اما اين تحليلگر غربي در ادامه با انتقاد از تلاش رسانههاي غربي براي بزرگنمايي اغتشاشات اخير تهران نوشت: اما چيزي كه ما طي هفتههاي اخير ديديم، خيلي از آنچه كه 56 قبل و يا حتي 30 سال قبل روي داد فاصله دارد.
بالتيمور با اشاره به اقدامات مداخلهجويانه آمريكا قبل از انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 مينويسد: در سال 1953، دولت آمريكا به دستور انگليس، سازمان سيا را مامور كرد تا " كرميت روزولت " و " دونالد ويلبر "، دو مامور اين سازمان را براي سرنگون ساختن دولت قانوني ايران كه بطور دموكراتيك از سوي مردم انتخاب شده بود، اقدام كنند تا به روند مليسازي صنعت نفت كه محمد مصدق، نخستوزير وقت ايران آن را پيگيري ميكرد، پايان دهند.
اين نويسنده غربي سپس با اشاره به اهداف انگليس در سرنگون ساختن دولت مصدق نوشت: مليسازي صنعت نفت موجب شد تا انگليس كه حق انحصاري استعمار نفت ايران را از " شاه فاسد " خريده بود عصباني شود. از سوي ديگر آمريكاييها نيز ميترسيدند كه ادامه اين روند مليگرايي در ايران موجب تشويق چپگرايان در ديگر نقاط دنيا شود.
اين نويسنده سپس با اشاره به چگونگي كودتاي 28 مرداد و فساد و رشوهگيري اغلب تاثيرگذاران حكومتي نوشت: روزولت، رهبران اوباش خياباني تهران را خريده بود و از آنها براي ايجاد جو ناامني و اين احساس كه دولت قادر به كنترل مردم نيست، بهره ميگرفت. بطوريكه به گفته " استفن كينزر "، خبرنگار و نويسنده كتاب " تمام مردان شاه "، " روزولت به گروهي از اوباش پول داده بود تا با حركت در خيابانهاي تهران هر عابر پيادهاي را كه ميديدند مضروب كنند و شيشههاي مغازهها را بشكنند و با شليك به سمت مساجد فرياد بزنند كه ما مصدق و كمونيسم را دوست داريم. "
بالتيمور سپس به تشريح ديگر اقدامات كودتاچيان براي آمادهسازي فضا به منظور سقوط دولت مصدق پرداخته و در ادامه مينويسد: پس از سقوط مصدق به وسيله يك كودتاي نظامي، محمدرضا پهلوي كه وابسته به غرب بود به قدرت رسيد و حكومت ستمگرانه و ديكتاتورانه خود را كه از سوي آمريكا حمايت ميشد براي مدت 26 سال ادامه داد تا اينكه در 1979 (1357شمسي)، مردم ايران با انقلاب خود، لطف و رحمت را بازگرداندند.
اين تحليلگر غربي در ادامه گزارش خود با طرح اين سوال كه " و اما بايد ديد طي هفتههاي اخير در ايران چه گذشته است؟ "، به بررسي رخدادهاي هفتههاي اخير ايران ميپردازد: اگرچه شواهد بسيار اندكي از بروز تقلب در انتخابات ايران كه موجب انتخاب مجدد رييسجمهور احمدينژاد شد، وجود دارد اما خيابانهاي تهران با مداخله رسانههاي غربي شاهد برخي اغتشاشات در حمايت از نامزد مورد حمايت غرب بود.
وي در ادامه با بازبيني برخي اقدامات دولت آمريكا براي ايجاد شكاف ميان مردم و دولت ايران نوشت: سال 2005، دولت ايالات متحده اقدام به تامين مالي گروهايي ميكرد كه به عنوان سازمانهاي تروريستي از سوي آمريكا براي ايجاد خشونت و حمله در داخل ايران، معين شده بودند تا موجب بيثباتسازي دولت ايران شوند.
سال 2007، شبكه تلوزيوني " ايبيسي نيوز "، گزارش داد: جرج بوش يك " حكم رياستجمهور " پنهاني را امضا كرده كه سازمان جاسوسي آمريكا را مامور " ايجاد يك عمليات سياه پنهاني براي بيثباتسازي دولت ايران "، ميكرد. كه اين عملياتها بر اساس گفته مقامات اطلاعاتي كنوني و يا سابق، شامل " يك ستاد هماهنگ از بنگاههاي خبرپراكني و تبليغاتچي، تهيه و تنظيم مقالات روزنامههاي مخالف و دستكاري و تغيير در پول در گردش ايران و تراكنشهاي بانكي بينالمللي " بود.
