ا

الَلهُمَ کُن لِوَلیِکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَنِ ، صَلَواتُکَ عَلیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِه الساَعةِ وَ فی کُل ساعةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَینًا حَتی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعًا وَتُمَتِعَّهُ فیها طَویلا

۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

گفتاري از آيت‌الله مصباح يزدي در مورد مقياس ثواب عزاداري و زيارت امام حسين(ع)

فرارسيدن ايام عزاداري سيدالشهدا صلوات‌الله‌عليه‌و‌علي‌ابنائه‌المعصومين را به پيشگاه مقدس حضرت ولي‌عصر اروحنافداه و همه علاقه‌مندان به اهل‌بيت تسليت و تعزيت عرض مي‌کنيم و از خداي متعال مي‌خواهيم که در دنيا و آخرت دست ما را از دامان ايشان کوتاه نفرمايد.
شرايط زماني در اين ايام موضوع بحث را تعيين مي‌کند و نمي‌شود از آن گذشت و بايد هر کدام از ما به اندازه‌ لياقتمان ـ از مبدأ صفر تا بي‌نهايت ـ از اين اقيانوس بي‌کران رحمت الهي صلوات‌الله‌عليه استفاده کنيم. ما هم در اين ايام مي‌کوشيم اظهار ارادتي به پيشگاه مقدس ايشان داشته باشيم و از خداي متعال مي‌خواهيم که به برکت ايشان چيزي را که مورد رضايت اهل‌بيت است به ما الهام فرمايد و توفيق عمل آن را نيز مرحمت کند.
از پيغمبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله و ائمه اطهار سلام‌الله‌عليهم‌اجمعين مطالب عجيبي درباره محبت و توسل به سيدالشهدا و گريه و عزاداري براي ايشان نقل شده است، اما گاهي در اثر ناآگاهي و يا شبهه‌هاي شيطاني، براي بعضي جمع بين اين معارف با ديگر معارف ديني و حتي نصوص قرآني مشکل به نظر مي‌آيد. در اين بحث ابتدا يک شبهه مطرح مي‌کنيم و اميدواريم به برکت توسل به ائمه اطهار راه‌حل مقبول و دل‌نشيني به ما الهام شود.
محکم‌ترين آيه
يادم مي‌آيد امام رضوان‌الله‌عليه گاهي در درسشان موعظه مي‌فرمودند ـ معمولا اواخر سال يک جلسه از درس اصولشان را به موعظه اختصاص مي‌دادند و اين غير از درس اخلاقي بود که به صورت هفتگي داشتند. يکي از مطالبي که مکرر از ايشان شنيدم اين است که مي‌فرمودند: أحکمُ آية‌ في کتاب‌الله قوله عزوجل (محکم‌ترين آيه در قرآن کريم اين آيه است) «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»1 و به خصوص روي کلمه «يره» خيلي تأکيد مي‌کردند. در مقام موعظه مي‌فرمودند که مراقب باشيد چيزي را سبک نشماريد. اگر انسان حتي يک گناه را کوچک بشمارد عقوبتش را خواهد ديد و خود اين گناه در آن عالم به شکل عذاب مجسم مي‌شود. مي‌فرمودند محکم‌ترين آيه قرآن که هيچ تشابهي در آن نيست و تأويلي برنمي‌دارد و مفهوم آن خيلي واضح و قطعي است اين آيه است. شايد اين تعبير در روايت هم آمده باشد که محکم‌ترين آيه در قرآن اين آيه است که هر کس سر سوزني، به اندازه سنگيني يک ذره، خوبي کند آن را خواهد ديد و اگر به اندازه سنگيني يک ذره بدي کند، خواهد ديد. پس معناي محکم‌ترين آيه قرآن اين است که اگر ـ العياذ بالله‌ـ مبتلا به معصيتي شديم، ديگر برگشت ندارد مگر آن‌که توبه کنيم تا بخشيده شويم.
حال اين آيه با رواياتي که ثواب زيارت و گريه بر سيد‌الشهدا عليه‌السلام را بيان مي‌کند چگونه جمع مي‌شود؟ رواياتي از اين قبيل که هر کس براي سيدالشهدا عليه‌السلام گريه کند همه گناهانش بخشيده مي‌شود اگرچه به اندازه ريگ بيابان‌ها و برگ‌ درختان‌ باشد. يا درباره زيارت سيدالشهدا آمده که حتي يک السلام‌ عليک يا اباعبدالله ثواب حج و عمره دارد. اگر در کربلا زيارت کند که ثواب نود حج و نود عمره را دارد. حتي براي زيارت ايشان در روز عرفه يا برخي زمان‌هاي ديگر تا ثواب هزار حج و عمره بيان شده است. توجه داريد که در گذشته گاهي حج يک سال طول مي‌کشيد؛ اين‌که مقدماتش را فراهم کنند و با امکانات و شرايط آن زمان و با آن خطرها به حج مشرف شوند. حج مثل الان نبود که دو سه ساعت بروند و دو سه ساعت برگردند. حالا هزار تا چنين حج و عمره‌اي ثواب يک زيارت سيدالشهدا عليه‌السلام؟! اين روايات با آن آيه چگونه جمع مي‌شود؟
ما شيعيان مي‌دانيم (و حق هم همين است و همين باعث نجات‌مان است) که در آن‌چه اهل‌بيت عليهم‌السلام فرمودند شک و شبهه نيست. چه بسا ما سرّ آن را نمي‌دانيم، توجيه‌ آن را نمي‌فهميم، ولي مي‌دانيم که آنها اشتباه نمي‌کنند. هزار حج و عمره! اصلا مگر کسي مي‌تواند در عمرش هزار حج و عمره به جا بياورد؟ آن هم خانه خدا با آن همه تشريفات و احرام و طواف و سعي صفا و مروه و آن خطرهايي که آن زمان‌ها داشته است. چه‌طور مي‌شود يک زيارت يا حتي گريه در مجلس عزاي سيدالشهدا اين همه ثواب داشته باشد؟!
عکس‌العمل افراد ـ به حسب مرتبه تسليم‌شان ـ در برابر اين روايات بسيار متفاوت است. برخي که از اول خيلي گستاخانه مي‌گويند اينها دروغ است، قابل قبول نيست، مخصوصا وقتي چنين آيه‌اي داريم که هر کس سر سوزني کار بد کند حتما نتيجه‌اش را خواهد ديد، پس چگونه اين همه گناهان که به اندازه ريگ بيابان‌ها و به اندازه برگ درختان است با يک سلام يا يک گريه بخشيده مي‌شود؟! اين معنا با آن آيه چه طور مي‌سازد؟ آيه را که نمي‌شود بگوييم دروغ است، پس حتما اين روايات دروغ است! برخي اين‌گونه برخورد مي‌کنند.
برخي ديگر کمي ملايم‌ترند؛ مي‌گويند اين تعبيرات مبالغه‌آميز است. وقتي مي‌خواهند از چيزي تعريف کنند مي‌گويند هزار برابر. براي اين‌که مردم قدر زيارت امام حسين را بدانند تعبيرات مبالغه‌آميزي کرده‌اند. به هر حال اين سخن هم چيزي است شبيه سخن اول. انکار نيست يک پله نرم‌تر است، اما مي‌گويد معناي حقيقي‌ اين روايات، درست نيست و نمي‌شود آن را پذيرفت. کساني هم مثل ما مي‌گويند هر چه پيغمبر و ائمه گفته‌اند درست است، ما عقل‌مان نمي‌رسد. خيلي چيزها هست که حقيقت دارد و ما عقلمان نمي‌رسد.
ولي امروز بيشتر نسل جوان ما اين روحيه تعبد و تسليم را ندارند؛ يا بايد بيان قانع‌کننده‌اي برايشان ارايه کرد که دل‌نشين باشد و بفهمند و بپذيرند و يا اين‌که انکار مي‌کنند، و اين انکار هم توابعي دارد. شما فرض کنيد اگر در ذهن جواني اين باشد که آن‌چه درباره زيارت و عزاداري سيدالشهدا گفته شده را آخوندها درست کرده‌اند و اصلي ندارد، آن وقت ببينيد اصلا براي شيعه چه مي‌ماند؟ اگر سيدالشهدا و عزاداري‌هاي محرم و صفر زير سؤال برود مشکلات بسياري ايجاد مي‌شود. تنها همين نيست که مثلا بگوييم اين حديث و اين مطلب درست نيست. اين اشکال به خيلي از کارها تسري پيدا مي‌کند. صحبت يکي دوتا آخوند و يک روضه‌خوان و يک مداح نيست. آن همه تقيد و اهتمام شديد مراجع، بزرگان و اولياي خدا در طول تاريخ تشيع نسبت به زيارت سيدالشهدا عليه‌السلام و يا خواندن هر روزه زيارت عاشورا را در نظر بگيريد. حال اگر جواني يک درصد احتمال بدهد که همه اينها اصلي ندارد يا اغراق و مبالغه است کار خيلي مشکل مي‌شود و زمينه تزلزل فکري در نسل جوان ما نسبت به اين معارف به وجود مي‌آيد.
الحمدالله خداوند در جوان‌هاي ما گرايشي به اسلام و معنويت قرار داده که بي‌نظير است. خداوند ان‌شاءالله اين صفا و نورانيت را ثابت بدارد و آن را وسيله نجات ملت ما قرار بدهد، ولي به هر حال اين نگراني و دغدغه فکري وجود دارد که آيا اين درست است؟ چون نمي‌توان هر دو طرف را پذيرفت. کدام را بپذيريم؟ برخي مي‌گويند هر چه ائمه گفته‌اند همان درست است و به ايمانشان لطمه‌اي نمي‌خورد، اما خيلي‌ها حتي اين طور هم نمي‌توانند بگويند؛ مي‌گويند اينها که شما مي‌گوييد با قرآن نمي‌سازد، با عقل نمي‌سازد پس العياذبالله دورغ است.
مقياس ارزش‌يابي
فکر مي‌کنم براي حل اين مسأله مي‌بايست قاعده کلي‌تري را مورد توجه قرار دهيم. چيزي که در اذهان عمومي ما هست و ريشه اين گونه شبهه‌ها مي‌شود اين است که ما غالبا کارهاي خوب را با مقياس‌هاي کمّي مي‌سنجيم و به حجمش نمره مي‌دهيم. مثلا اگر کسي صد تومان صدقه داد و ديگري صد ميليون، وقتي اين دو کار را با هم مقايسه مي‌کنيم مي‌گوييم البته صد ميليون خيلي بهتر است چون يک ميليون برابر آن صد تومان است. تفاوتش مثل تفاوت يک است با ميليون. يعني ارزش کار آن‌که صد ميليون صدقه داده است يک ميليون برابر ارزش کار کسي است که صد تومان داده است. اين حساب روشني است دو دوتا چهارتاست. وقتي هم مي‌خواهيم درباره اشخاص و کارهاي خوبي که در دنيا انجام مي‌گيرد صحبت کنيم، با همين نظر کمّي نگاه مي‌کنيم. مثلا مي‌گوييم اديسون با اختراع برق چه خدمت بزرگي کرد؛ ميلياردها انسان از آن بهره مي‌برند، اما آن آخوندي که گوشه‌اي نشسته قرآن مي‌خواند يا درس فقه يا فلسفه يا تفسيري مي‌گويد، اين چه تاثيري براي جامعه دارد؟ حتما ارزش کار اديسون خيلي بيشتر است و اصلا قابل نسبت‌سنجي نيست، ميلياردها برابر ارزش دارد. يادم هست پنجاه شصت سال پيش وقتي که مي‌‌خواستند تازه خيابان‌هاي قم را آسفالت کنند و غلتک‌ و ماشين‌هاي آسفالت‌ريزي آورده‌ بودند بعضي از اين پيرزن‌ها و‌ پيرمردها مي‌گفتند: اين آخوندها براي ما چه کار کردند؟! ببين اين خارجي‌ها چه کار مي‌کنند. چه چيزهايي درست کرده‌اند. اين آخوندها چه فايده‌اي براي ما دارند؟
اين سخن در دل خيلي‌هاست؛ مي‌گويند يک آخوند مي‌نشيند درسي مي‌گويد و حداکثر رساله‌اي مي‌نويسد. اين چه خدمتي است؟ اما مثلا پاستور چه خدمت بزرگي به انسان‌ها کرد. با کار او چه قدر مريض بهبود پيدا کردند. و از اين گونه‌ سخن‌ها زياد است. بسياري از مردم ارزش کارها را با کميت‌ها و حجم و منافع مادي‌اش مي‌سنجند ما هم کمابيش همين‌طوريم. کمي با ديگران فرق داريم اما کمابيش همين طوريم. اما دستگاه ارزش‌يابي اسلام با ارزش‌يابي ما انسان‌ها تفاوت دارد؛ اولا اصلي‌ترين ارزش‌ها را به نيت مي‌دهد. ممکن است آن‌که صد تومان صدقه داده با نيت خالصي داده است. مثلا کل سرمايه‌اش همين صد تومان بوده است. پيرزن‌هايي بودند براي جبهه تخم‌مرغ مي‌دادند. گاهي کل سرمايه‌اش همين پنج ‌شش تا تخم‌مرغ بود که اين را با تمام وجودش هديه مي‌داد. اين که تمام دارايي‌اش را مي‌دهد با کسي که يک ميليون تومان برايش چيزي نيست و چه بسا وقتي اين پول را مي‌دهد ده جا مي‌خواهد حساب کند تا ديگران هم بفهمند که ايشان اين خدمت را کرده‌ است و اسمش هم يک جايي باشد، فرق مي‌کند. ما اينها را حساب نمي‌کنيم. مي‌گوييم او يک ميليون‌ تومان داد اين صد تومان، اما خدا بيش از هر چيز، اول نيت را مي‌بيند. داستان بي‌بي شتيته را شنيده‌ايد. پيرزني بود در نيشابور نخ مي‌ريسيد. کرباسي که درست کرده بود براي امام هديه فرستاد. امام هيچ کدام از هدايا و پول‌هاي کلاني را که قاصد آورده بود قبول نکرد، اما فرمود پارچه شتيته را بياور. اين پارچه حاصل وجود و شيره حيات او بود. اولا نيتش‌ معلوم است، ثانيا اين‌که چه پولي بوده و از کجا تهيه شده، حلال بوده يا حرام، و بالاخره در چه راهي مي‌خواهد آن را صرف کند و کجاها مصرف مي‌شود، و بسياري از نکته‌ها و پارامترهاي ديگري را که در فهم ما نمي‌گنجد؛ خدا محاسبه مي‌کند؛ از اين‌رو گاهي مي‌بينيم خدا براي کار کوچکي که به نظر ما چيزي به حساب نمي‌آيد ارزش عظيمي قائل است.
من خيلي دوست ندارم به قصه‌ها و حکايات تکيه کنم، اما بعضي قصه‌ها آن قدر آموزنده است که فرض کنيد اگر اصل قصه‌ هم دورغ باشد اما روح داستان به طور قطع درست است. مي‌گويند علامه مجلسي زماني که شيخ‌الاسلام بود و در دستگاه صفوي حکم وزير را داشت با شاگردانش از کوچه‌اي عبور مي‌کرد و سيب قشنگي در دست داشت و آن را بو مي‌کرد. يک زن يهودي بچه ‌به بغل در خانه‌اي ايستاده بود. بچه نگاهش به سيب افتاد و به مادرش گفت: من اين سيب را مي‌خواهم. مادر هم دعوايش کرد که بچه چه مي‌گويي؟! اين آقاي شيخ‌الاسلام است! بچه گريه افتاد. مرحوم مجلسي متوجه شد. برگشت و آن سيب را به آن بچه يهودي داد و رفت. بعد از وفات، خواب ايشان را ديدند. پرسيدند چه چيزي بيش از همه براي شما اجر و پاداش داشت؟ گفت آن سيبي که به آن کودک يهودي دادم. در آن هيچ شائبه‌ ريا و اميد پاداشي نبود تا کسي جايي آن را تعريف کند يا در عوض چيزي بفرستد. يا عالم بزرگواري که مدت‌ها مجاور يکي از عتبات مقدسه بود روزي به حمام احتياج داشت. از در صحن وارد شد تا از در ديگر خارج شود. در حال جنابت بود و خجالت مي‌کشيد که با اين حال از داخل صحن عبور مي‌کند. وقتي به روبه‌روي حرم رسيد با خجالت سلام گفت و رفت. بعدها در عالم خواب به او گفتند که اين سلام تو از همه زيارت‌هايت مقبول‌تر بود. چون با شرمندگي بود و ادعايي در آن نداشتي و خالص بود. وقتي زيارتي مي‌خوانيم و حالي پيدا مي‌کنيم مي‌گوييم خب الحمدالله زيارت خوبي خوانديم اشک و آه و توسلي داشتيم، اما در حال جنابت با سرشکستگي و شرمندگي يک سلام داد، گفتند اين از همه زيارت‌هايت بيشتر فايده داشت.
