جناب آقاي رفسنجاني! نامه سراسر تناقض شما را در حالي مشاهده كرديم، كه تصور ميكرديم نوشتهاي با محتواي عذرخواهي از ملت شريف ايران منتشر نمودهايد، اما با كمال تعجب نامهاي ديديم خطاب به مقام عظماي ولايت كه در جاي جاي آن و به كرات عدول از ارزشهاي انقلاب مشاهده ميشود، اين مسئله تذكر چند نكته را بر ما لازم ميدارد:
1- تا به حال شاهد آن نبودهايم، جايگاه رهبري و ولايت آن قدر هزينه گردد كه شخصي بخواهد با فشار بر افكار عمومي تحت عنوان نامه سرگشاده، امري را به نظام تحميل نمايد، اما شما در حالي كه امكان برقراري خصوصيترين جلسات با ايشان را داشتهايد، خصوصيترين مطالبتان را در مقابل اذهان عمومي قرار داديد. شما در جايي خود را پيرو گوش به فرمان رهبري خواندهايد، اين در حالياست كه اگر موضع ايشان در قبال اتفاقات اخير سكوت هم باشد، نبايد اعتراض نموده و از جايگاه ايشان براي خود هزينه كنيد. اگر نبود حمايتهاي رهبر معظم انقلاب از جنابعالي، خيلي پيشتر مردم اعتراضهايشان را نسبت به شما علني مينمودند و شايد اتفاقاتي رخ ميداد كه چندان باب ميل شما و اطرافيانتان نميبود.
2- مدعي شدهايد كه در مقابل اين دولت سكوت پيشه كرده بودهايد، چگونه انتظار داريد اين ادعايتان را باور كنيم؟! مگر ميتوان فراموش كرد، حمايتهاي همه جانبه شما از مفاسد مديريتي دانشگاه آزاد كه همواره در ظل حمايتهاي شما بوده است و تهديد دولت را براي عدم پيگيري تخلفات آن بنگاه سياسي و اقتصادي! چگونه فراموش كنيم زير سوال بردن سياستهاي عدالتخواهانه دولت از جانب شما را كه گفتيد " اين سياستها گداپروري است " و يا در جايي ديگر كه سياستهاي خارجي عزتمدارانه دولت را ماجراجويانه توصيف كردهايد! و نمونههايي از اين دست كه هر كدام سنگاندازي بود در راه حركت دولت.
3- سعي نموديد صحبتهاي اخير احمدينژاد را توهين به حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري نشان دهيد! در حالي كه سخنان ايشان بصورت مشخصي بدنبال جدا نمودن اشرافيگري حكومتي از بدنه اصلي نظام و انقلاب بود و اين امر همان مبارزه مقدسي است كه امام راحلمان بدان اهتمام ويژه داشتند و مگر حضرت امام(ره) خود نفرمود كه "من بارها اعلام نمودهام كه با هيچكس در هر مرتبهايي كه باشد عقد اخوت نبستهام، چهارچوب دوستي من در درستي راه هر فرد نهفته است "، پس چرا سعي مينمائيد آبروي اطرافيانتان را آبروي خود جلوه دهيد و با گرهزدن آن به آبروي امام و انقلاب، حق سوال از آنان را از ملت صلب نمائيد؟ آيا خط امام(ره) اين است!
4- در اين نامه مدعي شدهايد "براي پرهيز از آلودهشدن فضاي سياسي كشور در آستانه انتخابات به تشنجات بيشتر، از عكسالعمل فوري كه مورد انتظار ملت است، خودداري كردهايد " پس اولاً دليل انتشار نامهاي سرگشاده به مقام معظم رهبري در اين برهه از زمان چيست؟ ثانياً در متن نامه اظهارات آقاي احمدينژاد را عاري از حقيقت و غيرمسئولانه و خلافگويي خواندهايد. سوال اينجاست كه استقبال مردم غيور ايران پس از مناظره 13/3/88 در شهرهاي اصفهان، تبريز، اروميه، تهران، مازندران و خوزستان چه معنايي ميتواند داشته باشد؟ اين استقبالهاي پياپي و حمايت آشكار از فرزند ملت تأييد كدام حرف است؟ ادعاهاي شما و يا اظهارات آقاي احمدينژاد؟
5- مسئله ديگري كه شايان ذكر است، آن است كه بيان ديدگاههاي شما در نامه اخير شائبه تنشآفريني و خدشهدار نمودن انتخابات را نيز در ذهن متبادر مينمايد. به گمان ما براي چهرهاي چون شما كه اهميت انتخابات را خود بارها مورد تأكيد قرار دادهايد، اينگونه بيان و لحن صحبت صحيح نيست، بهتر است كه بين شور انتخاباتي در خيابانها و آتشفشان ميان سينهها تفاوت قائل شويد، چراكه اگر آتشفشاني در سينهها حبس گرديده باشد، آن آتشفشان خشم محرومين و مظلومين بر سر اشرافزادگان و حاميانشان و البته اطرافيان شما خواهد بود.