بالتيمور ميافزايد: در ماه مي سال 2007، روزنامه "ديلي تلگراف "، چاپ لندن گزارش كرد: جان بولتون فاش كرد كه حمله نظامي آمريكا به ايران " گزينه آخري است كه پس از شكست تحريمهاي اقتصادي و تلاش براي ايجاد يك انقلاب در ايران وجود دارد ". اين در حالي بود كه دو هفته پس از انتشار اين خبر، روزنامه ديلي تلگراف بطور مستقل گزارش شبكه تلوزيوني ايبيسي را تاييد كرد كه در رابطه با امضاي اسنادي از سوي بوش بود كه به سيا ماموريت ميداد از طريق ايجاد جنجالهاي تبليغاتي و انتشار اطلاعات دروغ موجبات براندازي دولت ايران را فراهم كند.
اين نويسنده غربي در ادامه با اشاره به سرمايهگذاري 400 ميليون دلاري آمريكا براي ايجاد انقلاب مخملي در ايران نوشت: " دانيل مكآدامز "، ميگويد: هم زمان با دستور بوش به سازمان سيا، "رئيسجمهور با "گروه 8 نفره " سران سناي و مجلس نمايندگان آمريكا ديدار كرده و مامورين آمريكايي اجازه استفاده از 400 ميليون دلار را علاوه بر ديگر مسايل مطرح شده، داد. بطوريكه واشنگتن پست نيز از "فعاليتهاي آمريكا از جاسوسي در برنامه هستهاي ايران تا حمايت از گروههاي شورشي مخالف هيئت حاكمه ايران " خبر داد.
بنابراين گزارش، " اندرو كاكبرن "، نيز اوايل ماه مي سال 2008 ميلادي با انتشار گزارش در نشريه كانترپانچ اقدام به افشاي برخي اطلاعات كرد كه تصريح ميكرد: "بوش سند مخفي را امضا كرده است كه به مامورين آمريكايي اجازه ايجاد يك حركت تهاجمي و مخفي عليه رژيم ايران را ميداد بطوريكه با مقايسه محتواي اين دستور با موارد مشابه، چنين حركتي در حوزه خود بيسابقه محسوب ميشود. "
بالتيمور در تشريح دستور بوش براي براندازي حكومت ايران مينويسد: حكم سري بوش اقدامات و فعاليتها را در يك حوزه جغرافيايي عظيم پوشش ميداد. يعني از لبنان تا افغانستان. و انواع عملياتهاي اجازه شده در اين راستا نيز به حدي جامع بود كه شامل ترور برخي مقامات هدف نيز ميشد.
با توجه به اين حوزه كاري وسيع، براي مثال آمريكا حمايت كامل و جامعي را از نيروي نظامي مجاهدين خلق [گروهك منافقين] به عمل ميآورد و اين در حالي است كه مجاهدين خلق در ليست گروههاي تروريستي وزارت خارجه آمريكا قرار داشت.
اين تحليلگر مسايل سياسي سپس با اشاره به حمايتهاي مالي آمريكا از گروهك تروريستي جندالله مينويسد: بطور مشابه، وجوه پنهاني بطور نامحدود به جندالله كه يك گروه تروريستي ايراني است، پرداخت ميشود.
همچنين ديگر عوامل از جمله مليگرايان كُرد و برخي تجزيهطلبان جنوب ايران نيز از توصيهها و حمايتهاي آمريكا بهرهمند ميشوند.
بالتيمور با اشاره به ادعاي مقامات آمريكا در رد حمايتشان از گروههاي تروريستي مينويسد: البته مقامات آمريكايي هرگونه "حمايت مالي مستقيم " به جندالله را رد كردهاند اما روابط منظم با " عبدالمالك ريگي "، رهبر گروهك تروريستي جندالله از سال 2005 تاكنون را پذيرفتهاند. كسي كه به دليل مشاركتش در قاچاق هرويين از افغانستان مشهور است. اين در حالي است كه حمايت مالي به اين گروهك تروريستي از از طريق برخي تبعيديان ايراني مرتبط با اروپا و برخي كشورهاي حوزه خليج فارس، انجام ميشود.