مي‌بينيد که مقياس ‌ما در ارزش‌يابي با مقياس خدا کمي تفاوت دارد؛ اختلاف فتوا داريم با حضرت خدا! او ارزش را به چيزهايي مي‌داند که ما اهميت نمي‌دهيم، ما هم چيزهايي را ارزش مي‌دانيم که خدا به آن‌ها اهميت نمي‌دهد. به آيه‌اي که در باره شب قدر است توجه کنيد: « لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»2 ؛ در هر سال شبي هست که بر هزار ماه برتري دارد. معمولا هزار ماه از عمر يک انسان تجاوز مي‌کند، کمتر کسي هشتاد سال، هشتاد و چند سال عمر مي‌کند. در سال شبي هست که بر همه عمر انسان برتري دارد. اين شبي است که اگر بندگان خودشان را براي عبادت و عمل با اخلاص در آن آماده کنند ثوابش از يک عمر عبادت بيشتر است. « لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» ديگر آيه از اين روشن‌تر مي‌شود؟! هيچ شکي در آن نيست. پس ما بايد در ارزش‌يابي‌هايمان تجديدنظر کنيم. بدانيم گاهي حساب‌هايي که ما مي‌کنيم درست در نمي‌آيد و حساب‌هاي ديگري هم در کار است.
ارزش واقعي، ارتباط با خدا
نکته ديگري که بايد به آن توجه کنيم اين است که از معارف دين ياد گرفته‌ايم که اساس همه ارزش‌هايي که انسان مي‌تواند در دنيا کسب کند ارتباط با خداست. ارزش هر چيزي به آن اندازه‌اي است که انسان را با خدا مربوط کند. اين‌که اين ارتباط چه اندازه در سعادت انسان موثر است ما عقلمان نمي‌رسد، اما بدانيد که حتي لحظه‌اي توجه به خداي متعال آن قدر در سعادت انسان اثر دارد که ساختن هزار ساختمان‌ عام‌‌المنفعه، و اختراع کردن برق و کامپيوتر و کشف کردن دواي سرطان آن اثر را ندارد. خدا مبدأ بي‌نهايت همه ارزش‌هاست. يک سر سوزن هم با او ارتباط بيابيم با بي‌نهايت رحمت ارتباط پيدا کرده‌ايم.
باز اين جا يک قصه برايتان بگويم. گاهي قصه‌ها بيشتر در ذهن انسان‌ مي‌ماند. مرحوم آقاي طباطبايي رضوان‌الله‌عليه از استاد اخلاقشان مرحوم ميرزا علي قاضي رضوان‌الله‌عليه نقل مي‌کردند که گاهي خدا فردي را مدت‌هاي طولاني به مصيبت يا مرضي گرفتار مي‌کند تا يک ياالله بگويد و آن ياالله آن قدر برايش ارزش دارد که برايش يک عمر مصيبت بکشد. اگر خودش بود اين ياالله را نمي‌گفت خدا از سر لطف و رحمتش او را سال‌ها مبتلا مي‌کند تا در آخر ناچار بشود و بگويد خدايا ديگر حالا به فريادم برس. آن خدايا گفتن به دردش مي‌خورد. ما خيال مي‌کنيم وقتي حجم عظيمي از کار ايجاد کنيم خيلي مهم است. ولي در مقياس الهي چيزي مهم است که انسان را با خدا ارتباط دهد.
آسان‌ترين راه
بعد از اين دو مقدمه، مي‌گوييم هيچ کاري در عالم سراغ نداريم که از توجه به سيدالشهدا سلام‌الله‌عليه راحت‌تر و آسان‌تر و در عين‌حال نافع‌تر براي همه مردم باشد؛ براي همه مردم، مسلمان، شيعه، سني، حتي کافر بت‌پرست و مسيحي و يهودي. در سفري هندوستان بودم. مسئول خانه فرهنگ ايران در آن‌جا که از فضلاي بزرگ است و بيش از سي سال است در هندوستان زندگي مي‌کند و کاملا با فرهنگ و اديان و زبان‌هاي آن‌جا آشناست، مي‌گفت: در بين برهمن‌ها3 گروهي هستند که اسم خودشان را «حسيني برهمن» گذاشته‌اند؛ برهمن‌هاي عاشق امام حسين. بت‌پرست است، خدايي قبول ندارد چه رسد به اسلام و پيغمبر، اما افتخارش اين است که عاشق امام حسين عليه‌السلام است. چرا؟ چون فطرت انسان از ظلم بدش مي‌آيد و بالاترين ظلمي که در عالم انساني سراغ داريم ظلمي است که به سيدالشهدا سلام‌الله‌عليه شد و از آن طرف آن مقاومت و بزرگواري که ايشان از خودشان نشان دادند. عواطف انساني را هيچ چيزي بيشتر از اين مسايل تحريک نمي‌کند. حال اگر امام حسين عليه‌السلام را به عنوان بنده مقرب خدا بشناسيم که به وسيله او به خدا مربوط مي‌شويم، ازچه راهي بهتر از اين مي‌شود با خدا ارتباط برقرار کنيم؟ اگر يک ياالله از يک مصيبت‌زده آن قدر برايش نافع است، پس اين شبانه‌روزي که مردم در ايام محرم زندگي نمي‌شناسند - و هستند کساني که ديگر شادي و لذت و خوشي زندگي و معاشرت خانوادگي‌شان را هم فراموش مي‌کنند- اين چه‌قدر برايشان فايده دارد؟ چنين ارتباطي از چه راه ديگري پيدا مي‌شود؟ آيا جا ندارد که بگوييم ثواب يک ياحسين گفتن از هزارها عبادت‌ شبانه‌‌روزي بيشتر است؟ بنابراين نبايد تعجب کرد که خدا از روي لطف، به واسطه سيدالشهدا و توسل به آن حضرت راهي براي ارتباط ما به سوي خودش قرار داده است.
بدانديشي عامل فريب شيطان
البته متأسفانه گاهي گوشه و کنار بدانديشي‌هايي هم وجود دارد که خيلي خطرناک است و بعضي از جوان‌هاي ما هم که به مذهب خيلي اظهار علاقه نمي‌کنند براي همين تصورات غلط است. برخي خيال مي‌کنند خدا آمده ديني تشريع کرده است و چيزهايي را واجب و چيزهايي را حرام ناميده است و امام حسين العياذبالله هم آمده دکاني در مقابل خدا درست کرده است! خدا مي‌گويد برو نماز بخوان، عبادت بکن، گناهان کبيره نکن. امام حسين عليه‌السلام مي‌گويد هر کاري مي‌خواهي بکن، يک قطره اشک بريز همه‌اش درست مي‌شود؟! اين تصور تصور باطل و ويران‌کننده‌اي است. اين خيال، کساني را از دين زده مي‌کند و عامل فريب شيطان است. حسيني که افتخارش اين بود که در راه خدا فدا شود و نماز را در جامعه احيا کند چگونه مي‌گويد حالا نماز نخواندي اشکالي ندارد، يک قطره اشک بريز برايت درست مي‌کنم! پارتي‌بازي مي‌کنيم! اين تصور غلط است. بله اگر کسي با همان روحيه بندگي و سرشکستگي، گناه کرده اما ديد ايام عاشوراست به مجلس سيدالشهدا رفت و عزاداري و گريه کرد چون سيدالشهدا بنده محبوب خداست محبتش را نسبت به خدا زنده مي‌کند و اين حال همراه با توبه و پشيماني از گناهان است. اين حال همه گناهان را مي‌پوشاند.
بله يک گريه براي امام حسين مي‌تواند همه دردها را علاج کند اما نه هر گريه‌اي. ابن‌سعد هم براي سيدالشهدا گريه کرد. وقتي حضرت زينب سلام‌الله‌عليها به گودي قتلگاه آمدند و گفتند «اما فيکم مسلم؛ آيا در ميان شما مسلماني نيست؟» عمرسعد هم به گريه افتاد، و نظير اين گريه‌ها بسيار است. درباره معاويه لعنة‌الله‌عليه گفته‌اند بعد از شهادت اميرالمومنين عليه‌السلام گاهي به علاقه‌مندان ايشان مي‌گفت: از صاحبتان برايم تعريف کنيد. آنها هم که منتظر فرصت بودند عاشقانه مداحي علي عليه‌السلام مي‌کردند. گاهي معاويه به گريه مي‌افتاد و مي‌گفت: راست گفتي ابوتراب همين طور بود. ولي اين گريه براي معاويه فايده‌اي داشت؟! گريه براي سيدالشهدا مي‌تواند اثر داشته باشد، اما بشرطها و شروطها. صرف جاري شدن اشک که اثري ندارد. بعضي‌ها هستند هر حادثه رقت‌آوري ببينند اشک‌شان جاري مي‌شود؛ اين‌که هنري نيست. گريه‌اي مطلوب است که از روي معرفت باشد؛ از آن جهت که امام حسين عليه‌السلام بنده خاص خداست، کسي است که مي‌خواست همه انسان‌ها را از بدبختي نجات بدهد؛ انسان‌هاي بيچاره‌اي اين‌گونه با او معامله‌ کردند؛ پا به بخت خودشان زدند و اين چنين عامل سعادت‌شان را از دست دادند. چه قدر حماقت کردند.
نمونه‌اي از برکات سيدالشهدا
پاسخ اين پرسش که چگونه مي‌شود گريه براي سيدالشهدا اين همه اثر داشته باشد يا زيارت سيدالشهدا از حج و عمره بالاتر باشد اين است که اينها از آثار عشق به حسين است که اين عشق جلوه‌اي از عشق به خداست. يا از ابتدا به عشق خداست و در عشق به امام حسين عليه‌السلام ظهور پيدا کرده، و يا همين عشق موجب شده که انسان با خدا ارتباط پيدا کند، اما هر گريه‌اي در هر جايي با هر رقتي باشد اين اثر را ندارد. ما اصل اين مطلب را بايد بپذيريم سعي کنيم معرفت ‌و محبت‌ و عشق‌مان را به سيدالشهدا از آن جهت که بنده عزيز خداست تقويت کنيم. آن وقت اين امر خود به خود باعث مي‌شود که در سايه زيارت و علاقه به سيدالشهدا و بردن نام و گريه و عزاداري کردن براي ايشان محبت ما به خدا زياد بشود و اصل سعادت هم همين ارتباط با خداست. همه چيزهاي ديگر به اين عنوان در دستگاه ارزشي الهي معني پيدا مي‌کند و عشق به سيدالشهدا چون بهترين راه براي ارتباط با خداست ارزشش از همه چيز بيشتر است.
سعي کنيم ان‌شاءالله از برکات اين رحمت واسعه الهي - که در اين عالم بزرگ‌راه رحمتي از اين وسيع‌تر پرحجم‌تر و پرجاذبه‌تر سراغ نداريم- استفاده کنيم. يکي از برکات اين رحمت الهي همين انقلابي است که در عالم بي‌نظير است و اين همه برکات به واسطه آن جاري شده، آن‌چه کشور ما را از آن ذلت نوکري آمريکا، به اين عزت رسانده همه به برکت نام سيدالشهداست. اگر نام امام حسين عليه‌السلام نبود ـ به فرمايش امام اگر محرم و صفر نبود ـ هرگز اين انقلاب پيروز نمي‌شد. دليلش هم اين است که اين راه است که مي‌تواند عواطف انساني را در جهت خدا سوق بدهد؛ هيچ راه ديگري مثل اين راه نيست. هيچ عبادتي چنين اثري ندارد که قلب انسان را به طرف خدا تحريک کند، و همه ارزش‌هاي ما از اين‌جا سرچشمه مي‌گيرد که رفتار ما، دل ما، عشق ما، علاقه ما و توجهات ما به طرف خداي متعال منعطف شود. چون اين راه بهترين راه براي اين ارتباط است ارزشش از همه چيز ديگر بيشتر است. يک زيارتش، گاهي اثر يک سلامش مي‌تواند از سال‌ها عبادت‌، عبادت ديگراني که امام حسين را نشناختند بيشتر باشد. کساني هستند که سال‌ها غرق گناهان نگفتني بودند ولي عشق امام حسين باعث نجاتشان شد و در سايه آن‌ها ديگران هم نجات پيدا کردند.
مرحوم طيب و عشق به امام حسين ‌عليه‌السلام
مرحوم طيب ـ خدا ان‌شاءالله درجاتش را عالي کند‌ـ اعمال ظاهري‌اش خيلي مقبول نبود يک داشي بود، ولي دهه محرم که مي‌شد همه چيز عوض مي‌شد. ورق برمي‌گشت همه گناهان تعطيل مي‌‌شد فکر دنيا و دنياداري و پول جمع کردن و اين حرف‌ها فراموش مي‌شد. دسته‌اي که طيب در تهران راه مي‌انداخت بي‌نظير بود. خرجي که مي‌داد بي‌نظير بود. يک پهلوان يک داش ميداني. از طرف شاه او را گرفتند و محکوم به اعدام شد. عشق امام حسين کارش را به اين جا رساند که وقتي از طرف شاه به او پيشنهاد کردند که تو فقط بگو من از خميني پول گرفتم و اين کار را کردم. گفت: من اعدام را بر اين خيانت ترجيح مي‌دهم. من به دين و سيدالشهدا خيانت نمي‌کنم. هر کار مي‌خواهيد بکنيد. هر چه واسطه‌ها و ديگران به او گفتند: شوخي نيست اين چوبه‌دار است. گفت اين کار از من نمي‌آيد من اگر هر گناهي کردم به دينم و به امام حسين خيانت نمي‌کنم. اعدامش کردند. مايه نجات و سعادت او چيزي نبود جز عشق امام حسين عليه‌السلام. ببينيد چه کيميايي است. حالا اين يکي دو تا نمونه‌اش است؛ صدها و هزارها از اين نمونه‌ها هست.
پس ما بايد اولا قدر اين رحمت الهي را بدانيم. سبک نشماريم. در هر جايي هر چند دو سه نفر باشند بنشينند تا نامي از سيدالشهدا برده بشود و براي حضرت گريه‌ کنند که در آن جا عنايت آقا امام زمان عجل‌الله‌تعالي فرجه و فاطمه زهرا سلام‌الله‌عليها خواهد بود. تجربه‌هاي فراواني شده، اين‌ها را غنيمت بشماريم و اين سرمايه‌هاي عظيم را با يک شبهه راحت از دست ندهيم. اصلا مقياس ما براي ارزش‌يابي غلط است. آن مقياسي که خدا براي ارزش‌يابي دارد با مقياس‌هاي ما تفاوت دارد. آن خلوصي که خدا در سيدالشهدا سلام‌الله‌عليه ديد اگر همه گناهکاران را به برکت او بيامرزد هيچ تعجبي ندارد. همه مهمان او بشوند. آن قدر پيش خدا مقام دارد که به خدا بگويد همه را مي‌خواهم مهماني کنم هيچ تعجب نکنيد؛ البته حکمت الهي سر جاي خودش هست يعني هر کسي هر کار خيري کرده متناسب با خودش پاداش خواهد برد، اما نهايتا اگر همه دوستان امام حسين عليه‌السلام روز قيامت آمرزيده شوند تعجب نکنيد. البته ممکن است شرايطشان در عالم برزخ تفاوت بکند يا مقاماتي که به آنها داده مي‌شود خيلي متفاوت باشد اما اگر کسي بگويد هر که محبت حسين در دلش باشد روز قيامت آمرزيده مي‌شود تعجب نکنيد.
پروردگارا تو را به حقيقت سيدالشهدا قسم مي‌دهيم معرفت ما را به اهل‌بيت زياد بفرما.
محبت آنها را در دل ما ثابت بدار.
خدايا ما را از کارهايي که باعث مي‌شود که محبت اهل‌بيت در دلمان ضعيف شود حفظ بفرما.
پرودگارا قلب مقدس حضرت ولي‌عصر ارواحنا فداه را از همه ما خشنود بفرما.
ما را با نام حسين زنده بدار و با نام حسين بميران و با حسين محشور بفرما.
روح امام راحل را در اين ايام مهمان سيدالشهدا قرار بده.
شهداي ما را با شهداي کربلا محشور بفرما.
عاقبت امر ما ختم به خير بفرما.
سايه مقام معظم رهبري را بر سر همه ما مستدام بدار.
و عجل في فرج مولانا.
1 . زلزال، 8-7.
2 . قدر، 3.
3 . هندوها طرز فکرشان کاستي (طبقاتي) است انسان‌ها را در جامعه به چند طبقه تقسيم مي‌کنند و معتقدند اين طبقه‌ها ذاتي است و قابل تغيير نيست. بالاترين طبقه اجتماع برهمن‌ها هستند که سلاطين و علما و وزرا و بزرگان از آن‌هايند تا به طبقه پايين مي‌رسد که نجس‌ها هستند. نجس‌ها کساني هستند که اگر در ظرفي غذا بخورند، ديگري حق ندارد از آن ظرف غذا بخورد، معمولا اينها غذاهايشان را در برگ درخت موز مي‌ريزند تا وقتي غذايشان را خوردند آن را دور بياندازند. جمعيت عظيمي از هندوستان از نجس‌ها هستند.

