت روز خبرنگار و در جمع خبرنگاران باشگاه خبرنگاران جوان، با تأكيد بر اين كه الگوي اطلاع‌رساني شايسته و آرماني در كشور و جهان بايد از سوي باشگاه خبرنگاران جوان ارائه شود، گفت: در كنار دستيابي و استفاده از فن و شيوه‌هاي خبررساني، مكتب ارزشي ايراني و اسلامي نيز بايد در انتشار اخبار خودنمايي كند.

رييس‌جمهور باشگاه خبرنگاران جوان را سرشار از پاكي، ايمان، انگيزه، ابتكار و دوستي دانست و اظهاركرد: امروز با وجود باشگاه خبرنگاران جوان ايمان قلبي مبني بر غلبه بر نظام سلطه تقويت مي‌شود؛ زيرا هزاران انسان جوان، انقلابي و مؤمن گرداگرد پرچمي با عنوان باشگاه خبرنگاران جوان رسالت ايران اسلامي را پيش مي‌برند.

دكتر احمدي‌نژاد تجربه باشگاه خبرنگاران جوان را بي‌بديل و بسيار ارزشمند دانست و گفت: امروز خوشبختانه باشگاه خبرنگاران جوان به نهال تنومند و تجربه ارزنده‌اي تبديل شده است و دولت آمادگي دارد در بودجه سال آينده رديف مستقلي براي تقويت فعاليت‌هاي اين باشگاه در نظر بگيرد.

پيش از سخنان رييس‌جمهور، ابراهيم‌زادگان رييس باشگاه خبرنگاران جوان نيز گزارشي از فعاليت‌هاي باشگاه خبرنگاران جوان در حوزه‌هاي مختلف ارائه كرد.

رييس‌جمهور هم‌چنين گفت: اوايل هفته آينده کابينه دولت دهم را به مجلس شوراي اسلامي معرفي مي‌کنم.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) به نقل از پايگاه اطلاع‌رساني دولت دکتر محمود احمدي‌نژاد که به مناسبت روز خبرنگار به باشگاه خبرنگاران جوان رفته بود در ارتباطي راديويي افزود: امروز روز پرارزشي است که به مناسبت شهادت يک شهيد عزيز و گرانقدر نامگذاري شده که راه و مسير و آرمان خبرنگاري را در کشور ما روشن کرده است و خوشبختانه خبرنگاران ما در اين مسير در حال حرکت‌اند.

وي در پاسخ به اين پرسش که چه خبر خوشي براي ما به ويژه جامعه خبري کشور داريد؟ گفت: خبرها زياد است اما براي جامعه خبري بايد بگويم که امسال سالي پرکار و توأم با اتفاقات مثبت خواهد بود.

وي با اشاره به اين‌که " اوايل هفته آينده کابينه‌ را به مجلس شوراي اسلامي معرفي مي‌کنم" افزود: تعداد جوان‌ها در اين کابينه جهش بي‌سابقه دارد و حضور آن‌ها چشمگير است.

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

رنج‌نامه سرلشگر فيروزآبادي درباره انتخابات رياست‌جمهوري دهم

بسم‌الله الرحمن الرحيم

اللهم نرغب اليك في‌ دوله كريمه

تعز به الاسلام و اهله

و تذل به النقاق و اهله

"حمد باد خداوندي را كه آفريدگار بندگان است و گستراننده زمين است و روان‌كننده آبهاست به پستي‌ها و روياننده گياهان است بر بلنديها، اوليتش را آغازي نيست و ازليتش را پاياني نيست. اول است بي‌هيچ زوالي، باقي است بي‌هيچ مدتي. پيشاني‌ها در برابر او بر خاكند و لبها به ذكر وحدانيت او در جنبش. "

با اين مقدمه اجازه مي‌خواهم عرض كنم: يا صاحب الزمان سلام عليكم

سلام خدا و ملائك بر تو و بر پدران طيب و طاهرت. سلام بر جد بزرگوارت، پيامبر اعظم و بر جد مظلومت شير خدا امير مومنان. سلام بر جد مظلومه پهلو شكسته‌ات؛ اول شهيده راه ولايت حضرت زهرا، سلام بر عموي دل شكسته مغموم و مظلوم و مسمومت امام مجتبي، سلام بر پدر غريب و مظلوم و لب تشنه‌ات سيدالشهداء و بر خون پاك او و خاندان شهيد و اصحاب بي‌نظيرش. سلام بر پدران معصوم و مظلوم و شهيدت از امام سجاد تا امام حسن عسگري، سلام بر نايب بزرگوارت خميني بت‌شكن، سلام بر شهيدان اسلام از عصر رسول‌الله (ص) تا عصر روح‌الله و تا امروز، عصر سيد مظلوم و استوار نائبت سيد علي خامنه‌اي عزيز و سلامت بر امت مسلمان و امت خاص و آزاده‌ات ايرانيان سرافراز، مراجع عظام تقليد، روحانيت معزز و خانواده بزرگوار شهيدان و ايثارگران.

مهدي جان، آقا! مي‌دانيم آنچه تو مي‌داني . تو شاهد و ناظر مايي و در ميان مايي. اما دلمان مي‌خواهد با شما درد دل كنيم، با روح بلند خميني كبير، با ارواح مطهر شهيدان، با نائبت خامنه‌اي عزيز. مي‌دانم آن‌چه مي‌گويم در برابر آنچه بر شما اهل بيت عصمت و طهارت گذشت و آنچه بر خميني كبير گذشت و آنچه بر خامنه‌اي بزرگوار مي‌گذرد چيزي نيست. آيا در طول تاريخ مي‌توان كسي يا كساني را يافت كه بيش از خاندان پاك شما سابقه شهادت، آزادگي، جانبازي و ايثار داشته باشد؟ و بيش از شما ظلم ديده باشد؟ هرگز، هرگز! هنوز صداي علي (ع) در گوشمان است كه مي‌فرمود: "به خدا سوگند كه از انتساب هيچ منكري به من خودداري ننمودند و در رفتار ميان من و خود رعايت انصاف نكردند. "

ايشان حقي را طلب مي‌كنند كه خود آن را واگذاشتند و خوني را مي‌خواهند كه خود آن را ريخته‌اند و امام خميني (ره) در برابر موج ترورهاي يارانش فرمود: ما را بكشيد، ملت ما را بيدارتر مي‌شود و خامنه‌اي عزيز در برابر آنان ايستاد و فرمود: «ما در برابر شما كاري حسيني خواهيم كرد» و جان خود را براي فدا كردن براي شما و دين جدتان، ناقابل خواند.

با وجود اين يا صاحب الزمان باز مي‌خواهم با شما سخن بگويم و حرف‌هايم را با شما در ميان بگذارم. آري در عهد الست با خداي مهربان پيمان بسته بودم كه با روح الله باشم. با عشق به خاندان پاك شما پرورش يافتم، در همان دوران سياه دين‌ستيزي ستمشاهي، روحانيون عزيز و پاك دامن به ما ياد دادند كه امام زمان داريم. او خواهد آمد، ظلم و ظالمان را درهم مي‌كوبد، داد مظلومان را مي‌گيرد، عدل و داد بر پا مي‌كند و جهان را آباد مي‌كند، پس آگاهانه منتظرش باش.

به من آموختند كه در غياب او نائبش را درياب. از همان طفوليت براي مظلوميت جدت امام حسين (ع) سينه زدم، زنجير زدم و بر غربت و مظلوميتش اشك ريختم. آموختم كه تاريخ تكرارشدني است و عبرتهاي عاشورا راه نجات. روزگار نوجواني و آغاز جواني‌ام در سپيده روزگار سپري شد، تا آن كه حسين زمان خروشيد، ولايت فقيه در چهره نوراني امام خميني (ره) طلوع كرد و انقلاب شد. من و همه كسانم به ميدان آمديم. اگر چه عاشورايي ديگر به پا شد، اما ملت ايران نگذارد حسين تنها بماند. هزينه‌ داديم. برادران و خواهرانم را به زندان افكندند. پدران و مادران و برادران و خواهرانم را در ميدان ژاله كشتند. به فيضيه و دانشگاه حمله كردند و برادران دانش‌آموزم را در 13 آبان‌ها به رگبار بستند. اما ايستاديم. تا سرانجام خون‌هاي ما ايرانيان بر شمشير‌هاي يزيديان زمان پيروز شد.

خميني روح خدا بازگشت و بر قلب‌هاي من و همه كسانم در سرتاسر سرزمين شهيدان فرود آمد؛ ياريش كرديم و به عهد خويش وفادار مانديم تا فجر انقلاب دميد و حكومت حق طلوع كرد. خميني خبرگان ملت را خواند و قانون اساسي را برآوردند و ميثاق ميان ملت ما كردند، جمهوري اسلامي ايران قد برافراشت.

امام به سرعت ابتكارات خدمت به محرومان و ايثارگران را به صدور احكام مبارك تشكيل بنياد شهيد، كميته امداد و جهاد سازندگي به ميدان آوردند و مردم مشغول خدمت و سازندگي شدند و با روشن‌بيني براي پاسداري از انقلاب، سپاه را تشكيل و جوانان را به بسيج فراخواندند.