6- چگونه است كه سخنان صريح رئيسجمهور را همانند برخي سخنان ديگر دانستهايد و آنها را به لجنپراكني تعبير نمودهايد؟ بايد به عرض برسانيم ملت شريف ايران لجنپراكنيهاي چهارساله اخير عليه دولت را فراموش نخواهد كرد و لجنپراكنيهاي دخترتان در همايش حمايت از يكي از كانديداهاي رياست جمهوري را نيز فراموش نخواهيم كرد. آنجا كه با وقاهت تمام به ملت سرافراز ايران اهانت نموده و شرايط آنان را نكبتبار بيان ميدند.
گفتهايد اتفاقات اخير ياد منافقين، بنيصدر، گروهكهاي ضدانقلاب را در ذهنتان زنده نموده است. چگونه به خودتان اجازه ميدهيد منتخب ملت ايران را با چنين عناويني شبيه به ضالين اسلام و انقلاب بدانيد؟ شما با كدامين مبناي شرعي، عرفي و قانوني چنين اتهام بزرگي را به شخص دوم نظام روا ميداريد؟
7- انتخابات مجلس ششم مثال خوبي است براي آنكه به شما متذكر شويم همانهايي كه در آن زمان شما را به كارشكني در انتخابات متهم نمودند و لقب عاليجناب سرخپوش را به شما نسبت دادند، هم اكنون با دغلبازي هرچه تمام در صف ياران شما قرار گرفتهاند؛ از شما كه به زيركي شهرت داريد، بعيد است كه فريب اين جماعت بوقلمونصفت را بخوريد، اما بدانيد سخنان احمدينژاد از جنس بازيهاي سياسي اطرافيانتان نبوده و نيست بلكه فرياد فروخورده ملتي است كه از خوي اشرافيگري متنفر بوده و خواهان اجراي عدالت و قانون براي همه با هر عنواني و جايگاهي است.
8- در پايان نامهتان مدعي شدهايد كه براي شعلهور شدن آتشي كه دودش از هم اكنون در فضا مشاهده ميگردد، رهبري انقلاب مشكلات را حل نمايند. در اينجا از شما ميخواهيم اين سوال را پاسخ دهيد كه مشخص شدن داراييهاي اطرافيانتان تا چه ميزان خطرآفرين است كه براي جلوگيري از تحقق اين آمر آتش بهپا شود و فكر ميكنيد دودش در چشم چه كسي فرو خواهد رفت؟
در پايان خطابمان به چهرههاي سياسي اصولگرايي است كه در اين مقطع زماني حساس در قبال مسائل مهم از اين دست سكوت اختيار نموده و اعلام موضع نميكنند.
كسانيكه در انتخاباتهاي گذشته حتي حضور و يا عدم حضورشان را منوط به تصميم جناب آقاي هاشمي ميكردهاند، امروز چه موضع متزلزلي دارند. كساني كه حتي در حمايت از دولت مكتبي و احياگر گفتمان امام و انقلاب نيز دچار ترديدها و تزلزلهاي فراوان بودهاند و پس از مناظرههاي تاريخي و افشاي باند مافيايي قدرت و ثروت، منافع به خطر افتاده شان آنها را به سكوت كشانيده است. بدعاقبتتر كساني هستند كه تحت عنوان احزاب سياسي دستنشانده همان باند مافياي قدرت و ثروت به حمايت از ادعاهاي نارواي آقاي هاشمي ميپردازند و آري اينچنين است وضع كساني كه سرنوشت خود را با سرنوشت مافياي قدرت و ثروت در كشور گره زده باشند.
در نهايت توصيه ما دانشجويان به سياسيوني كه هنوز عظمت اتفاقي را كه در اين انتخابات رقم خورده را نفهميدهاند، اين است كه به دامن ملت بازگشته و افكار امام راحل و مقام معظم رهبري را منادي باشند.