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

دنیای امروز در چنگال تبلیغات سوء استکبار جهانی گرفتار آمده است

شهرستانهای تهران - خبرگزاری مهر: رئیس دفتر مقام معظم رهبری گفت: متاسفانه دنیای امروز در چنگال تبلیغات سوء استکبار جهانی گرفتار آمده و از این طریق حق در قالب باطل و باطل به صورت حق جلوه گر می شود. به گزارش خبرنگار مهر در رودهن، حجت الاسلام محمد محمدی گلپایگانی شامگاه دوشنبه در میان عزادارن حسینی روستای "مهرآباد" بخش رودهن شهرستان دماوند طی سخنانی خاطرنشان کرد: در صدر اسلام، درهم و دینارهای پرداختی از بیت المال مسلمین و توسط معاویه چنان تبلیغات گسترده ای بر علیه امیر مومنان علی(ع) براه انداخته بود که مردم نا آگاه پس از شنیدن خبر ضربت خوردن ایشان در محراب مسجد بهت زده پیرامون نماز خواندن و مسجد رفتن آن حضرت از یکدیگر پرس و جو می کردند.
این مسئول با بیان گوشه هایی از وقایع آن روزهای کربلای معلی اظهار داشت: اغلب نفرات لشگر 30 هزار نفری معاویه را اقشار جوان نسل سوم پس از اسلام تشکیل می داد.
 
وی ادامه داد: از این رو بسیاری از این افراد نه پیامبر را دیده و نه صدای آن حضرت به گوششان آشنا بود و تنها آنچه را که در مساجد، منابر، نمازهای جمعه و مجامع عمومی از زبان دشمنان فرزندان علی(ع) شنیده بودند را باور داشتند.
 
محمدی گلپایگانی با اشاره به نقش تبلیغات در تمامی طول تاریخ عنوان کرد: مردم آزاده دنیا باید بداند که نقش سوء تبلیغات در اینکه حق را باطل و باطل را حق جلوه دهند بسیار مهم و انکارناپذیر است.
 
رئیس دفتر مقام معظم رهبری بیان داشت: متاسفانه دنیای امروز نیز در چنگال تبلیغات سوء دشمنان ایران اسلامی گرفتار آمده و تمامی رسانه های جهانی در خدمت استکبار قرار دارند تا مردم ایران از مواضع بحق خود بازگردند.
 
این مسئول پیرامون دلایل دشمنی استکبار جهانی با ایران اسلامی گفت: گناه و جرم ما که دشمنی استکبار جهانی را به همراه داشته این است که با داشتن مجلسی مستقل نمی خواهیم زیر بار حرف زور رفته و به خواسته های سلطه گرایانه آنها تن در دهیم.
 