اين نويسنده در ادامه مينويسد: به علاوه موارد گفته شده، در 29 ژوئن 2008، " سيمور هرش "، در نشريه نيويوركر با تاييد تمامي گزارشات پيشين نوشت: " سال گذشته كنگره با درخواست بوش براي حمايت مالي از يك عمليات پنهاني عليه ايران موافقت كرد. و بر اساس منابع كنوني و سابق نظامي، اطلاعاتي و كنگرهاي، اين عمليات كه رئيسجمهور 400 ميليون دلار براي آن درخواست كرده و به عنوان يك حكم رياستجمهوري امضا شده است، براي بيثبات سازي رهبري مذهبي ايران طراحي شده است. "هرش با نقل قول از برخي فعالين سياسي افزود: "جمعآوري اطلاعات در رابطه با برنامه هستهاي ايران، تحليل بردن تواناييهاي هستهاي ايران، و تلاش براي تضعيف دولت ايران از طريق كار بر روي گروههاي مخالف و ارايه پول به آنها به منظور تغيير رژيم در ايران " از جمله اقدامات تصويب شده در دستور بوش بود.
تحليلگر غربي سپس با تاكيد بر اينكه تلاشهاي آمريكا براي براندازي حكومت ايران توسط اوباما نيز ادامه يافت مينويسد: اما در ايالات متحده عليه ايران با روي كار آمدن اوباما، وقفهاي نيفتاد. بطوريكه هيچ مدركي دال بر اينكه بودجه 400 ميليون دلاري امضا شده توسط بوش در راه ديگري ( به غير از براندازي دولت ايران)، استفاده شده باشد.
در همين رابطه اوايل ژوئن 2008، " جاستين ريموندو "، در پايگاه خبري " آنتيوار " نوشت: " اوباما با مطرح كردن مسئله صلح با ايران، از يك ماسك خندان براي فعاليتهاي شديدا نفرتاگيز خود استفاده كرد. دولت آمريكا ادعا ميكند كه در حال جنگ با تروريسم است، اين در حالي است كه آمريكا از گروههايي حمايت ميكند كه در مساجد بمبگذاري ميكنند، توريستها را ميدزدند و يا اينكه پليسهاي ايراني را ميدزدند.
اين تحليلگر غربي در ادامه با اشاره به وقايع پيش از انتخابات ايران نوشت: چند روز قبل از برگزاري انتخابات ايران، بر اثر يك عمليات بمبگذاري انتحاري در يك مسجد شيعيان در شهر زاهدان، دستكم 25 نفر كشته و 125 نفر ديگر زخمي شدند. و گروهك شورشي جندالله كه با آمريكا در ارتباط است مسئوليت اين انفجار را پذيرفت، انفجاري كه بلافاصله با حمله به بانكها، تاسيسات آبي و ديگر تاسيسات كليدي زاهدان و همچنين يكي از شعبات محلي ستادهاي احمدينژاد، دنبال شد.
اخيرا نيز يك بمبگذاري در يكي از هواپيماهاي ايران كه از شهر اهواز پرواز كرده بود صورت گرفت كه در نهايت رويدادهاي اخير را ميتوان ارجاعي به "طغيانگري كوچك مقياس " دانست كه در استانهاي جنوبي ايران در حال ايجاد بود.
بالتيمور ميافزايد: كاخ سفيد و وزارت خارجه آمريكا بلافاصله حملات رخ داده در ايران را محكوم كرده و هرگونه مشاركت خود را با آنچه آنها " حملات تروريستي اخير در داخل ايران " خواندند، رد كردند. به علاوه گزارشهايي نيز مبني بر تصميم اوباما براي قرار دادن جندالله در ليست گروههاي تروريستي منتشر شد. اما اين در حالي بود كه " اتيو وايسمن "، تحليلگر در يادداشتي نوشت: دولت بلافاصله از موضع تروريستي ناميدن جندالله و يا هر اقدام ديگري كه موجب توقف فعاليتهاي كمپين بيثبات سازي ميشد، برگشت "
اين نويسنده غربي در بخش ديگري از مقالهاش با اشاره به برنامهريزي قبلي آمريكا براي انقلابي موسوم به انقلاب سبز در ايران مينويسد: ظاهرا " كنت تيمرمن "، مدير اجرايي "بنياد دموكراسي ايران " كه سرويس فارسي زبان شبكه " صداي آمريكا " است، يك روز قبل از انتخابات ايران به مكآدامز گفته بود كه "صحبتهايي در رابطه با يك انقلاب سبز در تهران در جريان است. "
از سوي ديگر مكآدامز تصريح كرد كه تيمرمن پيش از اين نوشته بود: "ميليونها دلار طي دهه اخير براي ايجاد انقلاب رنگي شبيه به اوكراين، با آموزش فعالان سياسي ، هزينه شده است. "
تيمرمن ادامه داد: "برخي از پولها ظاهرا به دست گروههاي حامي موسوي رسيده است كه روابطي نيز با سازمانهاي غيردولتي خارج از ايران داشتند. "
اين نويسنده غربي با بيان اين مطلب كه طبيعي است تيمرمن به دليل حضور در بنياد دموكراسي ايران كه براي براندازي دولت ايران تلاش ميكند، به درستي از مسايل پشت پرده آگاه باشد، به چگونگي سازماندهي اعتراضات خياباني اخير تهران اشاره كرد و نوشت: بسياري از معترضين ايرني كه شامل جواناني است كه به سبك غربي لباس پوشيدهاند، پلاكاردهايي را در دست داشتند كه بر روي آنها به انگليسي نوشته شده بود كه يكي از آنها شعار " راي من كجاست؟ " بود.