مهدي جان! هنوز شهد شيرين پيروزي انقلاب و خدمت به محرومان در كام‌مان ننشسته بود كه تمام شرك و كفر و نفاق از استكبار غرب و شرق گرفته تا مزدوران منطقه‌اي و عوامل خودفروخته داخلي آنها در برابر اين نظر نوپاي حق، جبهه گرفته و جنگ احزاب تازه‌اي با پا كردند. براي استكبار و در راس آن آمريكا اين دشمن سرسخت بشريت و آزادگي، نه تنها از دست دادن منابع و ثروت ايران، بلكه ايجاد كانون اميد و آزادي براي مسلمانان و تمام مستضعفان جهان، خاري بود كه در چشم مستكبران فرو رفته بود.

هنوز جشن و شادي انقلاب در ميان بود كه آمريكا و غرب و احزاب شرك و كفر و نفاق به فرمان اربابان خود هر گوشه ايران را، كردستان را، گنبد را، خوزستان را، آمل را، تهران را و ... را به صحنه‌هاي سخت جنگ رواني و تجزيه‌طلبي و در واقع با هدف، نابودي انقلاب اسلامي و نظام تبديل كردند. اما ملت ايران از پير و جوان و زن و مرد بسيج شدند. چون امام فرموده بود من و ما به صحنه آمديم. من و ما به دفاع از امام و انقلاب برخاستيم و شعارمان اين بود تا خون در رگ ماست، خميني رهبر ماست و خوني كه در رگ ماست، هديه به رهبر ماست.

از آن پس حزب‌اللهي و بسيجي خوانده شديم و از اين افتخار احساس غرور مي‌كرديم. منافقان و مرتدان ديدند تا من و ما به عشق تو "يا صاحب الزمان " و به عشق نائبت خميني در صحنه ايستاده‌ايم راه به جايي نخواهند برد، بر ما يورش آوردند و تا توانستند توهين و تحقير و ناسزا نثارمان كردند. حزب‌اللهي و بسيجي را مورد حملات نيرنگ و چماق و تفنگ قرار دادند.

گروهك‌ها و خائنان مزدور و بقاياي رژيم طاغوت كه به بركت رحمت انقلاب آزاد شده بودند، به جاي سپاس از انقلاب اسلامي در تلاش تجزيه ايران، خطه كردستان را به خاك و خون كشيدند. چقدر از برادران بسيجي و جهادي‌ام و آحاد مردم حزب اللهي و فدائيان انقلاب كه از گلوله‌هاي سفاكان رژيم طاغوت جان بدر برده بودند، چون آقايشان حسين (ع) سر بريده شدند.

دشمن چون ايستادگي ما را ديد در همان حال جبهه‌اي ديگر گشود. جلاد خونخوار و قدرت‌طلب بعثي بغداد را واداشت تا جنگي همه‌جانبه با ام‌القراي عالم اسلام تحميل كند. نقشه دقيق بود، از خارج و داخل كشور، انقلاب و امام را هدف قرار داده بودند. اگر لطف الهي و عنايات تو يا صاحب الزمان به اين ملت ايران نبود، نظام اسلامي را مي‌ربودند. اين بار هم ملت ما بسيج شد. من و ما به جبهه رفتيم، حتي پدر و مادر و خواهران، جبهه و پشت جبهه را پر كرديم. اگر نبود خيانت بني‌صدر مزدور كه سلاح را از ما دريغ داشته بود، خرمشهر، بستان، هويز، مهران و قصر شيرين به چنگ دشمن نمي‌افتاد و جهان‌آرا و يارانش در خرمشهر و حسين علم‌الهدي و دانشجويان هم‌رزمش در هويزه، مظلومانه شهيد نمي‌شدند.

مهدي جان، آقاي من. سال 60 چه سالي براي ما بود، همچون سال 61 هجري، ايران كربلا شد. آتش و خون، انفجار و ترور، سال عزاهاي عمومي پي در پي. يك پاي بسيجي در جبهه و جنگ با دشمن خارجي بود و پاي ديگرش در شهرها براي مبارزه با گروهك‌هاي ضدانقلاب و عوامل داخلي شورشي استكبار. در ميان ملت منتظر ظهور اگر چه بسيجي يك واژه بيش نبود، اما دريايي معنا يافت. بسيجي يعني عاشق و عارف و شاهد. يعني حسيني، علوي، زهرايي، يعني آحاد ملت ولايي ايران، ولايتي كه سرچشمه‌اش علي است و صاحب امروزش شما مهدي جان و اميرش ولايت فقيه، خميني كبير و خامنه‌اي عزيز.

آري بسيجي يعني حافظ اسلام و ميهن، از ميان ملت و پشتيبان مردم، دشمن‌ستيز و يار مظلومان، بصير و آگاه هوشيار و بيدار، و با اخلاص، پيشتاز در علم و فناوري و پيشرفت، محب وطن و محبوب امام. آري بسيجي جان بر كف است و بي ادعا... كه در رودخانه‌ امامت وضو گرفته است و از سرچشمه‌هاي جوشان روحانيت نوشيده است و در راه كربلاي حسين قامت بسته است.

30 خرداد سال 60 منافقان كوردل به فرمان اربابان خود از جنگ رواني به جنگ تروريستي روي آوردند و با اين خروج، به خوارج مبدل گشتند. آنگاه اين كوردلان، بزرگان حزب‌الله و ياورانشان، يعني بسيجي‌ها و مردم حق‌مدار كوچه و بازار را هدف گرفتند. خامنه‌اي را در خانه خدا ترور كردند، فاجعه هفت تير و هشت شهريور را پديد آوردند، اگر چه بهشتي و بهشتيان را كشتند و حزب‌اللهي و بسيجي را ربودند و سوزاندند و شهيد كردند، اما نتوانستند ايمان و اراده ملت ما را بكشنند. با خون پاك آنان نقاب از چهره كريه منافق و خوارج برداشته شد و نااهلان رخنه‌كرده و در صفوف انقلاب و مديريت كشور رسوا و فراري شدند و به آغوش اربابان جنايتكار خود در اروپا و آمريكا پناه بردند و سپس به كمك صدام ملعون شتافتند و يا در لاك خود مترصد فرصت ماندند. در آن اوضاع و احوال بسيجي اميدش به خدا بود و عشقشق به امام.. از آن پس يك جبهه مانده بود و آن هم جنگ تحميلي و دفاع مقدس بود.

آري مردم شريف و شهيدپرور ايران عزيز با امدادهاي غيبي الهي و هدايت محسوس و ملموس بقيه الله الاعظم (عج) پيروزي‌هاي بزرگ فتح‌المبين، بيت‌المقدس، خبيرها و الفجر هشت‌ها را نيروي مسلح با پشتوانه خود شما و بسيج رقم زدند و در رمضان و بدر و كربلاي چهار و پنج، اين اجساد تكه تكه شده برادرانم بود كه دشمن را ناكام گذاشت. خون بسيجي با خون طلبه و ارتشي و و سپاهي و جهادي و عشاير به هم آميخت و همه با هم فدا شدند تا يك وجب از خاك پاك ايران جدا نشود؛

خاكي كه به بركت انقلاب و نظام اسلامي مقدس شده بود و ام‌القراي عالم اسلام شد، همچون مدينه النبي (ص).

آري بسيجي پيرو عشق بود و دل او براي عزت اسلام و ميهن اسلامي مي‌طپيد و در راه آن و آزادي ميهن سرافرازش ايران، از جان خويش مايه گذاشت و در اين راه اسارت در چنگال صدام جلاد و غربت سخت سالهاي اسارت را به جان خريد. او مصمم به حضور در صحنه بود تا رفع كل فتنه در عالم... بسيجي تمام وجودش امام بود و انقلاب و هر آنچه را در مقابل اين دو مي‌ديد، برنمي‌تابيد، دفاع او و همرزمانش در جنگ تحميلي هشت ساله خصم را به فرار و هزيمت واداشت، آنگاه كه در روزهاي پاياني جنگ بسيجيان احساس كردند امامشان غصه به دل دارد، مرگ خود را از خدا خواستند. بسيجي با غصه‌هاي امام غصه دار بود و با لبخند‌هايش شاد.

آن گاه جان بسيجي به لب آمد كه امام به لقاء حق تعالي پيوست. در غم فراغ امام، ملت ايران سوخت تا آن كه مرهمي بر دل سوخته خود يافت؛ سيد علي جانشين امام شد. بسيجي، خميني را در خامنه‌اي يافت و ملت ايران شعار داد خامنه‌اي خميني ديگر است، ولايتش ولايت حيدر است.

امام رفته بود، جنگ پايان يافته بود. دوراني ديگر آغاز شد. به جز آقا و بسيج كسي ديگر به تفكر بسيجي نمي‌انديشيد. گويي بسيجي فقط براي جنگ بود، گاهي بسيجي چيز‌هايي مي‌ديد كه نمي‌پسنديد. رهبري در اين وضعيت مردم و مسئولان را هشدار داد. مسئول فرهنگي دولت به جاي اقدام، استعفا داد. بسيجي ناآرام بود، رنج مي‌برد، بسيجي خون به دل، ولي اميدوار و منتظر باقي ماند...

و يا باز هم دوره‌اي ديگر از دل تهاجم فرهنگي زاييده شد و اين دوره را رهبر عزيز ما شبيخون فرهنگي ناميد، در اين دوره برخي از گردانندگان امور، پشت كرده به گذشته تابناك انقلاب و شرمنده از ايثار و شهادت امت! خواهان پيوستن به دهكده جهاني و كدخدايي عمو سام بودند، خواهان گفت‌وگو با غارتگران و متجاوزان به حقوق آزادگان و مشغول انتقاد و حمله به ارزش‌هاي انقلاب و آزادي و امام و ولايت فقيه و روحانيت بودند. با وجود همه ناملايمات و بي‌مهري‌ها بسيجي گوش به فرمان رهبر عزيز انقلاب ضمن دفاع از ارزش‌ها و با خون دل در حوزه توليد علم و نهضت نرم‌افزاري همراه با خلاقيت به آرمان‌هاي انقلاب و رسيدن به اقتدار و مرجعيت علمي مي‌انديشيد.

مع‌الاسف در اين فضا از سوي عده‌اي، بسيج نه تنها ناهمگون و ناسازگار كه مخرب تلقي شد، تفكر بسيجي خطرناك خوانده شده، همان‌ها كه دم از تحمل مخالف مي‌زدند و شعار زنده باد مخالف من مي‌دادند خواهان مرگ تفكر بسيجي شدند. از اصلاحات اساسي خود حذف بسيج و تفكر بسيجي را دنبال مي‌كردند و شاهد اينكه جهاد سازندگي از ابتكار بزرگ امام براي خدمت به محرومان و روستاييان و عشاير بود، به جرم تفكر بسيجي بسته شد و جهادگران پراكنده شدند.

بسيجي را كه به هر قيمت در برابر جنگ با ارزش‌ها و شبيخون فرهنگي ايستاده بود، گروه فشار خواندند و نابودي‌اش را شعار دادند، آنان ريشه نظام را هدف گرفته بودند و بسيج و آحاد مردم متدين و انقلابي را مانع بزرگ راه خويش مي‌ديدند، چند بار فاجعه به پا كردند، حرمت‌ها دريدند، به مقدسات توهين كردند، آتش افروختند و دشمن را اميدوار ساختند و در جنايتي كه خود پديد آورده بودند، بسيجي را مقصر ناميدند و مظلوم‌نمايي كردند و طلبكار شدند.

در آن غربت سخت بسيج، بسيجيان ماندند و آقا، رهبري بود كه از چند سال پيش خطر را حس كرده بود و از تهاجم فرهنگي گفته بود و خود براي مقابله با آن به صحنه آمده بود. ولي فقيه به نشانه حضور در اين ميدان جنگ با ارزش‌ها چفيه بسيجي را بر دوش انداخت، آقا، اگر چه از سوي بعضي خواص و مدعيان! ياري نشد، اما مردم بسيجي را داشت كه چون او دغدغه‌ها داشتند. خون دل‌ها خورده شد، رنج‌ها برديم تا چنان شد كه دشمن و پياده نظامش ناكام گشتند و ارزش‌هاي انقلاب باقي مانده "فاما الزيد فيذهب جفاء ".

دوران اميدهاي واهي دشمن براي تحريف انقلاب و خط امام گذشت. خورشيد انقلاب از پس ابرهاي تيره مجددا پديدار گشت. بسيج از غربت خويش بيرون آمد. اميدها بازگشت، رهبر ما سيدعلي ديگر تنها نبود، او شاد و مسرور از احياي گفتمان اول انقلاب بود. بسيج كه جان گرفت، ايران بسيجي شد، كه اين خار تازه‌اي شد كه به چشم ديگر استكبار فرو مي‌رفت. استكبار كه اميد خود به نابودي نظام را بر باد رفته مي‌ديد، جبهه‌اي از زيان ديده‌هاي از حاكميت بسيجي، اعم از ضدانقلاب‌هاي قديمي و عناصر استحاله شده، پديد آورد كه وجه اشتراك همه آنان دشمني با بسيج و تفكر بسيج و بيداري ملت بود.

اين جبهه با هدايت استكبار، جنگ خود را در پوشش انتخابات دهم رياست‌جمهوري آغاز كرد و چون با حضور جانانه چهل ميليوني مردم نتوانست طرفي ببندد، بيشتر عصباني شد و در پي فتنه‌اي تلخ‌تر برآمد؛ فتنه‌اي با ظاهري مخملي و باطني خشك و زبر و خشن كه فرهنگ و مردم سرزمينم را هدف قرار داده بود، تصادفي نبود كه در 30 خرداد 88، 30 خرداد سال 60 را بازسازي كردند. با تخريب، كشتار و آشوب به پايگاه‌هاي بسيج و مسجد خدا يورش آوردند.

در 30 خرداد آشوبگران و منافقان با چهره‌اي جديد كه چندان هم بي‌ارتباط با منافقان سابق نيستند، بر ملت يورش آوردند. زخم تركش‌هاي جنگ تحميلي و جاي گلوله‌هاي منافقان و از خدا بي خبران ديروز را اين بار در كوچه و بازار و تن بسيجيان و نيروهاي انتظامي - اين حافظان امنيت مردم با قمه و ضربات سنگ و شعله‌هاي آتش، گشودند، به پاي مصنوعي و سينه خسته جانبازان و حتي بانوان و كودكان رهگذر هم رحم نكردند و منافقانه سلاح اهدايي امريكا و اسرائيل و انگليس را به سوي مردم شليك كردند، تا به خيال خام خود با كمك رسانه‌هاي بيگانه، ناجا و بسيج را متهم كنند. غافل از اينكه مسئولان با حكمت و تدبير، بكار بردن سلاح را به خاطر پيشگيري از هر گونه آسيب به مردم منع كرده بودند و نيروهاي حافظ امنيت هيچ‌گاه سلاحي در دست نداشتند و به كار نبردند. ماموران حفظ امنيت و مدافعان حريم قانون كتك خوردند، زخمي شدند، شهيد شدند، بي رحمانه آنها را زير چرخ‌هاي ماشين گرفتند، اما صبورانه با جانشان از مردم دفاع كردند؛ در مقابل آنها براي كشته‌هاي دروغي خود عزاداري كردند، از آنجا كه آشوبگران در بين مردم پنهان شده بودند، دست حافظان امنيت براي برخورد با آنها بسته بود و لذا خساراتي بر مردم تحميل گرديد و ما نيز به عنوان حاميان مردم و مسئولان برقراري امنيت شرمنده شديم، ليكن مي‌دانيم كه ملت فهيم خود به اين موضوع واقفند و عذر خدمتگزاران خود را مي‌پذيرند.

اي صاحب و آقاي ما، شما شاهدي كه نيروهاي مسلح و بسيج هر 4 كانديدا را از ياران انقلاب مي‌دانستند و مانند مردم ايران و با تشخيص خود كم يا زياد به آنها راي دادند. با وجود اين ناظري كه چه ناسزاها كه نثار ما نكردند و چه فحاشي‌ها و تهمت‌ها كه از آن بي‌نصيب نمانديم . امنيت مردم را خدشه‌دار كردند و چون به دفاع از مردم برخاستيم، به ما لقب ستمكاران دادند. ما را متجاوزان به حقوق مردم معرفي كردند. مي‌خواستند ما در اين ميدان آزمايش همچون خودشان روسياه كنند، گويا نمي‌دانند اسلام و قرآن و اهل بيت و امام و قانون اساسي برقرار است و تكليف همه روشن است.

كار آنگاه برايمان سخت شد و روحمان به درد آمد كه اتاق فرمان خارجي‌ها و بعضي‌ داخلي‌ها به هم پيوند خورد و چهره پاك نظام در كلمات سخيف و زهرآلوده آنها گردآلوده شد، و در اين غبار كذايي براي عده‌اي لحظه‌اي حق در محاق شد، اما خداي بزرگ را شاكريم كه فصل‌الخطاب رهبري دل‌ها را آرام كرد و بصيرت آفريد.

رفته رفته صف خودي‌ها، يعني ملت بزرگ ايران از اندك غيرخودي‌هاي نفوذكرده در ميان مردم جدا شد و به رغم به اصطلاح نخبگاني كه از نخبگي، جز وابستگي به بيگانه و تهاجم به ارزش‌هاي انقلاب و امام چيزي نمي‌فهمند، ملت يكپارچه مي‌كوشند نداي رهبرمان را با سرود وحدت و امنيت و سرافرازي و كار و پيشرفت تحقق بخشند.

آقاي و مولاي من ! در اين روزهاي هجمه دشمنان جهاني و كشتار ملت‌هاي مظلوم، خطاي عده‌اي از خواص بر دلمان جراحتي افزود، اما باز هم صبر مي‌كنيم، اينك چشمانمان براي تنهايي جد بزرگوارت نمناك است. دلمان براي غريبي علي (ع) آن حق مطلق، بسيار دلتنگ است و اگر نبود اين اقيانوس مواج انساني كه فضاي خيابان‌هاي سرزمينم را علي علي گويان عطر آگين كرده‌ است، نمي‌دانم چگونه مي‌توانستيم اين غصه كجروي برخي خواص بي‌بصيرت را تحمل كنيم و به سينه بسپاريم و سينه‌هايمان را در برابر دشمنان سپر كنيم و از دشمن غفلت ننماييم و سلاحمان را براي دشمن مهيا نگه داريم.

يا صاحب الزمان! شما چون خورشيدي از پس ابر، هدايت ما را بر عهده داري و ما را به ولايت فقيه سپرده‌اي و ايشان توجه ما را به سوي دشمنان ميهن و ملت مي‌خوانند و ما نيز آموخته‌ايم كه "اشداء علي الكفار و رحماء بينهم ".

مردم انقلابي ما مي‌دانند كه چشم از دشمنان اصلي برنمي‌داريم كه آنها ام الفسادند و ياران ممكن‌الخطا و قابل بازگشت، دنيا هم مي‌داند كه ملت ايران در برابر دشمن يد واحده است. آري با تمام توان و آمادگي ايستاده‌ايم تا نظام بماند، تا تو از ما خشنود باشي و قلب نازنين نايبت راضي، تا ميهن اسلامي ما همچنان كنام شيران باشد. تا شهيدان و امام شهيدان بدانند كه راهشان ادامه دارد.

مهدي جان! به فرزندان و نوادگان‌مان ياد داده‌ايم منتظرت باشند، پرچم اين نظام مقدس را در اهتزاز داشته باشند تا تو بيايي كه امام خميني فرمود: انقلاب ما مقدمه انقلاب جهاني به رهبري حضرت حجت است. سيد و مولاي ما از خدا مي‌خواهيم و تو نيز دعا كن كه انقلاب اسلامي ايران با انقلاب جهاني شما پايدار ماند و دعا بفرما آن‌گاه كه ظهور مي‌كني اگر مرگ ميان شما و ما جدايي انداخته باشد، خداوند ما را از قبر بيرون آورد، در حالي كه كفن را بر كمر پيچيده و سلاح بر كشيده باشيم و دعوتت را لبيك گوييم و زير پرچم پرمهر و عدالت پرور و نوراني امتت به شهدا بپيونديم.

جان‌نثار امت اسلام و منتظر ظهور

سرلشگر بسيجي سيدحسن فيروزآبادي

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

دولت دهم ، كار آمد و ضد فساد

بزودی مراسم تنفيذ حكم رياست جمهوري توسط مقام معظم رهبري و سپس تحليف در مجلس برگزار مي‌شود و دكتر محمود احمدي‌نژاد رسماً كار خود را آغاز مي‌كند. اولويت‌هاي دولت دهم در عرصه‌هاي داخلي و خارجي و ضرورت‌هايي كه اين دولت متكي بر آراي مردم بايد مدنظر داشته باشد را در گفت‌و‌گو با كارشناسان سياسي مورد بحث و بررسي قرار داده‌ايم كه در ذيل مي‌آيد.


-- اولويت، مبارزه با تبعيض، فساد و رانت‌خواري است
دكتر مهدي كوچك‌زاده نماينده تهران و عضو كميسيون اصل نود مجلس در گفت‌وگو با جوان تصريح كرد: با توجه به شعارهايي كه در تبليغات انتخاباتي داده شد و به واسطه آن مردم يك اقبال گسترده‌اي به شخص آقاي احمدي‌نژاد نشان دادند، اولويت‌هاي دولت دهم نيز بايد از دل همان شعارها بيرون بيايد كه اصلي‌ترين آن خدمتگزاري ضمن مبارزه با تبعيض، فساد و رانت‌خواري است. وي افزود: واقعاً دولت، برآمده از دل مردم و خدمتگزار آن است كه وقت خود را دربست براي مردم قرار دهد و دست تمام كساني كه موقعيت‌ها و پست‌هاي اجرايي را به عنوان طعمه مي‌نگرند، كوتاه كند. البته در دولت نهم در اين راستا تلاش بسياري شد ولي به واسطه اينكه تجربه اول رياست‌جمهوري آقاي احمدي‌نژاد بود و موانع زيادي سد راه ايشان قرار داده شد كه بخش بسياري از آن الحمدلله در اين انتخابات برملا شد و در حقيقت به نوعي شفاف‌سازي صورت گرفت كه اميدواريم از اين به بعد كمتر شاهد كارشكني باشيم.
اين عضو فراكسيون اصولگرايان مجلس در خصوص ضرورت ترميم كابينه گفت: خود آقاي احمدي‌نژاد در موارد متعددي در سخنراني‌ها مطرح كرده‌اند كه در دولت بعدي توصيه‌اي از كسي نخواهد پذيرفت، اين بدين معناست كه در دولت نهم بالاخره كابينه آن طوري كه مدنظر ايشان بود به طور صددر‌صد شكل نگرفته بود، لذا بايد تغييراتي در كابينه صورت گيرد، ضمن اينكه مبارزه با تبعيض،‌ فساد و رانت‌خواري بخش عمده آن بايد در قوه قضائيه به مرحله عمل در آيد و اگر اين قوه هماهنگي كافي نداشته باشد اميدي به نتيجه رسيدن اين قضيه در قوه اجرايي نيست.

-- هدفمند كردن يارانه‌ها در اولويت اول باشد
حجت‌‌الاسلام ميرتاج‌الديني، عضو هيأت رئيسه مجلس نيز با بيان اينكه در رويكردهاي كلان دولت نهم توسعه همراه با عدالت بايد رويكرد اصلي باشد، تصريح كرد: برنامه‌هاي اجرايي، رونق اقتصادي و توجه به كارايي اشتغالزايي و همچنين كاهش فاصله طبقاتي در بين اقشار جامعه بايد در اولويت‌هاي دولت آينده قرار گيرد. نماينده تبريز اضافه كرد: دولت بايد هفت محور اعلام طرح تحول اقتصادي خود را به پشتوانه آراي مردمي سرعت ببخشد و با جديت و نگاه جامع طرح تحول را پياده كند. مجلس هم از آن پشتيباني خواهد كرد كه در اين راستا هدفمندكردن يارانه‌ها در اولويت اول بايد باشد. وي در پايان تصريح كرد: افزايش شغل در جامعه، كاهش نرخ بيكاري، بالا بردن قيمت خريد مردم، رونق اقتصادي، جلوگيري از رانت و ويژه‌خواري، مبارزه با مفاسد اداري و اقتصادي به صورت حساب شده و با برنامه بايد در اولويت‌هاي دولت دهم قرار گيرد، چرا كه مردم به كساني رأي داده‌اند كه خواهان تحقق چنين برنامه‌هاي بوده و هستند.

-- رئيس جمهور در انتخاب سعه‌صدر داشته باشد
دكتر امير محبيان، دبير كل حزب نوانديشان ايران اسلامي نيز در گفت‌وگو با جوان تصريح داشت: دولت دهم در حوزه داخلي با توجه به مسائلي كه پيش آمده بايد در وهله اول به يك اعتمادسازي دست بزند و از موضع بالا و بزرگمنشانه با منتقدان خود تعامل مثبتي برقرار كند. وي افزود: از سوي ديگر احمدي‌نژاد بايد اين پيام را به مردم بدهد كه رئيس‌جمهور 70 ميليون نفر است و نه فقط رئيس‌جمهور كساني كه به او رأي داده‌اند. نكته ديگري كه اهميت دارد، اين است كه رئيس‌جمهور به نيكي مي‌داند رأيي كه به ايشان داده شده براي پيگيري برنامه‌هايي است كه انجام داده كه بايد با قدرت ادامه پيدا كند. بحث عدالت را به صورت گسترده‌تر در سطح كشور عملياتي و پياده كند. همچنين سفرهاي استاني كه اثرات بسيار زيادي داشته بايد ادامه داشته باشد.
محبيان گفت:‌در عرصه سياست خارجي به نظر مي‌رسد برخي كشورها كه در وقايع تهران دچار بدفهمي شدند و موضع‌گيري‌هايي انجام دادند، ضمن اينكه ايران بايد از موضع ديپلماتيك خودش دفاع كند بايد به نحوي اين پيام را به آنها انتقال دهد كه مسائل مربوط به ايران متعلق به خود اين كشور است و افراد ديگر حق دخالت ندارند و در عين حال تلاش كند پاره‌اي از مسائل كه به خاطر بدفهمي غربي‌ها پيش آمده به مرور زمان اين بدفهمي برطرف شود و به روابط عادي برگردد. وي درباره ترميم كابينه نيز گفت: دست رئيس‌جمهور براي اينكه نيروهاي همراه، همفكر با خود را انتخاب كند، باز است اما نكته‌اي كه مطرح است، اينكه انتخاب هر فرد مي‌تواند يك پيام داشته باشد. دولت اگر از موضع وسيع‌تر و باسعه صدر به انتخاب اعضاي كابينه نگاه كند، مي‌تواند از سطح بيشتري از نيروهاي متخصص بهره بگيرد. هر متخصصي كه قصد خدمت دارد بايد احساس كند كه دولت به او خوشامد مي‌گويد، نه اينكه حتما در سطح وزير باشد بلكه در سطوح ديگر از آنها بهره بگيرد. وي گفت: فراموش نبايد كرد، مردم ضمن رأي به كليات برنامه‌هاي ايشان در دور دوم خواهان كارآمدي بيشتر هستند و اميدواريم پس از پايان چهار سال شاهد تصويري همراه با سعه صدر، تحمل، كارايي، مردم‌گرايي از دولت در اذهان باشيم.

‌-- تحول در حوزه اداري و اقتصادي مدنظر باشد
دكتر لطف‌الله فروزنده، قائم مقام جمعيت ايثارگران نيز با بيان اينكه اصولاً انتخابي كه مردم داشتند گفتمان اصولگرايي بود كه چند شاخصه محرز داشت كه يكي از آنها دفاع جانانه از منافع ملي در صحنه‌هاي بين‌المللي مثل مباحث هسته‌اي و... است. وي گفت: ضمن اينكه ما همكاري گسترده و مشتركي با منطقه و كشورهاي مستقل داريم، ضرورت دارد دولت دهم عين دولت نهم با قوت و قدرت در صحنه بين‌المللي حضور پيدا كند و از منافع ملي دفاع كند. فروزنده تصريح كرد: در بخش دوم همه مردم روحيه عدالت و پيشرفت را پسنديدند و مردم دوست دارند دولتي داشته باشند، پرتلاش، خدمتگزار، خدوم، با رويكرد عدالت و رسيدگي به بخش‌هاي مختلف جامعه. وي گفت:‌يكي از ضرورياتي كه دولت دهم بايد توجه كند تا بتواند اهدافش را مطلوب‌تر پيش ببرد، تحول ساختاري در حوزه اداري و اقتصادي است كه بسياري از مشكلات ما خصوصاً بحث تورم و بيكاري بدون يك جراحي ساختاري در اقتصاد قابل حل شدن نيست. فروزنده تصريح كرد: رئيس‌جمهور پس از 4 سال شناخت كافي نسبت به اعضاي كابينه خود دارد و مجلس نيز ارزيابي خود را دارد. اگر تعامل خوبي بين دولت و مجلس در اين خصوص انجام شود، سطح توانمندي كابينه افزايش پيدا خواهد كرد و طبيعي است كه بخش‌هايي نيز با جابه‌جايي همراه باشند.

//منبع : جوان

۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

رئيس جمهور با اكثريت 5/24 ميليون نفري از مشروعيت بالاي مردمي برخوردار است


حبيب الله عسگراولادي دبيركل جبهه پيروان خط امام و رهبري در گفتگو با خبرنگار سياسي فارس ضمن اظهار تأسف از ادامه موضع‌گيريها عليه منتخب ملت و بي‌مهري با رأي مردم گفت: زيبنده نيست كه برخي خواص همچنان بر طبل بي‌مهري با مردم و رأي اكثريت بكوبند و تصور كنند ميزان رأي آنها است نه رأي ملت !
وي گفت: آنها بايد بدانند مشروعيت دولت را تنفيذ مقام ولايت تعيين مي‌كند نه نامزدهاي ديگر و طرفدارانشان !
عسگراولادي افزود: مي‌گويند دولت مشروعيت ندارد، مشروعيت دولت بستگي به تنفيذ رأي ملت توسط ولي فقيه وفق اصل 110 قانون اساسي دارد؛ آقايان نبايد خود را در جايگاه نايب امام عصر (عج) بدانند. مشروعيت مردمي رأي رئيس جمهور نيز مربوط به رأي اكثريت است. آقاي دكتر محمود احمدي‌نژاد در يك انتخابات پرشور و نفس‌گير 24.5 ميليون نفر به او رأي داده‌اند. نمي‌شود به اكثريت [آن هم اكثريتي كه با فاصله 11 ميليون نفر با اقليت باشد] گفت كه شما هيچ حقي نداريد و حق با بخشي از اقليت است.
وي يادآور شد: حق است آقايان رفتار و مواضعي نداشته باشند كه بي‌مهري با نظام و مردم تعبير شود و قانون ستيزي جلوه كند. دوستان بايد واقعيت‌هاي پس از انتخابات را بر طبق قانون و رويه‌هاي متداول بپذيرند. البته نمي‌شود در يك انتخابات كه 4 نامزد داشته، نامزدي خود را برگزيده ملت بداند و نامزدي كه با يك تفاوت 11 ميليوني با او مورد توجه مردم بوده و رأي اكثريت را آورده است، برگزيده ملت نداند.
عسگراولادي افزود: مردم هميشه براي بيان مطالبات خود راه‌هاي قانوني و مشروع را برمي‌گزينند و ما به اين دوستان توصيه مي‌كنيم نگذاريد مردم در امتحان بعدي رجوع به آراء، پاسخ صريح و كوبنده‌تري بدهند.
دبير كل جبهه پيروان خط امام و رهبري با اشاره به شيطنت ها و شرارت حكام كاخ سفيد و برخي دول اروپايي و مداخله در امور داخلي ايران گفت: شما ايران را با معيارهاي خودتان مي سنجيد، عيار ملت ايران انقلاب اسلامي است. اينجا پايتخت انقلاب اسلامي است. قلب انقلاب با قلب تك تك آحاد ملت مي‌زند. نبض انقلاب دقيق و منظم مي‌زند. اين يك حقيقتي است كه پس از گذشت سه دهه از حيات انقلاب اثبات شده است.
اين كارشناس با سابقه مسائل سياسي افزود: اين مملكت متعلق به امام زمان (عج) است و در رأس آن نايب آن حضرت قرار دارد. شما نمي‌توانيد با يك تردستي و شعبده بازي رأي اكثريت مردم را انكار كنيد و اقليت درون نظام را عليه نظام سياسي كشور مديريت كنيد.
وي خطاب به دولت‌هاي اروپايي گفت: شما بايد بدانيد در دولت جديد انشاء‌الله با يك دولت قوي‌تر و با اعتماد به نفس بالاتري نسبت به دولت نهم رو به رو هستيد. اگر رابطه خود را وفق اصول انساني و قوانين بين‌المللي تنظيم نكنيد يك اشتباه بزرگ تاريخي مرتكب شده‌ايد كه خسارت آن را نمي‌توانيد جبران كنيد.
دبير كل جبهه پيروان خط امام و رهبري گفت: شما نمي‌توانيد يك اقليت 30 درصدي درون نظام و معتقد به نظام را بر اكثريت 63 درصدي تحميل كنيد. مردم اين را يك ديكتاتوري تحميلي مدرن مي‌دانند و زير بار آن نمي‌روند. اگر هوش سياسي خود را به كار بيندازيد به سر و صدايي كه در چند خيابان تهران چند صباحي بلند شد، دلخوش نمي‌كنيد زيرا در كف خيابان‌هاي تهران خبري نيست. نبض زندگي در ايران اسلامي با نشاط‌تر از هميشه مي‌زند. خوني را كه در رگ‌هاي ملت براي ايران و اسلام مي‌تپد با چند برنامه تلويزيوني و راديويي و يا چند سرويس جاسوسي نمي‌توانيد آلوده كنيد.

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

پيروزي تاريخي احمدي‌نژاد در "جنگ احزاب"

دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري با پيروزي قاطع دکتر احمدي‌نژاد پايان يافت و ايشان براي چهار سال ديگر مقام رياست جمهوري را در اختيار گرفت. حضور حداکثري و بي‌سابقه‌ مردم در اين انتخابات و دادن بيش از 5/24 ميليون رأي به احمدي‌نژاد، در تاريخ انتخابات رياست جمهوري ايران بي‌سابقه است.

در اين نكته ترديدي نيست كه دکتر احمدي‌نژاد در انتخابات رياست جمهوري نهم به عنوان يک کانديداي مستقل و با عدم نمايندگي يک حزب و گروهي خاص وارد عرصه شد و توانست در يک رقابت نابرابر بر ساير رقبا پيروز شود.

انتخابات دهم نشان داد ظرفيت جريان سياسي اصلاح‌طلب جهت پوشش خواسته‌ها، تقاضاها و رويکردهاي افکار عمومي جامعه بسيار پائين است. اصلاح‌طلبان با طرح همان ديدگاه‌هاي سابق که مردم در انتخابات نهم از آنها عبور کرده بودند، وارد عمل شده و در زمينه مسائل معيشتي مردم جز انتقاد از برنامه‌هاي دولت، طرح ديگري نداشتند.

نامزد آنها در انتخابات، ميرحسين موسوي، با موضع اصلاح‌طلب اصولگرا وارد ميدان شد؛ اما احزاب هوادار وي در زمره اصلاح‌طلبان راديکال و ميانه‌رو بودند و هواداران خياباني او در قامت معترضان نظام ظاهر شدند و اين يک تناقض اساسي براي موسوي و تيم کاري وي بود. از سوي ديگر، ميرحسين موسوي که طرفداري اقتصاددانان دولتي را به همراه داشت، نمي‌توانست نسبت خود را با سياست‌هاي اقتصادي نظام همچون اصل 44 قانون اساسي و حمايت از خصوصي‌سازي روشن کند.

بنابراين موسوي در بعد سياسي فاصله زيادي با افکار عمومي جامعه داشت و در بعد اقتصادي نسبتي تناقض‌آميز با سياست‌هاي نظام برقرار مي‌کرد. از سوي ديگر، جريان سياسي اصلاح‌طلب که به هواداري از ميرحسين موسوي برخاسته بود، نه تنها از لحاظ فکري با افکار عمومي جامعه فاصله دارد؛ بلکه در درون نيز دچار سرگرداني فکري و ابهامات فراواني است.
نسبت تمامي گروه‌هاي اين جريان با نظام ولايت فقيه، قانون اساسي, نظارت استصوابي، حقوق بشر، حقوق زنان، آزادي و ... ناهمگن و تا حدي نامشخص است. مهم‌تر اين که مردم درک شفافي از اصلاح‌طلبي ندارند و حتي هشت سال حاکميت اين جريان به کسب اين درک کمکي نکرده و اين البته به سبب ابهامات فکري اين جريان است و شکاف موجود در جبهه اصلاحات که به نامزدي دو فرد از سوي اين جريان انجاميد، برخاسته از همين مسئله است.

در ميان ابهامات موجود در جبهه اصلاحات، دولت نهم با تعامل مستقيم با مردم و بذل همت بالا جهت رفع مشکلات آنها، گام برداشتن در مسير عدالت و مبارزه با فقر، فساد و تبعيض، توانست افکار عمومي جامعه را از افيوني که روزنامه‌ها و شخصيت‌هاي دوم خردادي بر مردم تحميل کرده بودند، نجات دهد؛ مردم به نوعي خودآگاهي رسيدند و اوضاع سياسي کشور شفافيت بيشتري به خود گرفت.

مردم ديگر با رئيس جمهوري نظريه‌پرداز در باب آزادي، تساهل و تسامح، جامعه مدني و بسياري از واژگان انتزاعي مواجه نبودند، بلکه با رئيس جمهوري کارگر که از نزديک با مشکلات آنها آشنا است، سروکار داشتند و البته فراواني مشکلات مردم و بويژه مناطق محروم که در دوران‌هاي گذشته به چشم دولت‌ها نمي‌آمد، به صورت طبيعي سبب اقبال به دکتر احمدي‌نژاد مي‌شد.

بنابراين شخص احمدي‌نژاد بدون برخورداري و استفاده از کارکرد حزب و گروه سياسي توانست با فرآيند کار و تلاش گسترده، جست‌وجو و شناخت مشکلات واقعي مردم و ارتباط نزديک با آنها، نوعي خودآگاهي پيرامون مبارزه با فقر، فساد و تبعيض و عدالتخواهي در افکار عمومي جامعه به وجود آورد و افکار عمومي هم در واکنشي متقابل با علم کردن اين انديشه‌ها در هيأت يک جريان فکري جديد، گسترده و متفاوت با مواضع احزاب سياسي حاضر، ظاهر شدند تا بتوانند تشخيص دهند چه کسي بهترين گزينه براي رياست جمهوري ايران است. خلاصه اين که افکار عمومي جامعه بر اثر اقدامات دولت نهم (سفرهاي استاني، ديدار چهره به چهره با مردم، رسيدگي به مشکلات آنها و...) تابوي فکري جريانات اصلاح‌طلب را شکست و بر عقلانيت سياسي آنها در تشخيص نيازهاي اساسي کشور در داخل و خارج سبقت گرفت.

۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

تحليلگر غربي: "بي‌ثبات‌سازي2 " با هدف سقوط دولت احمدي‌نژاد اجرا شد


به گزارش فارس، " جيمز كاربت "، صاحب‌نظر مسايل سياسي در يادداشتي كه در پايگاه خبري " ويلي‌لومن "، منتشر شده است به بررسي اقدامات گروه‌هاي مخالف در وقايع انتخاباتي اخير ايران پرداخت و نوشت: در انتخابات رياست‌جمهوري 2009 ايران، ميرحسين موسوي، رهبر گروه مخالف دولت در حالي كه ساعت‌ها به پايان راي‌گيري باقي مانده بود، پيروزي خود را اعلام كرد و تاكيد كرد كه هر نتيجه‌اي به جز پيروزي او زير سوال قرار خواهد گرفت.
كاربت مي‌افزايد: همزمان رسانه‌هاي غربي بطور وسيعي در زير سوال بردن پيروزي مشهود احمدي‌نژاد با يكديگر به رقابت پرداختند كه البته بي‌بي‌سي توانست در اين مسابقه پيروز باشد.
اين كارشناس مسايل سياسي با رمزگشايي اقدامات سازمان‌يافته اينترنتي براي تحت تاثير قرار دادن افكار عمومي نوشت: 13 ژوئن [روز بعد از انتخابات]، 30 هزار پيام در پايگاه اينترنتي " تويتر " [Twitter] بصورت سيل‌آسايي مخابره شد كه بصورت زنده از ايران بروزرساني مي‌شدند و اغلب آنها به انگليسي نوشته شده بود و توسط كاربراني مخابره مي‌شد كه به تازگي در اين پايگاه ثبت‌نام كرده بودند و تصاوير يكساني را نيز به عنوان عكس صفحه شخصي خود انتخاب كردند.
وي با اشاره به نقش رژيم صهيونيستي در وقايع سازمان‌يافته اخير نوشت: نشريه صهيونيستي " جروزالم‌پست " نيز تنها ساعتي پس از آغاز پديده تويتري ايرانيان،‌ اقدام به انتشار مقاله‌اي در اين رابطه كرد كه نقش موساد در اين قضيه را قطعي‌تر مي‌كند. از سوي ديگر هم‌اكنون سايت اينترنتي " يوتيوب " نيز در بالاي تمامي صفحات خود پيوندهايي به " اخبار فوري " ايجاد كرده است كه كاربران را به مشاهده آخرين تصاوير اعتراضات خياباني ايران دعوت مي‌كرد.
اين تحليلگر مسايل سياسي تمامي اقدامات اخير در حمايت از اغتشاش‌گران ايران را برنامه‌ريزي شده و در راستاي برنامه جديدي با نام " بي‌ثبات‌سازي 2 " دانست و اظهار داشت: بي‌ثبات‌سازي2، آخرين نسخه از برنامه قدرت‌هاي غربي است كه براي چند دهه و با هدف سرنگوني دولت‌هاي خارجي انتخاب شده طي انتخابات آزاد، اجرا مي‌شود؛ دولت‌هايي كه در برابر هوس‌راني دولت‌هاي غربي و شركت‌هاي چند مليتي تسليم نشده‌اند.
كاربت با اشاره به اين مطلب كه ايران به عنوان محل تولد اولين برنامه سازمان سيا براي بي‌ثبات‌سازي يك دولت خارجي است، نوشت:ايده برنامه "بي‌ثبات‌سازي 1 "، سال 1953 و با هدف سرنگوني دولت قانوني مصدق كه با راي مردم انتخاب شده بود و قول داده بود تا صنعت نفت ايران را ملي كند، طرح‌ريزي شد و سازمان سيا براي پايان بخشيدن به دولت مصدق به ايران اعزام شد. بطوريكه سيا شروع به ترور، بمب‌گذاري و حمله به اهداف اسلامي و نسبت دادن آن به مصدق نمود و در نهايت با سقوط مصدق، شاه را به قدرت رساند.
اين كارشناس مسايل سياسي با اشاره به تلاش آمريكا براي تكرار الگوي كودتاي 28 مرداد نوشت: اين الگو بارها و در كشورهاي مختلف تكرار شد، براي مثال سال 1954 در گواتمالا، دهه 1980 در افغانستان و دهه 1990 در صربستان، اما مسئله اين بود كه عمليات‌هاي انجام شده موجب افشا شدن نقش سيا شده بود. بنابراين برنامه بي‌ثبات‌سازي نسخه 1.1 آغاز شد كه در آن از شلوغ‌بازي‌هاي بي‌ثبات‌سازي‌1 خبري نبود و با پرداخت رشوه و وام به كشورهاي جهان سوم و در نهايت غارت منابع قيمتي كشور هدف انجام مي‌شد كه اين برنامه نيز در كشورهاي زيادي از جاماييكا تا ميانمار و از شيلي تا زيمبابوه اجرا شد.
اين تحليلگر غربي با بيان رويكرد غرب در استفاده از برخي گروه‌هاي مدعي دموكراسي براي رسيدن به اهداف خود، نوشت: برنامه بي‌ثبات‌سازي 1.2با مشاركت گروه‌هاي مردم‌نهادي كه هدف خود را ارتقاي سطح دموكراسي اعلام مي‌كردند و نام‌هايي از قبيل " بنياد جامعه باز "، " خانه آزادي " و " موهبت ملي دموكراسي "، داشتند، انجام شد. بطوريكه غرب اقدام به تامين مالي، آموزش، پشتيباني و تجهيز و تحريك جنبش‌هاي مخالف در كشورهاي هدف بي‌ثبات‌سازي،‌مي‌كرد كه اغلب اين موارد نيز در زمان انتخابات و با ايجاد يك نماد رنگي، صورت مي‌گرفت.
كاربت با اشاره به موج انقلاب‌هاي رنگي مورد حمايت غرب در دهه اخير نوشت: غرب با استفاده از " انقلاب‌هاي رنگي " موفق به بي‌ثبات‌سازي دولت‌هاي اوكراين، لبنان، گرجستان، قرقيزستان و برخي كشورهاي ديگر شد. و نقطه اشتراك اين انقلاب‌ها نيز نقش " جورج سرس "، يك شخصيت ميلياردر بود.
اين گزارش با اشاره به كاهش اثر انقلاب‌هاي مخملي طي سال‌هاي اخير به دليل آگاهي مردم مي‌افزايد: دست پنهان قدرت‌هاي غربي در پس انقلاب‌هاي رنگي موجب شد تا با ايجاد جنبش‌هايي مثل " جنبش ضد سرس " در گرجستان بهره‌وري اين انقلاب‌ها طي سال‌هاي اخير با تهديد روبرو شود.
اين تحليلگر غربي با اشاره به اين مطلب كه آغاز برنامه‌ بي‌ثبات‌سازي 2 در قضاياي اخير ايران مشهود است نوشت: اكنون به برنامه بي‌ثبات‌سازي2 رسيده‌ايم كه چيز خيلي بيشتري از بي‌ثبات‌سازي 1.2 ندارد و تنها فرق آن استفاده از سايت‌هاي اينترنتي "تويتر "، "فيس‌بوك " [Facebook]، "يوتيوب " و ديگر رسانه‌هاي اجتماعي است كه با هدف وسعت دادن به تاثير اعتراضات داخلي به كار گرفته شده‌اند.

نحوه تامين مالي و برنامه هاي آمريكا براي ايجاد اغتشاش و انقلاب رنگي در ايران


به گزارش فارس، "لرد بالتيمور "، نويسنده غربي طي مقاله تحليلي طولاني كه در پايگاه خبري "خانه شفاف‌سازي اطلاعات " در رابطه با دخالت رسانه‌هاي غربي در وقايع پس از انتخابات ايران نوشت: رسانه‌هاي غربي بطور روشن در قضاياي اخير ايران موضع‌گيري كرده و توانسته‌اند مخاطبان از همه جا بي‌خبر خود را بوسيله گزارش‌هاي خبري مربوط به اعتراضات خياباني بعد از انتخابات ايران، به نتيجه دلخواه خود برسانند و تصريح كنند كه " مخالفان در يك اقدام بي‌سابقه از زمان انقلاب 1979 ايران، شجاعت، مقاومت و قدرت مردمي را عليه دولت نشان دادند. "
اما اين تحليلگر غربي در ادامه با انتقاد از تلاش رسانه‌هاي غربي براي بزرگ‌نمايي اغتشاشات اخير تهران نوشت: اما چيزي كه ما طي هفته‌هاي اخير ديديم، خيلي از آنچه كه 56 قبل و يا حتي 30 سال قبل روي داد فاصله دارد.
بالتيمور با اشاره به اقدامات مداخله‌جويانه آمريكا قبل از انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 مي‌نويسد: در سال 1953، دولت آمريكا به دستور انگليس، سازمان سيا را مامور كرد تا " كرميت روزولت " و " دونالد ويلبر "، دو مامور اين سازمان را براي سرنگون ساختن دولت قانوني ايران كه بطور دموكراتيك از سوي مردم انتخاب شده بود، اقدام كنند تا به روند ملي‌سازي صنعت نفت كه محمد مصدق، نخست‌وزير وقت ايران آن را پيگيري مي‌كرد، پايان دهند.
اين نويسنده غربي سپس با اشاره به اهداف انگليس در سرنگون ساختن دولت مصدق نوشت: ملي‌‌سازي صنعت نفت موجب شد تا انگليس كه حق انحصاري استعمار نفت‌ ايران را از " شاه فاسد " خريده بود عصباني شود. از سوي ديگر آمريكايي‌ها نيز مي‌ترسيدند كه ادامه اين روند ملي‌گرايي در ايران موجب تشويق چپ‌گرايان در ديگر نقاط دنيا شود.
اين نويسنده سپس با اشاره به چگونگي كودتاي 28 مرداد و فساد و رشوه‌گيري اغلب تاثيرگذاران حكومتي نوشت: روزولت، رهبران اوباش خياباني تهران را خريده بود و از آنها براي ايجاد جو ناامني و اين احساس كه دولت قادر به كنترل مردم نيست، بهره مي‌گرفت. بطوريكه به گفته " استفن كينزر "، خبرنگار و نويسنده كتاب " تمام مردان شاه "، " روزولت به گروهي از اوباش پول داده بود تا با حركت در خيابان‌هاي تهران هر عابر پياده‌اي را كه مي‌ديدند مضروب كنند و شيشه‌هاي مغازه‌ها را بشكنند و با شليك به سمت مساجد فرياد بزنند كه ما مصدق و كمونيسم را دوست داريم. "
بالتيمور سپس به تشريح ديگر اقدامات كودتاچيان براي آماده‌سازي فضا به منظور سقوط دولت مصدق پرداخته و در ادامه مي‌نويسد: پس از سقوط مصدق به وسيله يك كودتاي نظامي، محمد‌رضا‌ پهلوي كه وابسته به غرب بود به قدرت رسيد و حكومت ستمگرانه و ديكتاتورانه خود را كه از سوي آمريكا حمايت مي‌شد براي مدت 26 سال ادامه داد تا اينكه در 1979 (1357شمسي)، مردم ايران با انقلاب خود، لطف و رحمت را بازگرداندند.
اين تحليل‌گر غربي در ادامه گزارش خود با طرح اين سوال كه " و اما بايد ديد طي هفته‌هاي اخير در ايران چه گذشته است؟ "، به بررسي رخدادهاي هفته‌هاي اخير ايران مي‌پردازد: اگرچه شواهد بسيار اندكي از بروز تقلب در انتخابات ايران كه موجب انتخاب مجدد رييس‌جمهور احمدي‌نژاد شد، وجود دارد اما خيابان‌هاي تهران با مداخله رسانه‌هاي غربي شاهد برخي اغتشاشات در حمايت از نامزد مورد حمايت غرب بود.
وي در ادامه با بازبيني برخي اقدامات دولت آمريكا براي ايجاد شكاف ميان مردم و دولت ايران نوشت: سال 2005، دولت ايالات متحده اقدام به تامين مالي گرو‌هايي مي‌كرد كه به عنوان سازمان‌هاي تروريستي از سوي آمريكا براي ايجاد خشونت و حمله در داخل ايران، معين شده بودند تا موجب بي‌ثبات‌سازي دولت ايران شوند.
سال 2007، شبكه تلوزيوني " اي‌بي‌سي نيوز "، گزارش داد: جرج بوش يك " حكم رياست‌جمهور " پنهاني را امضا كرده كه سازمان جاسوسي آمريكا را مامور " ايجاد يك عمليات سياه پنهاني براي بي‌ثبات‌سازي دولت ايران "، مي‌كرد. كه اين عمليات‌ها بر اساس گفته مقامات اطلاعاتي كنوني و يا سابق، شامل " يك ستاد هماهنگ از بنگاه‌هاي خبرپراكني و تبليغاتچي، تهيه و تنظيم مقالات روزنامه‌هاي مخالف و دست‌كاري و تغيير در پول در گردش ايران و تراكنش‌هاي بانكي بين‌المللي " بود.
بالتيمور مي‌افزايد: در ماه مي سال 2007، روزنامه "ديلي تلگراف "، چاپ لندن گزارش كرد: جان بولتون فاش كرد كه حمله نظامي آمريكا به ايران " گزينه آخري است كه پس از شكست تحريم‌هاي اقتصادي و تلاش براي ايجاد يك انقلاب در ايران وجود دارد ". اين در حالي بود كه دو هفته پس از انتشار اين خبر، روزنامه ديلي تلگراف بطور مستقل گزارش شبكه تلوزيوني اي‌بي‌سي را تاييد كرد كه در رابطه با امضاي اسنادي از سوي بوش بود كه به سيا ماموريت مي‌داد از طريق ايجاد جنجال‌هاي تبليغاتي و انتشار اطلاعات دروغ موجبات براندازي دولت ايران را فراهم كند.
اين نويسنده غربي در ادامه با اشاره به سرمايه‌گذاري 400 ميليون دلاري آمريكا براي ايجاد انقلاب مخملي در ايران نوشت: " دانيل مك‌آدامز "، مي‌گويد: هم زمان با دستور بوش به سازمان سيا، "رئيس‌جمهور با "گروه 8 نفره " سران سناي و مجلس نمايندگان آمريكا ديدار كرده و مامورين آمريكايي اجازه استفاده از 400 ميليون دلار را علاوه بر ديگر مسايل مطرح شده، داد. بطوريكه واشنگتن پست نيز از "فعاليت‌هاي آمريكا از جاسوسي در برنامه هسته‌اي ايران تا حمايت از گروه‌هاي شورشي مخالف هيئت حاكمه ايران " خبر داد.
بنابراين گزارش، " اندرو كاكبرن "،‌ نيز اوايل ماه مي سال 2008 ميلادي با انتشار گزارش در نشريه كانترپانچ اقدام به افشاي برخي اطلاعات كرد كه تصريح مي‌كرد: "بوش سند مخفي را امضا كرده است كه به مامورين آمريكايي اجازه ايجاد يك حركت تهاجمي و مخفي عليه رژيم ايران را مي‌داد بطوريكه با مقايسه محتواي اين دستور با موارد مشابه، چنين حركتي در حوزه خود بي‌سابقه محسوب مي‌شود. "
بالتيمور در تشريح دستور بوش براي براندازي حكومت ايران مي‌نويسد: حكم سري بوش اقدامات و فعاليت‌ها را در يك حوزه جغرافيايي عظيم پوشش مي‌داد. يعني از لبنان تا افغانستان. و انواع عمليات‌هاي اجازه شده در اين راستا نيز به حدي جامع بود كه شامل ترور برخي مقامات هدف نيز مي‌شد.
با توجه به اين حوزه كاري وسيع، براي مثال آمريكا حمايت كامل و جامعي را از نيروي نظامي مجاهدين خلق [گروهك منافقين] به عمل مي‌آورد و اين در حالي است كه مجاهدين خلق در ليست گروه‌هاي تروريستي وزارت خارجه آمريكا قرار داشت.
اين تحليل‌گر مسايل سياسي سپس با اشاره به حمايت‌هاي مالي آمريكا از گروهك تروريستي جندالله مي‌نويسد: بطور مشابه،‌ وجوه پنهاني بطور نامحدود به جندالله كه يك گروه تروريستي ايراني است، پرداخت مي‌شود.
همچنين ديگر عوامل از جمله ملي‌گرايان كُرد و برخي تجزيه‌‌طلبان جنوب ايران نيز از توصيه‌ها و حمايت‌هاي آمريكا بهره‌مند مي‌شوند.
بالتيمور با اشاره به ادعاي مقامات آمريكا در رد حمايتشان از گروه‌هاي تروريستي مي‌نويسد: البته مقامات آمريكايي هرگونه "حمايت مالي مستقيم " به جندالله را رد كرده‌اند اما روابط منظم با " عبدالمالك ريگي "، رهبر گروهك تروريستي جندالله از سال 2005 تاكنون را پذيرفته‌اند. كسي كه به دليل مشاركتش در قاچاق هرويين از افغانستان مشهور است. اين در حالي است كه حمايت مالي به اين گروهك تروريستي از از طريق برخي تبعيديان ايراني مرتبط با اروپا و برخي كشورهاي حوزه خليج فارس، انجام مي‌شود.
اين نويسنده در ادامه مي‌نويسد: به علاوه موارد گفته شده، در 29 ژوئن 2008، " سيمور هرش "، در نشريه نيويوركر با تاييد تمامي گزارشات پيشين نوشت: " سال گذشته كنگره با درخواست بوش براي حمايت مالي از يك عمليات پنهاني عليه ايران موافقت كرد. و بر اساس منابع كنوني و سابق نظامي، اطلاعاتي و كنگره‌اي، اين عمليات كه رئيس‌جمهور 400 ميليون دلار براي آن درخواست كرده و به عنوان يك حكم رياست‌جمهوري امضا شده است، براي بي‌ثبات سازي رهبري مذهبي ايران طراحي شده است. "هرش با نقل قول از برخي فعالين سياسي افزود: "جمع‌آوري اطلاعات در رابطه با برنامه هسته‌اي ايران، تحليل بردن توانايي‌هاي هسته‌اي ايران، و تلاش براي تضعيف دولت ايران از طريق كار بر روي گروه‌هاي مخالف و ارايه پول به آنها به منظور تغيير رژيم در ايران " از جمله اقدامات تصويب شده در دستور بوش بود.
تحليلگر غربي سپس با تاكيد بر اينكه تلاش‌هاي آمريكا براي براندازي حكومت ايران توسط اوباما نيز ادامه يافت مي‌نويسد: اما در ايالات متحده عليه ايران با روي كار آمدن اوباما،‌ وقفه‌اي نيفتاد. بطوريكه هيچ مدركي دال بر اينكه بودجه 400 ميليون دلاري امضا شده توسط بوش در راه ديگري ( به غير از براندازي دولت ايران)، استفاده شده باشد.
در همين رابطه اوايل ژوئن 2008،‌ " جاستين ريموندو "، در پايگاه خبري " آنتي‌وار " نوشت: " اوباما با مطرح كردن مسئله صلح با ايران، از يك ماسك خندان براي فعاليت‌هاي شديدا نفرت‌اگيز خود استفاده كرد. دولت آمريكا ادعا مي‌كند كه در حال جنگ با تروريسم است، اين در حالي است كه آمريكا از گروه‌هايي حمايت مي‌كند كه در مساجد بمب‌گذاري مي‌كنند، توريست‌ها را مي‌دزدند و يا اينكه پليس‌هاي ايراني را مي‌دزدند.
اين تحليلگر غربي در ادامه با اشاره به وقايع پيش از انتخابات ايران نوشت: چند روز قبل از برگزاري انتخابات ايران، بر اثر يك عمليات بمب‌گذاري انتحاري در يك مسجد شيعيان در شهر زاهدان، دست‌كم 25 نفر كشته و 125 نفر ديگر زخمي شدند. و گروهك شورشي جندالله كه با آمريكا در ارتباط است مسئوليت اين انفجار را پذيرفت،‌ انفجاري كه بلافاصله با حمله به بانك‌ها، تاسيسات آبي و ديگر تاسيسات كليدي زاهدان و همچنين يكي از شعبات محلي ستادهاي احمدي‌نژاد، دنبال شد.
اخيرا نيز يك بمب‌گذاري در يكي از هواپيماهاي ايران كه از شهر اهواز پرواز كرده بود صورت گرفت كه در نهايت رويدادهاي اخير را مي‌توان ارجاعي به "طغيان‌گري كوچك مقياس " دانست كه در استان‌هاي جنوبي ايران در حال ايجاد بود.
بالتيمور مي‌افزايد: كاخ سفيد و وزارت خارجه آمريكا بلافاصله حملات رخ داده در ايران را محكوم كرده و هرگونه مشاركت خود را با آنچه آنها " حملات تروريستي اخير در داخل ايران " خواندند، رد كردند. به علاوه گزارش‌هايي نيز مبني بر تصميم اوباما براي قرار دادن جندالله در ليست گروه‌هاي تروريستي منتشر شد. اما اين در حالي بود كه " اتيو وايسمن "، تحليلگر در يادداشتي نوشت: دولت بلافاصله از موضع تروريستي ناميدن جندالله و يا هر اقدام ديگري كه موجب توقف فعاليت‌هاي كمپين بي‌ثبات سازي مي‌شد، برگشت "
اين نويسنده غربي در بخش ديگري از مقاله‌اش با اشاره به برنامه‌ريزي قبلي آمريكا براي انقلابي موسوم به انقلاب سبز در ايران مي‌نويسد: ظاهرا " كنت تيمرمن "، مدير اجرايي "بنياد دموكراسي ايران " كه سرويس فارسي زبان شبكه " صداي آمريكا " است، يك روز قبل از انتخابات ايران به مك‌آدامز گفته بود كه "صحبت‌هايي در رابطه با يك انقلاب سبز در تهران در جريان است. "
از سوي ديگر مك‌آدامز تصريح كرد كه تيمرمن پيش از اين نوشته بود: "ميليون‌ها دلار طي دهه اخير براي ايجاد انقلاب رنگي شبيه به اوكراين، با آموزش فعالان سياسي ، هزينه شده است. "
تيمرمن ادامه داد: "برخي از پول‌ها ظاهرا به دست گروه‌هاي حامي موسوي رسيده است كه روابطي نيز با سازمان‌هاي غيردولتي خارج از ايران داشتند. "
اين نويسنده غربي با بيان اين مطلب كه طبيعي است تيمرمن به دليل حضور در بنياد دموكراسي ايران كه براي براندازي دولت ايران تلاش مي‌كند،‌ به درستي از مسايل پشت پرده آگاه باشد، به چگونگي سازمان‌دهي اعتراضات خياباني اخير تهران اشاره كرد و نوشت: بسياري از معترضين ايرني كه شامل جواناني است كه به سبك غربي لباس پوشيده‌اند، پلاكاردهايي را در دست داشتند كه بر روي آنها به انگليسي نوشته شده بود‌ كه يكي از آنها شعار " راي من كجاست؟ " بود.
بالتيمور سپس اين سوال را مطرح مي‌كند كه اگر راي دهندگان جوان ايراني كه به خيابان‌ها آمده بودند قصد داشتند كه اعتراضات خود را به دولت ايران بيان كنند، چرا به زبان اين كشور سخن نگفتند؟
اين نويسنده در ادامه با تاكيد بر اين موضوع مهم نوشت: معترضاني كه در بسياري از تصاوير ويديويي يوتيوب و يا مصاحبه‌هاي تلوزيوني شبكه‌هاي آمريكايي سخن مي‌گويند، به خوبي انگليسي صحبت مي‌كنند.
وي با ذكر مثالي از جوسازي‌هاي تبليغاتي رسانه‌هاي غربي مي‌نويسد: پس از انتخابات ايران پيامي از طريق يك شبكه اجتماعي اينترنتي به " شوراي ملي ايرانيان آمريكايي " ارسال شد و بلافاصله در رسانه‌هاي آمريكايي منتشر شد كه ادعا مي‌شد از سوي يك ايراني حاضر در تهران ارسال شده است. متن اين پيام بدين شرح بود: "من در تهران هستم، ساعت 3:40 صبح است. من با گذشتن از فيلتر با شما ارتباط برقرار كردم. اينجا شديدا شلوغ شده است. مردم از خانه‌هايشان فرياد مي‌زنند: مرگ بر ديكتاتور، آنها در حال ايجاد يك دولت نظامي هستند. هيچ كس جرات ندارد بيرون برود. هيچ كس موسوي را امروز نديده است. شايعه شده است كه وي دستگير شده است. من ايميلي ندارم اما باز هم با شما ارتباط خواهم گرفت. ما را كمك كنيد. "
بالتيمور در ادامه با ترديد در درستي پيام مذكور مي‌نويسد: با دانستن اين نكته كه هر ايراني از تاريخ دراز مداخله آمريكا در امور ايران آگاه است، التماس به يك مخاطب آمريكايي و درخواست كمك، نكته‌اي شك‌برانگيز است.
اين تحليل‌گر مسايل سياسي سپس با اشاره به مطالب دروغيني كه در رسانه‌هاي آمريكايي به نقل از ايرانيان منتشر مي‌شد به طرح‌هاي آمريكا براي ايجاد ناامني در ايران اشاره كرده و مي‌نويسد: بر اساس گزارش‌هاي سرويس‌هاي اطلاعاتي، يك گروه تروريستي مرتبط با آمريكا كه در نظر داشت بيست انفجار در تهران انجام دهد كشف شد. اما با اين وجود يك انفجار در نزديكي مرقد بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران رخ داد.
بالتيمور در بخش پاياني گزارش خود با اشاره به حمايت‌هاي آمريكا از برخي فعاليت‌هاي اينترنتي ضد ايراني، به سخنان مداخله جويانه اوباما اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: اوباما در روزهاي ابتداي اعتراضات گفت: "اشاره به تاريخچه روابط ايران و آمريكا به منظور نشان دادن مداخله آمريكا در مسئله انتخابات ايران، اقدام سازنده‌اي نيست. "
اين نويسنده غربي سپس با مضحك ارزيابي كردن اين ادعاي اوباما مي‌نويسد: با اين تفاصيل آيا منطقي است كه بپذيريم آمريكا در امور ايران مداخله نكرده است؟ آمريكا كشوري است كه مسئول 30 سال تحريم ايران و طراحي عمليات‌هاي پنهان و آشكاري است كه به منظور تضعيف تنها كشوري كه پيروزمندانه در برابر امپرياليسم آمريكا ايستاده، صورت گرفته است.