نماینده مردم شهرستانهای دماوند و فیروزکوه نیز در ادامه این مراسم طی سخنانی خاطرنشان کرد: مردم شریف ایران اسلامی می بایست درسهای برگرفته از رخدادهای کربلا را در تمامی ارکان زندگی خود بگنجانند.
 
شاهرخ رامین روحانیت را محور فعالیتهای شهرستانهای دماوند و فیروزکوه دانست و افزود: همانگونه که کشور اسلامی ایران با محوریت حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب به مسیر ترقی خود ادامه می دهد در شهرستانهای دماوند و فیروزکوه نیز ائمه جماعات و روحانیت نقشی محوری را بر عهده دارند.
 
این مسئول ادامه داد: اوامر کارگشای روحانیت در دو شهرستان دماوند و فیروزکوه چراغ مسیر حرکت مسئولان است و تنها در سایه این حمایت است که می توان بر موانع موجود فائق آمد

تبیین ابعاد عرفانی قیام کربلا/ پرهیز از برانگیختن حس ترحم در عزاداری

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: مسئولان فرهنگی طی گفتگوهایی در مورد عزاداریهای اصیل ضرورت توجه به ابعاد عاطفی و معرفتی قیام کربلا، تبیین ابعاد عرفانی این حرکت، اهمیت مجالس عزاداری را مورد تأکید قرار داده و یادآور شدند: عَلم در کربلا همان پرچم بود. تحلیل دشمنان درباره عزاداری/ عَلم در کربلا همان پرچم بود
حجت الاسلام سید جواد موسوی هوایی معاون پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی در رابطه با خرافات و بدعتهایی که در برخی موارد در مراسم عزاداری سید الشهدا راه می یابد، اظهار داشت: مسئله عزاداری ها و زنده نگاه داشتن یاد اهل بیت به ویژه سید الشهدا، یکی از ارکان اصلی حیات تشیع است. حتی به تعبیر امام(ره)، این امر یکی از ارکان اصلی حیات اسلام است.
وی افزود: تا قرن ششم و هفتم هجری مراسم عزاداری مفصلی برای سید الشهدا برگزار می شد. ایرانی ها از ابتدا مراسم اهل بیت را پذیرفتند و عزاداری سید الشهدا در ایران و به ویژه در ری بسیار رونق داشت. عزاداری مسئله بسیار مهمی است به ویژه اینکه در ذکر مکتب، فضایل و سیره اهل بیت باید جنبه اثباتی را بیشتر مورد تأکید قرار دهیم تا انحراف کمی که در بخش های مختلف عزاداری است به خوبی مشخص شود.
حجت الاسلام موسوی هوایی گفت: به علت تأثیر شگرفی که شهادت سید الشهدا، و مجالس ذکر مصیبت اهل بیت علیهم السلام در حفظ اسلام و ایجاد یک حرکت بزرگ الهی، مردمی و انقلابی در کشور ما دارد، دشمنان اسلام به ویژه شیطان بزرگ روسیاه تر از گذشته از خواب بیدار شده و تلاش کرده‌اند این مجالس را به انحراف بکشانند. آنها در مرحله اول در فکر حذف این مجالس عزاداری هستند. نباید فراموش کنیم ما دشمن جدی و قسم خورده ای به نام شیطان داریم که در پی ایجاد انحراف است.
وی با تأکید بر اینکه بخش اثباتی مراسم عزاداری امام حسین(ع) باید پررنگ تر شود اظهار داشت: در بحث مداحی‌ها که مسئله بسیار مهم و مورد تأکیدی است باید توجه داشت نقد کردن صرف از مداحان پسندیده نیست چرا که این افراد احیاگر سنن شیعه و احیاگر مکتب اهل بیت علیهم السلام با تحریک عواطف و ابراز احساسات هستند و بیشتر در همین راستا حرکت می کنند.
موسوی هوایی گفت: بزرگ نشان دادن مشکلات این مسیر کار درستی نیست. این جنبه اثباتی و قدرت نفوذ مکتب اهل بیت با روشهایی که اهل بیت تبیین فرمودند می تواند مکتب تشیع را در قلوب انسانها نفوذ دهد. اگر برای انسانهای دارای عقل سیلم در هر قاره ای توضیح دهید که در طول تاریخ انسانهایی با چنین شأن و منزلتی مورد تعرض قرار گرفتند بی تردید متأثر شده و تلاش می کنند بفهمند که این مکتب دارای چه خط فکری بوده که چنین جنایتی علیه آن صورت گرفته است.
حجت الاسلام موسوی هوایی تصریح کرد: دشمنان در مقابل این نوع نفوذ ایستادگی می کنند. ابتدا آنها بدنبال حذف مراسم روضه و عزاداری بودند و تلاش می کردند این بساط و آنچه  را از میان بردارند. از این رو سالیان سال روی این مسئله کار کردند. این امر خطر سیری است که در دنیا پیگیری می شود و حاکمیتی که می خواهد قدرت خود را برکل جهان تثبیت کند تلاش می کند اندیشه انسانها را از گرایش به مسائل انسانی، الهی و اسلامی دور کند. در برخی کشورها این افراد به خواسته خود دست یافته اند و مؤمنان را از برگزاری مراسم دینی، نشان دادن نمادهای دینی و سایر فعالیتهایی از این قبیل منع می‌کنند. در مناطقی که نمی توانند به خواسته خود برسند دست به تحریف می زنند. این تحریف در دو شکل روشی و محتوایی صورت می پذیرد.
وی با اشاره به کنفرانس شیعه شناسی که چندین سال پیش برگزار شد گفت: در این کنفرانس این مسئله مورد بررسی قرار گرفت و شرکت کنندگان تلاش کردند رمز و راز رشد شیعه را که مسئله عاشورا و انتظار است را به عنوان پرو بال شیعه قطع کنند و ولایت فقیه را به عنوان بدنه تقویت این دوبال، که اگر این بدنه(ولایت فقیه)به زمین زده شود این دوبال با انحرافات ایجاد شده کارایی نخواهد داشت. به همین دلیل در فتنه های مختلف نوک حمله دشمن به سمت ولایت است.
سید جواد موسوی هوایی اضافه کرد: دشمنان اسلام در بحث عزاداری سید الشهدا اظهار می دارند که در این جلسات هیجان دینی به قدری بالا می رود که صدها هزار نفر از این جلسات به سمت جبهه ها می روند. این دشمنان تمام این موارد را تحلیل کرده اند و از قدرت مجالس امام حسین (ع) برای بسیج نیرو به سمت جبهه های نبرد حق علیه باطل آگاه هستند، از این رو به دنبال چاره اندیشی افتادند.
معاون پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی گفت: روال کار در این مجالس به این صورت بوده که ابتدا فردی روحانی و اهل منبر سخنرانی می کند پس از آن مداح شروع به خواندن و ذکر مناقب اهل بیت علیهم السلام نموده و معارفی را با شعر منتقل می کند که با احساسات و سوز درونی و قلبی فرد عجین می شود و پس از آن مصائب سید الشهدا بیان می شود. این سیر موجب می شود معارف به وسیله روضه در قلوب جوانان ریشه دار شود به طوری که دست از آن برنمی دارند و هرکس که در ظاهر و باطن با آن مخالفت کند در مقابل وی ایستادگی می کنند.
وی در ادامه گفت: اما آنها تصمیم گرفتند که روش را تغییر دهند تا محتوا تغییر کند. به طوری که مجالس را طوری برگزار کردند که روحانی در آن حضور نیابد، مجلس توسط مداح اداره شود و اشعار مداحان در محتوا بیشتر متوجه ظواهر باشد نه عمق قیام کربلا. به تعبیری 90 درصد اشعار به چشم، ابرو و خال توجه داشته باشد و 10 درصدی  به محتوای غنی بپردازد. درحالی که همواره عکس این قضیه صادق بوده است. توصیفات زیبایی از اهل بیت علیهم السلام همواره وجود داشته و مسئله‌ای فطری است و مسلمانان به آن علاقمند هستند؛ اما این امر باید 10 درصد اشعار را به خود اختصاص دهد. 90 درصد اشعار باید بحث حماسه و اصل مکتب باشد.
موسوی هوایی اظهارداشت: از حدود 10 سال پیش شاهد تغییر تدریجی اشعار بودیم. اما شکر خدا هم رهبر معظم انقلاب تذکر دادند و هم خود مداحان متوجه وضعیت شدند و شروع به ترمیم موضوع کردند. از این رو درحال حاضر دیگر با وضعیت گذشته رو به رو نیستیم. شاید در مداحی های کوچک و اماکنی که در سطح کشور مطرح نیستند نکاتی مشاهده شود، اما این نوع مداحی دیگر گسترش ندارد. پس از رهنمود رهبر معظم انقلاب درباره اینکه اشعاری در توحید، ولایت، بعد اشعاری برای توبه و بازگشت به خدا و پس از آن اشعاری در ذکر مصائب اهل بیت باشد، روش تغییر کرد و درحال حاضر مداحان در این راستا قدم برمی دارند.
وی تأکید کرد: اینکه دشمنان با چه ابزار و راهکاری این شیوه را به جامعه متدین ما تحمیل کردند باید مورد بررسی قرار گیرد و کار پژوهشی در این رابطه انجام شود. باید راه نفوذ آنها را پیدا کنیم تا بدانیم که از چه راهی و با چه ساختاری وارد شدند.
حجت الاسلام موسوی هوایی گفت: پس از حرکتی که از سوی حوزه‌های علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی در تربیت روحانیون و اهل منبر صورت گرفت، شاهد ارتقاء حجم اعزامهای استانی مبلغین بودیم در این میان نیز سازمان تبلیغات اسلامی اعزامهای تبلیغی خود را  از 9 هزار نفر به 40 هزار نفر افزایش داد. این امر موجب شد که اکثریت قریب به اتفاق مجالس از وجود روحانی برخوردار باشند. همچنین با تولید محتوایی که در مجلات ره توشه، شبستان و سایر مجلات و سایتهای سازمان تبلیغات صورت گرفت، محتوا در اختیار روحانیون قرار داده شد که این این مجالس در مسیر اسلام ناب و ارزشهای انقلاب اسلامی حرکت کنند.
وی اظهار داشت: از سوی دیگر سازمان تبلیغات اسلامی مؤسسه دعبل خزایی و دفتر هنر و ادبیات هلال را برای مداحان تأسیس کرد تا اشعاری که دارای محتوا و غنای خوبی هستند در اختیار مداحان قرار گرفته و آنها را مورد حمایت قرار دهند. در این راستا سازمان تبلیغات اسلامی همچنین تشکیل شورای هیئات مذهبی را مورد توجه بیشتری قرار داده است.
وی افزود: مجموعه این اقدامات موجب شد ترفندی که دشمن در منحرف کردن برخی جلسات به کار گرفته بود با شکست مواجه شود. این امر جزء رویشهای بزرگ انقلاب و مقاومت عظیمی است که لشکرالهی و ولایتی ما در مقابل تهدیدات نرم دشمن انجام داده است.
سید جواد موسوی هوایی با تأکید بر نقش آگاه سازی در این جریان گفت: برخی موارد از گذشته در مجالس باقی مانده و به خرافاتی تبدیل شده بود که پایه و اساس دینی و حتی ملی هم نداشتند و بدعت تلقی می شوند. این موارد در مراسم تعزیه بعنوان هنری که نمی تواند نسبت به بحث عاشورا سکوت کند به چشم می خوردند اما اگر از آن جلوگیری نکنیم انحرافاتی در اصل مراسم به وجود می آید.
معاون پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی گفت: در این بحث نیز تلاشهایی برای آگاهی بخشی و ایجاد بصریت صورت گرفت و این آگاهی بخشی ها، متولیان هیئتها، مدیران و مسئولان، هئیت امنا ، رؤسای هیئتها، روحانیون و مداحان را در جهت آشنایی با مکتب اهل بیت دربرگرفت و موجب حذف قسمت اعظم خرافات شد. سیل عظیم حسینی و عاشورایی وقتی متوجه می شوند که سازمان تبلیغات اسلامی از موضع حق یک مطلب قرآنی، روایی که سیره و سنت پیامبر بوده را بازگو می کند آن را می پذیرند.
وی گفت: مدتی مسئله قمه زنی باب شده بود که علت رشد آن نیز مشخص نیست، و موضع گیریها و مخالفت‌هایی که درباره فتوای مقام معظم رهبری صورت گرفت کاملا سیاسی بود و بیشتر افرادی که با اصل ولایت مخالفت داشتند از آن تخطی کردند. چرا که فتوای ولایت فقیه در جامعه اسلامی حکم قانون را دارد.  در جهان اسلام و جهان تشیع و به ویژه در کشور عراق مسئله قمه زنی دیده می شود که مجلس اعلای این کشور تلاش می کند آگاهی بخشی انجام دهند تا مردم دریابند که این امر هیچ همخوانی با سنتهای اسلامی که اهل بیت (ه) داشته اند ندارد.
معاون پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی اضافه کرد: علمدار کربلا که به حضرت عباس گفته می شود به علت پرچم داری وی بوده که پرچم بلندی در دست داشتند و دور لشکر می گرداند هم دشمن از دور این را می دید و هم اهل بیت آن را مشاهده می کردند و اطمینان قلبی بدست می آوردند. گفته می شود که تاپایان روز عاشورا وقتی این علم به زمین می افتد خود علم به زمین اصابت نمی کند بلکه تیرهایی که به چوب آن اصابت کرده بود با زمین برخورد می کنند. عَلَم در اسلام و ماجرای کربلا همین پرچم است. و پرچم بزرگی که اکنون در دسته سینه زنی و مراسم روضه و عزاداری مرسوم بوده از این نوع است.
حجت الاسلام موسوی هوایی اظهار داشت: برخی خرافات اعتقادی مبنی بر بالا بردن اهل بیت و نادیده گرفتن خداوند در برخی اشعار وجود دارد، البته نباید این را نادیده گرفت که اهل بیت همه کاره عالم هستند اما به اذن خداوند متعال. در اینجا باید گفت  کرامات بسیاری به آنها نسبت داده شده است اما همه این موارد به اذن خداوند است که علت آن مقام عبودیت آنها است که نمی توان آن را حذف کرد و نادیده گرفت. قدرت و عظمت اهل بیت نباید نادیده گرفته شود، شأن و منزلت عظیم اهل بیت نباید نادیده گرفته شود اما از سوی دیگر نباید درباره آنها اغراق شود. در این عزاداری ها نباید طوری رفتار شود که وجود مقدس پیامبر و خدای متعال در حاشیه قرار گیرد. در تمام این ابعاد باید حد اعتدال و جنبه های افراط و تفریط مشخص شود. 

جنبه معرفتی عاشورا فدای بعد عاطفی نشود
آیت الله دکتر مهدی هادوی تهرانی رئیس مؤسسه رواق حکمت در رابطه با ضرورت عزاداری برای سید الشهدا گفت: قیام امام حسین(ع) برای حفظ ارزشها و مفاهیم اسلامی صورت گرفت، زمانی امام دست به این قیام زد که اساسی ترین ارزشهای اسلامی درحال تغییر شکل بودند.
وی افزود: حرکت حضرت که با جان فشانی خود و خانواده همراه بود،  در راستای احیای ارزشهای اسلامی صورت گرفت، همانطور که خود حضرت در تعبیری که در این رابطه می فرمایند "من برای اصلاح امت جدم قیام کردم".
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه ذکر عاشورا در واقع ذکر ارزشها و مفاهیم اسلامی است اظهار داشت: یادآوری حرکت امام حسین(ع) یادآوری اقداماتی است که برای حفظ این ارزشها صورت گرفته است تا از طرفی با این ارزشها آشناتر شویم و از طرف دیگر جانفشانی ها و زحماتی که برای رسیدن به این ارزشها شده را بشناسیم و بفهمیم که این ارزشها با زحمت فراوان و مجاهدتها و جانفشانی های شخصیتهای برجسته و در رأس آن امام حسین و ائمه طاهرین به ما رسیده است.
دکتر هادوی تهرانی گفت: مهمترین شاخصه عزاداری امام حسین این است که در مجلس عزای سالار شهیدان به یادآوری و تبیین مفاهیم اسلامی و ارزشهای اسلامی پرداخته شود، توضیح جایگاه امامت و نقش امام در ادامه حیات اسلام، توضیح مفاهیم مربوط به حکومت در اسلام، جایگاه حاکم، شاخصه های حاکم اسلامی، توضیح ارزشهای اخلاقی در اسلام که ما تمام آن ارزشها را در حرکت امام حسین(ع) متجلی می بینیم، توضیح مفاهیم مربوط به جهاد و خانواده که در قیام امام حسین تجلی دارد مطالبی است که باید در مراسم عزاداری آن حضرت بیان شود.
وی اضافه کرد: بیان این مطالب در مجلس عزاداری برای امام، احیای آن حضرت خواهد بود. در کنار اینها باید صحنه های تاریخی جانفشانی امام حسین و خانواده وی نیز بازگو شود تا زحماتی که برای رسیدن این ارزشها به ما صورت گرفته نیز برای مردم تبیین شود.
رئیس مؤسسه رواق حکمت با تأکید بر اینکه مجلس امام حسین دو بعد عاطفی و معرفتی دارد، اظهار داشت: بعد عاطفی نباید فدای معرفت شود، همچنین بعد معرفتی نیز نباید فدای بعد عاطفی شود. این دو بعد در کنار هم و به صورت هماهنگ تأثیرگذار است. از یک سو باید عاطفه مخاطب را در مجلس امام حسین(ع) تحریک و عشق و علاقه آنها را به خاندان عصمت و طهارت تقویت کنیم و از سوی دیگر ارزشهایی که در این خاندان وجود داشته را بیان کنیم تا بفهمند نتیجه عشق به این خاندان و علاقه به آنها پیروی از این خاندان در این ارزشها است.
آیت الله هادوی تهرانی تصریح کرد: مجلس امام حسین باید مجلسی باشد که محبت به خاندان اهل بیت را همراه با معارف اهل بیت بیان کنیم تا جامعه در پی این جلسات از یک سو عشق و عاطفه خود را نسبت به اهل بیت افزایش داده و از سوی دیگر تابع آنها باشند و به منش اجتماعی، سیاسی و خانوادگی آنها توجه کنند.
وی همچنین یادآور شد: در رابطه با شکل عزاداری، اشکال سنتی که در هر منطقه ای به تناسب همان منطقه وجود دارد توصیه شده است همانطور که در روایات از امام صادق(ع) نقل شده است در این مجالس را همانطوری برگزار کنید که مجالس خود را برگزار می کنید. شک نیست باید از اقداماتی که عده ای انجام می دهند و مناسبتی با شؤون اسلامی ندارد یا با منع بزرگان و علما مواجه است و یا با مصاح اسلامی سازگار نیست اجتناب کرد.

مقتل‌خوانی بهترین شکل عزاداری است
حجت الاسلام دکتر قاسم کاکایی استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه شیراز درباره ضرورت عزاداری برای سیدالشهدا گفت: صحنه کربلا ترسیمی از ابعاد مختلف وجود انسانها است. یعنی مسائل مختلفی که در روح و روان آدمی از خیر و شر وجود دارد به شکل بارز در کربلا بروز می کند عواملی که در سعادت و شقاوت انسان تأثیر دارد بروز کامل آن را در کربلا می بینیم.
وی افزود: شهادت امام حسین(ع) تنها یک واقعه ای در گوشه ای تاریخ و در قسمتی از جغرافیا نیست بلکه جنگی میان ارزشها، فضایل و کرامتهای انسان از یک طرف و رزائل و شقاوتهایی است که در روان انسان بروز می یابد .
کاکایی استدلال کرد: بزرگداشت صحنه کربلا یادآور حفظ کرامت، ارزشها و فضایل انسانی و نشان دهنده بیداری روح و روان آدمی از رذائل انسانی و اخلاقی است. این امر تنها اختصاص به شیعه و یا حتی مسلمان بودن ما ندارد. هر انسانی اگر واقعه کربلا را چنانکه به وقوع پیوسته دریابد به طور قطع به تعزیت و عزاداری سیدالشهدا خواهد نشست.
حجت الاسلام قاسم کاکایی در رابطه با بهترین و شایسته ترین شکل عزاداری امام حسین(ع) گفت: عزاداری امری است که با عواطف و احساسات سروکار دارد بنابراین عقل‌پذیر نیست که بتوانیم برای آن تعیین تکلیف کنیم و اینکه در جریان آن عاطفه چگونه باید نشان داده شود.
وی در ادامه با اشاره به اینکه مصادیق این عزاداری در زمانهای مختلف می تواند متفاوت باشد گفت: مصادیق عزاداری برای سیدالشهدا می تواند به شکل سینه زنی و شعر خوانی باشد به شرطی که خلاف شرع نباشند. بهترین شیوه عزاداری این است که مجالس با مقتل خوانی همراه باشد تا به طور دقیق حوادث تاریخی به صورت مستند ارائه شود و دخل و تصرف در این حادثه تاریخی صورت نگیرد و کسی به این حادثه تاریخی چیزهایی را اضافه نکند تا عواطف مردم را برانگیزد.
استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شیراز اظهار داشت: اگر این مجالس  شبیه مجالس مقتل خوانی و روضه خوانی که از گذشته بوده برگزار شود می توان آن را بهترین شکل عزاداری دانست.
سردبیر فصلنامه اندیشه دینی تصریح کرد: از آنجا که عزاداران ارادت خاصی به امام حسین دارند و از نظر عاطفی در مجلسی که شرکت می کنند آمادگی خاصی برای پذیرش موعظه و باز شدن باب معارف دارند، بهترین حالت در این مجالس این است که علاوه بر این که عزاداری امام حسین است آنها را به مجلس وعظ تبدیل کنیم و فلسفه حرکت امام که بحث توحید و نمایش یگانگی خدا است برای مردم تبیین شود.
وی گفت: جنبه عرفانی حرکت امام حسین(ع) به هیچ وجه کمتر از جنبه اجتماعی آن نبوده است، از این رو جنبه های عرفانی که معرفت آموز است را می توان با کلمات امام حسین و از دیدگاه معصومین که بعد از امام حسین که فلسفه کربلا را بیان کردند در این مجالس مورد استفاده قرار داد.

پرهیز از برانگیختن حس ترحم در عزاداری/مردم باید اشک عشق و معرفت بریزند
حجت الاسلام عباسعلی اختری عضو شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و نماینده مقام معظم رهبری در کمیته همکاری حوزه های علمیه تهران با آموزش و پرورش اظهار داشت: عزاداری برای امام حسین (ع) از نمونه های روشن تعظیم شعائر است.
وی افزود: قیام و ایستادگی امام حسین(ع) در مقابل دشمنان تا حد شهادت برای اسلام و دین بود. چون همانطور که خود فرمود زمانی که در رأس امت اسلامی شخصی مثل یزید قرار گیرد آنگاه باید برای اسلام مجلس فاتحه برگزار کرد و دیگر اسلام از بین رفته است.
اختری یادآور شد: امام حسین(ع) خود را فدا کرد برای اینکه اسلام را زنده کند، بنابراین زنده داشتن یاد، مرام و یاد امام حسین همان زنده داشتن اسلام است، از آنجا که هدف امام حسین (ع) برای اسلام بود عزاداری وزنده نگاه داشتن راه و روش امام حسین مصداق روشن تعظیم شعائر است، امری که موجب تقویت دلها شده و تقوای اجتماعی ایجاد می کند.
عضو شورای سیاستگذاری ائمه جمعه اظهار داشت: امت اسلامی هرچه بیشتر به علت قیام امام حسین توجه کند که امر به معروف و نهی از منکر را به چه قیمتی انجام داد موجب می شود که خود نیز بیدار شده و اگر ایمان حقیقی داشته باشند در حد توان تلاش می کنند که راه وی را ادامه دهند.
وی با اشاره به اینکه هدف دشمنان از به شهادت رساندن امام حسین از بین بردن مدافعان و علمداران اسلام بود گفت: عزاداری امام حسین به معنای زنده نگاه داشتن علمداران و بیانگران اسلام است. از آنجا که امام راحل فرمود هرچه داریم به برکت امام حسین است ضرورت زنده نگاه داشتن یاد سیدالشهدا به خوبی تبیین می شود.
نماینده مقام معظم رهبری در کمیته همکاری حوزه های علمیه تهران با آموزش و پرورش تصریح کرد: بهترین شکل عزداری همان است اشکالی است که ائمه بیان کرده و فرموده اند که مصائب ما را بازگو کنید و علت پیش آمدن این مصائب را برای مردم بیان کنید. وقتی می خواهند مصیبت امام حسین را توضیح و تبیین کنند باید هدفهای وی و هدفهای دشمن را توضیح دهند و انگیزه امام را از ایستادگی و تسلیم نشدن بیان کنند تا مردم در عزاداری اشک عشق و معرفت بریزند.
وی اضافه کرد: معرفت نسبت به امام حسین و عشق نسبت به آن حضرت و یارانش موجب ریختن اشک عشق می شود، چرا که امام حسین نیاز به ترحم ما ندارد، اما برخی که روضه می خوانند می خواهند شنونده از روی ترحم گریه کند، اما این دل سوختن هیچ فایده ای ندارد این سوختن باید سوز عشق باشد.
حجت الاسلام عباسعلی اختری گفت: در ایام محرم باید بنابر ارتقا معرفت نسبت به امام حسین، مقام امامت، جایگاه و شرایط امام، حجت بودن امام روشن شود.

دفع خرافات با کار فرهنگی ممکن است
حجت الاسلام سید محمد سادات منصوری رئیس مرکز پاسخگویی به شبهات دینی و مشاور دینی شورای انقلاب فرهنگی  درباره ضرورت عزاداری برای سید الشهدا اظهار داشت: عزاداری چند کارکرد دارد یه سری فردی و یک سری اجتماعی است. یک مسئله دیگر هم مسئله انگیزه عزاداری، سبب و علت آن است.
وی افزود: ابرازغم و اندوه برای فرد از دست داده، به صورت گریه و زاری، مراسم بزرگداشت و گردهم آمدن نزدیکان و اقوام به منظور ابراز احترام عزیز از دست رفته صورت می گیرد و به طور کلی می توان گریه و زاری را  یکی از تجلیات عزاداری دانست اما عزاداری می تواند علت و سبب مختلف داشته باشد.
حجت الاسلام سید محمد سادات منصوری با تأکید بر اینکه عزاداری و گریه برای سید و سالار شهدا به عنوان یک شخصیت بزرگ که از نظر زمانی فاصله بسیاری با وی داشته و رابطه سببی هم با وی و یارانش نداشته ایم ابراز احساسات و گریه عقلانی تلقی می شود به طوری که عقل به انسان حکم می کند بر این فاجعه عزاداری کرده و زاری سردهد.
وی با تأکید بر اینکه این نوع عزاداری با چنین وسعت و کیفتی در سراسر دنیا منحصر به فرد است یادآور شد: برگزاری مراسم عزاداری به صورت جمعی و اجتماعی با حضور تعداد کثیری از مردم در جریان عزاداری برای سید الشهدا حائز اهمیت تلقی می شود.
رئیس مرکز پاسخگویی به شبهات دینی با اشاره به اینکه هر قشر شرکت کننده در عزاداری براساس وسع و ظرفیت خود از این مراسم در ابعاد مختلف آن بهره می برد یادآور شد: بی تردید نمی توان بهره معنوی افرادی که در این مراسم حضور می یابند را یکسان تلقی کرد.
مشاور دینی شورای انقلاب فرهنگی تأکید کرد: تصور می شو برخورد انتظامی با هیئتهای عزاداری و ورود  نیروی انتظامی به این جریان اقدام چندان مناسبی نیست، برای جلوگیری از ورود بدعتها و خرافات باید کار فرهنگی انجام داد. علما و شخصیتهای فرهنگی باید از ترویج این خرافات جلوگیری کنند، انجام اقدامات ایجابی به جای اقدامات سلبی نتایج مؤثرتری در پی دارد.

شور و شعور حسینی تلفیق شوند
حجت الاسلام نصیر نیک نژاد رئیس سازمان تبلیغات اسلامی استان تهران در رابطه با ضرورت عزاداری برای سید الشهدا با اشاره به ضرورت استفاده از فرصت محرم و کسب توفیق از فیوضات و برکات این ایام گقت: عزاداری برای امام حسین(ع) یک سوگواری و عزاداری عادی نیست، این عزاداری یک نوع اظهار وفاداری و اعلام حمایت از اندیشه های تابناک سالار شیهدان است. این عزاداری اعلام حمایت از راه، آرمان و اهداف متعالی آن امام همام است که برای احیای دین و عزت اسلام و مسلمین جان و خون خود را نثار حق کرد.
وی افزود: عزاداری برای سید الشهدا نوعی بیعت کردن، ابراز حمایت و تأیید آن حرکتی است که امام حسین در سال 61 هجری در مقابل ظالمان مستکبر نشان داد. این عزاداری ها را نمی توان تنها عزاداری دانست بلکه بلند کردن پرچم عزت، آزادگی، حریت و حقیقت طلبی است و یادآور خلق یک حماسه است که امام حسین(ع) در حادثه کربلا آفرید.
رئیس سازمان تبلیغات در رابطه با بهترین نوع عزاداری گفت: امام خمینی (ره) فرموده اند که  بهترین نوع و سبک عزاداری همان سبک عزاداری سنتی است. چرا که پرهیز از پیرایه ها، خرافات و بدعتهایی است که به مرور زمان ممکن است به عزاداری ها اضافه شده و هدف اصلی و ناب این حماسه را زیر سؤال ببرد. بهترین نوع عزاداری سینه زنی است که در شأن عزاداران امام حسین نیز تلقی می شود.
وی اضافه کرد: برنامه های پیش بینی شده برای این ایام در مساجد، هیئتها، تکیه ها، حسینه ها و سایر اماکن مردمی عبارت است از وعظ، سخنرانی، بیان محتوا و اهداف واقعی حادثه کربلا که در کنار آن سینه زنی و زنجیر زنی هم وجود دارد اما مسئله مهم غنابخشی هر چه بیشتر به مراسم عزاداری و تعمیق اهداف عالیه عزاداری است که باید در دستور کار این عزاداری ها باشد.
حجت اسلام نیک نژاد گفت: جنبه شور، هیجان، احساس و عاطفه باید با محتوا، شعور حسینی، شناخت و معرفت نسبت به قیام امام حسین تلفیق شود تا این امر جان و روح مراسم عزاداری ما باشد.
رئیس سازمان تبلیغات اسلامی اسلان تهران ضرورت توجه به هدایت تشریعی را عامل ارتقای معرفت دینی عزاداران حسینی دانست و گفت: هدایت تشریعی همان محتوا بخشی، وعظ، خطابه ، روایت و حکایتهای آموزنده تاریخی است. شناخت هدف قیام سید الشهدا، شناخت تک تک شهدای کربلا، شناخت دشمن و شرایط امروز و حمایت از این آرمانها با توجه به اقتضائات زمانی نیز می توانند از عوامل ارتقای معرفت دینی عزاداران تلقی شود.
بقای تشیع مرهون جلسات عزاداری است
آیت الله مظاهری نیز در مورد قیام امام حسین(ع) اظهار داشت: قیام حضرت ابا عبدالله الحسین قیام نظامی نبود، بلکه قیام عاطفی و تبلیغی بود. آن قیام، موجی در کربلا ایجاد کرد که موجب بیداری مردم شد.
وی با اشاره به اینکه موج دوم، اسارت خاندان وحی بود، موجی که با اسارت آن بزرگواران و به واسطه تبلیغاتی که داشتند همه ممالک اسلامی را لرزاند، یادآور شد: موج سوم که دو موج قبلی را زنده نگه می دارد، موج جلسات عزاداری و زیارت امام حسین(ع) است.
وی تأکید کرد: مجالس عزاداری، روش ایثار، فداکاری و شهادت طلبی را به انسان می‌آموزد و آدمی را مهذّب می کند. فضایلی چون صبر، استقامت، شجاعت و زیر بار ظلم نرفتن، از عاشورا آموخته می شود و باید در آن جلسات تبیین شود.
آیت الله مظاهری یادآور شد: مهمتر آنکه، امر به معروف و نهی از منکر باید در مجالس عزاداری احیاء شود. هدف از تشکیل این‌گونه مجالس این است که علت مبقیّه تشیع است. یعنی بقای تشیع، مرهون جلسات عزاداری است.

چهار نكته در حاشيه يك اعتراض حوزوي

حجت الاسلام منصور غفوري در يادداشتي كوتاه به بازتاب موضع گيري آيت الله وحيد خراساني درباره عدم نمايش چهره حضرت ابوالفضل العباس پرداخته است
به گزارش خبرگزاري فارس، متن يادداشت حجت الاسلام والمسلمين منصور غفوري به شرح ذيل است:

اول) نوشته‏هاي پيرامون سخنان اخير حضرت آيت‏الله وحيد خراساني بازتابهاي فراواني داشت، از يك طرف نامه روحاني‏نماي جيره‏خوار آمريكا محسن كديور كه طمع كرده و در نامه‏اي به ظاهر محترمانه اما بسيار شيطاني چندين شبهه و شايعه را به دروغ القاء نموده مثلاً حضرت آيت‏الله وحيد را موافق "جدايي دين از سياست " و مخالف "اشتغال در جايگاه قوه قضائيه " و "همراه دشمنان نظام در صف مقابل رهبري " و "مقابله حوزه و رهبري " و "مأمن ضدانقلاب داخلي " و... معرفي مي‏كند و از طرف ديگر بعضي خودي‏ها نيز زبان به اعتراضاتي متفاوت گشوده‏اند، فارغ از اين‏كه از چه كسي، چگونه، با چه مبنايي اين مطالب ايراد شده است. دو نكته را نمي‏توان ناديده گرفت، اول اين‏كه، بگونه‏اي همسويي داخل و خارج را ديديم و كديور به عنوان بلندگوي دشمنان خارجي و بعضي ديگر به عنوان خودي‏هاي داخلي به اظهارنظر يك فقيه كه پيرامون يك بخشي در فيلم مختار اعتراض كرده‏اند، و اين هم‏سويي بايد همگان را هوشيار كند.
دوم، باز همان دو جريان داخل و خارج انتظار دارند آنچه در ميل و ذهنشان مي‏باشد را در كلام و نظر يك مرجع تقليد بشنوند، يعني حاضر نيستند مقلد باشند بلكه در صدد تعيين وظيفه‏اند و اين نيز يك هم‏سويي ديگر است كه هر دو به تضعيف مرجعيت مي‏پردازد.

دوم) شيوه اجتهاد رايج در حوزه‏هاي علميه از قوي‏ترين و منطقي‏ترين شيوه‏هاي اجتهاد است كه متكي به يقين و علم است يعني دوري از ظن و تكيه به وحي و ظنون خاصه‏اي كه بايد قطعي باشد و حتي اعتبار اصول عمليه تا به قطع و يقين وصل نشود غيرقابل استفاده است.
پسند دنيا يا مخاطب‏پسند بودنِ حرف فقهي، يك نگاه باطل است كه باعث مي‏شود مسير استنباط منحرف شود و در اين زمينه فرقي ندارد كه مخاطب داخلي باشد يا خارجي.
به بيان حكيمانه رهبر عزيز انقلاب در ديدار اخير طلاب قم "اجتهادها ولو نتايج مختلفي هم داشته باشد، موجب بالندگي است، موجب پيشرفت است... اين اجتهاد بايد در حوزه تقويت شود و اجتهاد مخصوص فقه هم نيست، در علوم عقلي در فلسفه در كلام، اجتهاد كساني كه فنان اين فنون هستند امر لازمي است. اگر اين اجتهاد نباشد خواهيم شد آب راكد. "
و اين كار حوزه و مراجع بايد دقيق، علمي، قانع كننده باشد و اگر اين‏گونه نباشد خودمان به انزواي روحانيت كمك كرده‏ايم.

سوم) و نيز بايد به اين بصيرت‏دهي رهبر عزيز دقت شود كه فرموده‏اند "همان‏طور كه كناره‏گيري و سكوت و بي‏تفاوتي ضربه مي‏زند، زياده‏روي هم ضربه مي‏زند، مراقب باشيد زياده‏روي نشود اگر آن چيزي كه گزارش شده است كه به بعضي از مقدسات حوزه، به بعضي از بزرگان حوزه، به بعضي از مراجع، يك‏وقتي مثلاً اهانتي شده است، درست باشد، بدانيد اين قطعاً انحرافات است، اين خطا است، اقتضاي انقلابيگري اين‏ها نيست، انقلابي بايد بصير باشد، بايد بينا باشد، بايد پيچيدگي‏هاي شرائط زمانه را درك كند، مسأله اينجور ساده نيست كه يكي را رد كنيم، يكي را اثبات كنيم، يكي را قبول كنيم. اينجوري نمي‏شود، بايد دقيق باشيد،... مواظب باشيد رفتار بعضي از كساني كه به نظر شما جاي اعتراض دارد، شما را عصباني نكند، شما را از كوره در نبرد. رفتار منطقي و عقلايي يك چيز لازمي است. "
"آن كساني مي‏توانند در باب نظام، اقتصاد يا مديريت ... مسائل تربيتي و مسائل فراوان ديگر نظر اسلام را ارائه بدهند كه متخصص ديني باشند و دين را بشناسند. حوزه‏هاي علميه و علماي دين پشتوانه‏هايي هستند كه موظفند نظريات اسلامي را در اين زمينه از متون الهي بيرون بكشند، مشخص كنند، آن‏ها را در اختيار بگذارند.... برطرف كردن اين شبهه‏ها، مواجهه با اين شبهه‏ها، پاك كردن اين غبارها از ذهنيت جامعه كه به وسيله علماي دين انجام مي‏گيرد، اين هم يك پشتوانه‏اي براي نظام اسلامي است. "

چهارم) "بعضي از آراء هست، چه در باب فقه، چه در باب بعضي از مسائل مربوط به معارف، ممكن است اختلافي باشد، ممكن است يك نفر نظر مخالف داشته باشد، نبايد رد كرد. به معناي تفسيق، بله آن رأي را با چماق استدلال به‏شدت بكوبيد، هيچ اشكالي ندارد، عليه‏اش استدلال كنيد، بنويسيد، عوض يكي ده تا بنويسد كما اين‏كه در حوزه علميه معمول هم بود، گاهي ديده بوديم يك كتابي در مي‏آمد، ده نفر، پنج نفر عليه آن مي‏نوشتند، خيلي خوب بود، بنويسيد، اين نوشتنها خيلي خوب است، اما تفسيق و اعلان خروج از دين و خروج از مذهب و اين‏ها، مصلحت نيست، اين شيوه علمي نيست. "

نتيجه اين‏كه از بزرگان انتظار است كه مراعات امثال من حقير هم بنمايند كه دچار حيرت نشويم، من به عنوان يك طلبه كوچك از مقام مرجعيت و استاد اصولي حوزه انتظار دارم كه جواب دندان‏شكني به مزدوري چون كديور بدهد كه هيچگاه و هيچ‏كسي جرأت اين‏گونه جسارت و اهانت به مرجعيت، و نظام اسلامي و به خط نوراني امام امت را در مخيله خود هم نپرورد. "پرهيز از تشرف به محضر ارباب دنيا " و "اعلام برائت زعامت حوزه علميه از سياستهاي رايج " بزرگ‏ترين اهانت و تهمت به حضرت آيت‏الله العظمي آقاي وحيد و حوزه علميه قم مي‏باشد. پيوند حوزه و مرجعيت و رهبري نظام اسلامي تير خلاص به اربابان كديورها بوده كه آخرينش در آبان‏ماه توسط قم شليك شده است.
منصور غفوري - امام جماعت مسجد حضرت ولي‏عصر(عج)

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

امروز هم اگر کسی بخواهد جامعه اسلامی را منحرف کند، ابزاری غیر از تطمیع، تهدید و تبلیغات ندارد

گروه اندیشه- کتاب "آذرخشی دیگر از آسمان کربلا" مجموعه سخنرانی های آیت الله مصباح یزدی در مورد واقعه کربلا است. وي این سخنرانی ها را در محرم 1421(حدود 10 سال پیش) ایراد كرده، یعنی در اوج دورانی که تریبون‌های رسمی و غیر رسمی دولت در مورد مذهب، اهل بیت، امام حسین(ع) و انقلاب و اسلامی به تبلیغات منفی می‌پرداختند و شبهات نظری فراوانی برای انزواي دین و اکاذیبی برای تقبیح چهره مراجع و روحانیت مطرح می‌کردند.
بخش سوم این کتاب به "زمینه های قیام عاشورا" اختصاص یافته و در این بخش آیت الله مصباح یزدی بعد از مروری اجمالی بر تاریخ اسلام بعد از رحلت پیامبر(ص)، زمینه‌های اجتماعی انحراف جامعه و عوامل انحراف جامعه را بیان می‌کند.
 درمورد عوامل انحراف جامعه، ایشان سه عامل "تبلیغ" ، "تطمیع" و "تهدید" را عوامل اساسی انحراف جوامع معرفی می‌کند که در زمان معاویه، مقدمات شکل گیری واقعه عاشورا را فراهم می‌کردند.
 وي راجع به عامل تبلیغ می‌گويد: عامل اول تبلیغات است که همه سیاستمداران سعی می‏کنند به وسیله آن، افکار مردم را عوض کنند و به جهتی که می‏خواهند سوق دهند. از آن جا که فرهنگ‏ها و جوامع فرق می‏کنند، کیفیت به کار گرفتن عوامل تبلیغاتی نیز فرق می‏کند. آن روز عوامل تبلیغاتی در درون جامعه اسلامی مسأله اومانیسم، پلورالیسم یا حقوق بشر امروزی نبود، کسی به این حرف‏ها گوش نمی‏داد، اسلام حاکم بود. مردم به پیغمبر صلی الله علیه و آله و خدا معتقد بودند، قرائت‏های گوناگون از دین و حرف‏هایی از این قبیل هم خریدار نداشت. ولی عوامل دیگری بود که می‏توانستند در تبلیغات از آنها استفاده کنند. از جمله ابزار تبلیغاتی مورد استفاده در آن زمان، هنر و ادب، به ویژه شعر بود. شعر در میان اعراب آن عصر جایگاه بسیار مهمی داشت [...] اما بین کسانی که به اسلام بیشتر گرایش داشتند آنچه برای آنها معتبر بود، قرآن و حدیث بود. لذا معاویه سعی می‏کرد کسانی را تقویت و تشویق کند که حدیث بسازند. ابوهریره یکی از حدیث‏سازان معروف است که خود علمای اهل تسنن درباره او کتاب‏ها نوشته‏اند [...] لذا معاویه بخصوص سه دسته قراء، شاعران و محدثان، را به کار می‏گرفت تا دستگاه تبلیغات منسجم و همه جانبه‏ای را به نفع خود به راه اندازد.
 درمورد عامل تطمیع نيز بیان می‌کند: عده‏ای را با استفاده از ابزار شعر، حدیث و قرآن فریب می‏داد، اما همه تحت تأثیر این تبلیغات نبودند. روسای قبیله‏ها را بیشتر از راه تطمیع دادن پست و مقام، هدایا، جوایز سنگین و کیسه‏های طلا فریب می‏داد و آنها را مجذوب خود می‏کرد.[...] هنگامی که برای رئیس قبیله‏ای سکه‏های طلا را می‏فرستاد، کمتر کسی بود که در برابر آن سکه‏های طلا خاضع نشود. معاویه روسای قبایل را به این وسیله می‏خرید.
 آيت‌الله مصباح در مورد عامل تهدید مي‌گويد: و بالاخره سایر مردم جامعه را هم با تهدید، مطیع خود می‏کرد. کسانی که مخالفت می‏کردند، به محض این که به معاویه بد می‏گفتند و انتقاد می‏کردند، فوراً جلب می‏شدند، آنان را کتک می‏زدند، زندانی می‏کردند، و در نهایت می‏کشتند.
 معاویه خیلی راحت با این سه عامل «تبلیغ» به وسیله شعرا، محدثین و قراء، و عامل «تطمیع» نسبت به روسای قبایل و اشخاص سرشناس، و عامل «تهدید» نسبت به سایر مردم، و به کارگیری این ابزارها جامعه را به سوی اهداف شیطانی خود منحرف کرد.
 وي در ادامه با توضیح شرایط عمومی حکومت یزید بعد از معاويه، در بیانات مهمی و ارزشمندی به موضوع "تشابه جامعه ما با زمان امام حسین(ع)" می پردازد.
 رجانیوز ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگوراری حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، متن کامل این بخش از فرمایشات حضرت آیت الله مصباح را در اختیار خوانندگان می‌گذارد.
 امروز هم اگر کسی بخواهد جامعه اسلامی را از مسیر خود منحرف کند، ابزاری غیر از سه عامل تطمیع، تهدید و تبلیغات ندارد. شما خیال نکنید که اگر کسی بخواهد حکومت انقلاب اسلامی ایران را نابود کند، حتماً باید از ینگه دنیا بیاید. بلکه در درون همین کشور منافقانی هستند و همان کاری را می‏کنند که منافقان صدر اسلام با حسین(ع) کردند. آن روز هم احتیاجی نبود از روم و ایران یا از چین و ماچین بیایند، پسر عموهای خود حسین(ع) بودند. منظورم پسر عموی نزدیک و بدون واسطه نیست، بلکه عشیره‏هایی که مربوط به قریش است. بنی‏امیه و بنی‏هاشم، عموزاده بودند. در جامعه امروزی علاوه بر مصیبت خیانت خودی‏ها، کمکهای خارجی هم اضافه شده است. اما نقش مستقیم را عوامل داخلی ایفا می‏کنند. فکر نکنید اگر بخواهند مسیر انقلاب اسلامی ایران منحرف بشود حتماً آمریکا باید مستقیما عمل کند. آمریکا عوامل داخلی را شناسایی می‏کنند، آنها را به وسیله‏ی حمایت تبلیغاتی، کمک‏های مالی و احیاناً قضایای دیگری، مانند ایجاد فتنه‏ها، آشوب‏ها و ترورها تقویت می‏کند. درست است که بسیاری از این ترورها به دست منافقان انجام گرفته است، اما منافقان که آمریکایی نیستند؛ از کجا آمده‏اند؟ از همین جامعه‏ی ایرانی آمده‏اند و بسیاری از این‏ها به نام طرفداری از اسلام به وجود آمدند. ملحدی که امروز علیه‏السلام و علیه امام قدس‏سره سخن می‏گوید و در خارج مصاحبه می‏کند،او از درون جامعه اسلامی سر بر آورده و شاید روزگاری هم به عنوان محافظ امام (ره) در این جامعه زندگی می‏کرده است؛ و امروز اسلام را انکار می‏کند! و می‏گوید امام قدس‏سره را باید به موزه‏ی تاریخ سپرد!(1) چنین فردی حتماً نباید از آمریکا بیاید. لکن این که چنین افرادی روزگاری به عنوان محافظ امام (ره) در این جامعه زندگی می‏کرده‏اند، به این معنا نیست که آمریکا آنها را تأیید نمی‏کند. چطور است که وزیر خارجه آمریکا یا سایر شخصیت‏های بیگانه، از این که- به اصطلاح خودشان- دموکراسی در ایران رواج پیدا کرده و مطبوعات آزاد شده‏اند که هر غلطی بخواهند بکنند، اظهار خوشحالی می‏کنند؟
اگر دشمنان امید دارند روزی بتوانند به ایران برگردند و سلطه شیطانی خود را دوباره از سر بگیرند، به دلیل همین انحرافاتی است که گوشه و کنار در میان همین افراد پیدا شده است. متأسفانه برخی از این افراد در دستگاه حکومتی هم نفوذ کرده‏اند. اگر حسین علیه‏السلام «مصباح هدی» است، و نور هدایت را به دل‏های مردم می‏تاباند، و راه را برای مردم روشن می‏کند، در این زمان هم باید از نور حسین(ع) استفاده کرد.
از همان راهی که دشمنان اسلام توانستند اسلام را مسخ و منحرف کنند و عاقبت، حسین(ع) را کشتند؛ امروز هم دشمنان اسلام می‏خواهند از همان راه، حسین زمان را از مسیر خود برگردانند. امروز هم می‏خواهند از همان عوامل و ابراز استفاده کنند؛ راه‏های کلی همان، تبلیغ، تهدید و تطمیع است. بنده هر چه فکر کردم عامل چهارمی پیدا نکردم، البته زمینه‏ها متفاوت است. ممکن است اینها از زمینه‏های دیگری استفاده کنند. اما عواملی که از آن استفاده می‏کنند همان سه عامل است.
ببینید امروز دشمنان اسلام در دنیا نسبت به اسلام چکار می‏کنند. آیا از تبلیغات کم می‏گذارند؟ کدام افترا و تهمتی است که نمی‏زنند؟ و در همین روزنامه‏ها که بسیاری از آنها با بودجه بیت‏المال تأمین می‏شود با تیراژهای فراوان این تهمت‏ها و افتراها چاپ و پخش می‏گردد. بسیاری از جوان‏های ناآگاه ما هم تحت تأثیر واقع می‏شوند. فکر می‏کنید گناه این افراد از گناه کسانی که سیدالشهداء(ع) را به قتل رساندند کمتر است؟ این افراد، از آنها چه کم دارند؟ آیا گناه اینها از گناه معاویه و یاران و طرفداران او کمتر است؟ آیا کسانی که به نام دین از این افراد حمایت می‏کنند، گناهشان از ابوهریره و امثال وی کمتر است؟ حتی به همان اندازه‏ای که امروز اسلام در دنیا گسترش یافته است و بیشتر مطرح می‏باشد، گناه این افراد هم بزرگتر است. کسانی که خدمت بکنند، اجرشان بیشتر است، و کسانی که خیانت بکنند، گناهشان بزگتر است. چون محدوده این خدمت و خیانت وسیعتر است. زمانی که معاویه تسلط یافت، بر عده‏ای از مردم مسلط شد که شتر نر و ماده را از هم تشخیص نمی‏دادند؛ او نماز جمعه را روز چهارشنبه خواند و کسی هم اعتراض نکرد، حتی یکی از خلفای اموی، در حال مستی نماز خواند و نماز صبح را چهار رکعت خواند، بعد گفتند نماز صبح دو رکعت است، گفت امروز حال خوشی داشتم، اگر می‏خواهید بیشتر برایتان بخوانم! آن روز دشمنان اسلام بر چنین مردمی حکومت می‏کردند، امروز فریب دادن جوانانی که در انقلاب رشد کرده‏اند، به این آسانی‏ها ممکن نیست. اما حیله‏های دشمنان نیز بسیار پیچیده‏تر شده است.
نکته‏ای دیگر: شما تاریخ جاهلیت را پیش از بعثت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نگاه کنید، آیا در عرب کسی که به بی‏رحمی حرمله باشد پیدا می‏شود؟ کسی که طفل شش ماهه‏ای که در حال جان دادن است، آخرین لحظات حیاتش را می‏گذراند، تیر سه شعبه‏ی زهرآلود به گلوی این طفل بزند؟ آیا جانوری از این پست‏تر پیدا می‏کنید؟ آیا پیش از اسلام چنین کسانی بودند؟ من فکر نمی‏کنم در میان همه‏ی وحشی‏هایی که در زمان قبل از اسلام زندگی می‏کردند کسی به این قساوت وجود داشته باشد. بعد از ظهور و رشد اسلام بود که شیاطینی چون یزید، شمر و حرمله با این همه قساوت، برای مبارزه با اسلام پیدا شدند.

عجیب است، قرآن وقتی نازل می‏شود، مؤمنان را هدایت می‏کند، اما بر فساد، انحراف و کفر ظالمین می‏افزاید، «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ اِلاَّ خَساراً»؛ (2) نتیجه‏ی آب باران این است که در جایی که گل می‏روید، گل‏های با طراوت و خوشبو بیشتر می‏شود، اما محلی که گیاه سمی می‏روید، همان سم بیشتر خواهد شد. در جامعه‏ی اسلامی، سلمان‏ها، ابوذرها، عمارها، میثم تمارها و سعید بن جبیرها رشد می‏کنند. کسانی پیدا می‏شوند که در شب عاشورا می‏گویند اگر هفتاد بار کشته شویم، باز هم آرزو داریم در رکاب تو به شهادت برسیم؛ این از یک طرف، اما از سوی دیگر آن قساوت‏ها و بی‏رحمی‏ها رشد می‏کند. کسانی که هدایت الهی را زیر پا می‏گذارند و از رحمت خدا روی برمی‏گردانند، بر شقاوت و قساوتشان افزوده می‏شود. 
انقلاب اسلامی ایران از یک طرف گل‏هایی پروراند که در طول تاریخ اسلام کم‏نظیر هستند، اگر نگوییم بی‏نظیرند. بنده زمانی که طلبه شدم، تا حدودی با تاریخ اسلام، آشنا شدم یکی از بخش‏های تاریخ که بسیار بر من اثر می‏گذاشت و مرا به اعجاب وامی‏داشت، داستان حنظله‏ی غسیل بود. در صدر اسلام جوانی بود به نام حنظله، این جوان عروسی کرد، صبح روز بعد از عروسی در جنگ احد شرکت کرد، در حالی که هنوز فرصت نکرده بود از جنابت شب گذشته غسل کند در جنگ شرکت کرد و به شهادت رسید. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود ملائکه را می‏بینم که آب از آسمان آورده‏اند و حنظله را غسل می‏دهند، به همین مناسبت وی حنظله‏ی غسیل الملائکه نامیده شد، یعنی حنظله‏ای که ملائکه او را غسل داده‏اند.(3)  این داستان برایم بسیار عجیب بود، که جوانی شب اول عروسی‏اش، از بستر عروسی برخیزد و در جبهه شرکت کند و به شهادت برسد. اما در داستان انقلاب ما، صدها و هزارها حنظله‏ی غسیل الملائکه داشتیم. گل‏هایی روییدند که حنظله‏ی غسیل الملائکه باید پای آنها را ببوسد. چقدر شهدایی داشتیم که از خدا خواسته بودند جنازه‏شان پیدا نشود. یکی از طلاب که از دوستان نزدیک خود ما بود،(4) چند سال در جبهه شرکت داشت، تا به فرماندهی لشکر رسید، هنوز ازدواج نکرده بود، گفت فقط آرزو دارم با یک دختر سید ازدواج کنم، تا با فاطمه‏ی زهرا(س) محرم شوم، آمده ده هزار تومان قرض کرد و با یک دختر سید ازدواج کرد. بعد از چندین سال جنگ، روز سوم عروسی به جبهه برگشت و به شهادت رسید. از خدا خواسته بود که جنازه‏اش پیدا نشود و پیدا هم نشد. 
در این انقلاب از یک طرف این گلها روییدند، نوجوان‏ها و جوان‏هایی که ره صد ساله را یک شبه پیمودند. اما در مقابل، منافقان ملحدی تربیت شدند که نظر آنها در شیطنت و نفاق در طول تاریخ کمتر دیده می‏شود. متأسفانه امروز این منافقان با احترام در همین جامعه زندگی می‏کنند. چرا؟ برای اینکه یک دستگاه تبلیغاتی از اول راه انداختند، و به وسیله آن خشونت را محکوم و تساهل و تسامح را ترویج کردند؛ غیرت را از مردم گرفتند تا در مقابل این حملات ناجوانمردانه به اساس اسلام، کسی اعتراض نکند و نفس نکشد؛ و اگر کسی به خود جرأت اعتراض بدهد او را طرفدار خشونت و تئوریسین خشونت معرفی می‏کنند و او باید به اعدام محکوم شود! این نقش اول تبلیغات بود و هنوز به نحو اتم و اکمل ادامه دارد. این همان نقشی است که معاویه و همه‏ی شیطاین عالم، هنگامی که در مقام سیاست‏بازی قرار می‏گیرند، بازی کرده‏اند. همچنین تطمیع، و پول و هدایا فرستادن، به جاهایی که گفتنی نیست. به کسانی که هم حزب و هم جبهه آنها بودند، پس و مقام‏هایی بخشیدند. و بعد تهدید، علی‏رغم این که همه انواع خشونت را محکوم می‏کنند، اما در تهدید مخالفان خود، از تهدیدهای تلفنی، روزنامه‏ای و یا هر شکلی از آن فروگذاری نمی‏کنند. عین همان سیاست‏هایی که معاویه عمل می‏کرد. 
راه مقابله با سیاست‏های شیطانی 
حال اگر کسی بخواهد با این نوع سیاست‏بازی‏ها مقابله کند، راه آن چیست؟ همان راهی است که حسین علیه‏السلام نشان داد. شرط اول مقابله با این نوع سیاست‏بازی‏ها این است که دل به دنیا نبندیم. حسین(ع) فرزندان، دوستان و یاران خود را به گونه‏ای تربیت کرده بود که وقتی نوجوان سیزده ساله می‏خواست ببیند که آیا او به شهادت می‏رسد یا نه، حضرت فرمودند که مرگ در کام تو چگونه است؟ گفت «المَوتُ أَحْلی عِنْدی مِنَ الْعَسَل»، (5) این شعار نبود، قاسم بن حسن در محضر عموی خود شعار نمی‏داد. آنچه را در عمق قلبش بود گفت. یعنی مرگ از عسل برای من شیرین‏تر است. آیا تصور آن را می‏کنید که مرگ در کام یک نوجوان سیزده ساله شیرین‏تر از عسل باشد؟ البته نه هر مرگی، مرگی که در راه خدا، در راه انجام وظیفه، در راه خدمت به اسلام باشد، و الا مرگ که شیرینی ندارد، چون صحبت از شهادت بود، حضرت فرمودند مرگ در نظر تو چطور است؟ 
اگر ما بخواهیم راه حسین(ع) را ادامه دهیم، باید با این توطئه‏های شیطانی پیچیده مقابله کنیم، اول باید آن روحیه را پیدا کنیم. «قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُم اللَّه»(6) و یا «قُلْ یا اَیُّها الَّذینَ هادُوا اِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَولیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُوا الْمَوتَ» (7) اگر دوست خدا هستید، آرزوی مرگ داشته باشید. مگر دوست، ملاقات محبوبش را دوست ندارد؟ ما باید این را ما یاد بگیریم. باید به خودمان تلقین کنیم، باید عملا در همین مسیر حرکت کنیم؛ به آرزوهای دنیا دل نبندیم؛ فری این زرد و سرخ‏ها را نخوریم و مرگ در راه خدا و شهادت در راه خدا را بزرگترین افتخار بدانیم. در این صورت می‏توانیم راه خدا را حفظ کنیم. این درسی بود که ابی‏عبدالله به ما داد. چگونه ما می‏خواهیم حسینی باشیم، و به او عشق بورزیم با وجود این که این درس را از او یاد نگرفته‏ایم؟
در بین نوجوانان عزیز ما فراوانند کسانی که به منزل صاحبخانه برگشتم، پسر دوازده- سیزده ساله‏ی صاحبخانه گفت: من صحبت خصوصی با شما دارم- شاید جلوی چشم پدر و مادرش خجالت می‏کشید و می‏خواست به صورت خصوصی با من صحبت کند- زمانی که می‏خواستم از آن شهر برگردم، آن نوجوان گفت صحبت خصوصی‏ام را نتوانستم بگویم. کناری رفتم و گفتم فرمایشتان را بفرمایید، گفت دعا کنید خدا شهادت را نصیب می‏کند! این بچه‏ها در مکتب امام حسین علیه‏السلام پرورش پیدا می‏کنند. اینها همراه و هم سوی قاسم بن الحسن می‏شوند. مردان کهنسال ما نیز رفیق حبیب بن مظاهر می‏شوند. ما باید از این قافله دور نمانیم، رمز پیروزی ما این است که برای ما، مرگ در راه خدا شرف به حساب آید و افتخار باشد. اگر جنگی پیش آمد، حاضر باشیم به شهادت برسیم، همانطور که شهدای ما افتخار کردند. چقدر جوان‏ها نزد امام می‏رفتند و التماس می‏کردند که آقا دعا کنید ما به شهادت برسیم. متأسفانه طی چند سالی که از جنگ گذشته، این ارزش‏ها تدریجاً به دست فراموشی سپرده می‏شود. ولی این روزها باید به برکت نام حسین علیه‏السلام این ارزش‏ها از نو زنده شود.
پي‌نوشت‌ها:
1- ر.ک کیهان 24 / 1 / 1379، گزارش مصاحبه‏ی اکبر گنجی با نشریه آلمانی تاکس اشپیگل
2- اسراء، 82
3- ر. ک بحارالانوار، ج 17، ص 26، باب 14، روایت 1
4- منظور مرحوم شیخ مصطفی ردانی‏پور اصفهانی است
5- وسیله الدارین فی انصار الحسین(ع)، ص 253
6- آل عمران، 31
7- جمعه، 6