بالتيمور سپس اين سوال را مطرح ميكند كه اگر راي دهندگان جوان ايراني كه به خيابانها آمده بودند قصد داشتند كه اعتراضات خود را به دولت ايران بيان كنند، چرا به زبان اين كشور سخن نگفتند؟
اين نويسنده در ادامه با تاكيد بر اين موضوع مهم نوشت: معترضاني كه در بسياري از تصاوير ويديويي يوتيوب و يا مصاحبههاي تلوزيوني شبكههاي آمريكايي سخن ميگويند، به خوبي انگليسي صحبت ميكنند.
وي با ذكر مثالي از جوسازيهاي تبليغاتي رسانههاي غربي مينويسد: پس از انتخابات ايران پيامي از طريق يك شبكه اجتماعي اينترنتي به " شوراي ملي ايرانيان آمريكايي " ارسال شد و بلافاصله در رسانههاي آمريكايي منتشر شد كه ادعا ميشد از سوي يك ايراني حاضر در تهران ارسال شده است. متن اين پيام بدين شرح بود: "من در تهران هستم، ساعت 3:40 صبح است. من با گذشتن از فيلتر با شما ارتباط برقرار كردم. اينجا شديدا شلوغ شده است. مردم از خانههايشان فرياد ميزنند: مرگ بر ديكتاتور، آنها در حال ايجاد يك دولت نظامي هستند. هيچ كس جرات ندارد بيرون برود. هيچ كس موسوي را امروز نديده است. شايعه شده است كه وي دستگير شده است. من ايميلي ندارم اما باز هم با شما ارتباط خواهم گرفت. ما را كمك كنيد. "
بالتيمور در ادامه با ترديد در درستي پيام مذكور مينويسد: با دانستن اين نكته كه هر ايراني از تاريخ دراز مداخله آمريكا در امور ايران آگاه است، التماس به يك مخاطب آمريكايي و درخواست كمك، نكتهاي شكبرانگيز است.
اين تحليلگر مسايل سياسي سپس با اشاره به مطالب دروغيني كه در رسانههاي آمريكايي به نقل از ايرانيان منتشر ميشد به طرحهاي آمريكا براي ايجاد ناامني در ايران اشاره كرده و مينويسد: بر اساس گزارشهاي سرويسهاي اطلاعاتي، يك گروه تروريستي مرتبط با آمريكا كه در نظر داشت بيست انفجار در تهران انجام دهد كشف شد. اما با اين وجود يك انفجار در نزديكي مرقد بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران رخ داد.
بالتيمور در بخش پاياني گزارش خود با اشاره به حمايتهاي آمريكا از برخي فعاليتهاي اينترنتي ضد ايراني، به سخنان مداخله جويانه اوباما اشاره ميكند و مينويسد: اوباما در روزهاي ابتداي اعتراضات گفت: "اشاره به تاريخچه روابط ايران و آمريكا به منظور نشان دادن مداخله آمريكا در مسئله انتخابات ايران، اقدام سازندهاي نيست. "
اين نويسنده غربي سپس با مضحك ارزيابي كردن اين ادعاي اوباما مينويسد: با اين تفاصيل آيا منطقي است كه بپذيريم آمريكا در امور ايران مداخله نكرده است؟ آمريكا كشوري است كه مسئول 30 سال تحريم ايران و طراحي عملياتهاي پنهان و آشكاري است كه به منظور تضعيف تنها كشوري كه پيروزمندانه در برابر امپرياليسم آمريكا ايستاده، صورت گرفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر