اگر چه نگارنده به جد بر این باور است و برای آن شواهد و قرائن غیر قابل تردیدی در دست است که آقای مهندس موسوی نیز مانند آقای سید محمد خاتمی، شانسی برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری دهم ندارد و آقای خاتمی را هوشیارتر می داند که تصمیم گرفت با کناره گیری خویش، رکاب زدن بر این اسب بازنده را به آقای مهندس موسوی بسپارد! ولی صرفنظر از نتیجه انتخابات و بیرون از مباحث مربوط به رقابت های انتخاباتی، اشاره به نکته ای خطاب به این دو برادر، ضروری به نظر می رسد؛ نکته ای که اگر پای خیرخواهی در میان نبود، گفتن آن ضرورتی نداشت. و اما آن نکته، این است که انتخابات ریاست جمهوری در بستر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران صورت می پذیرد و نمی تواند حرکتی بیرون از این بستر قانونی و خارج از چار چوب باورهای پذیرفته شده آن باشد. بنابراین اگر در برنامه های اعلام شده نامزدها و شرح و تفسیری که هر یک از آنان درباره بینش و منش خود ارائه می دهند، نشانه و اثری از اصیل ترین اصل و بنیادی ترین ستون انقلاب و نظام اسلامی دیده نشود، باید به مردم خون داده و خون دل خورده این مرز و بوم حق داد که نسبت به صلاحیت- منظور صلاحیت مورد نظر شورای نگهبان نیست- اینگونه نامزدها تردید جدی داشته باشند و در همان حال باید به دشمنان بیرونی اسلام و انقلاب نیز حق!! داد که دندان طمع تیز کنند و ریسک سرمایه گذاری در حمایت از آنها را بپذیرند!
آقایان موسوی و خاتمی در اظهارنظرها، تبیین و تشریح برنامه ها، میتینگ ها و مخصوصا در دو نامه اخیراً رد و بدل شده میان خود به گونه ای زبان گردانده و قلم رانده اند که انگار نه انگار در این کشور، باور، عقیده، قانون و بنیان مستحکم و مرصوصی به نام ولایت فقیه نیز وجود دارد که قوام و دوام نظام اسلامی، حماسه آفرینی آن در جهان، پیروزی در جنگ تحمیلی، حفظ استقلال نظام، پنجه افکندن پیروز با قدرت های استکباری، و در یک کلمه هویت انقلاب و نظام در گرو آن است. ضمن آن که اصل بنیادین قانون اساسی نیز هست.
نگارنده بر این باور است و انشاءالله همین باور در عرصه عمل نیز برقرار است که آقایان موسوی و خاتمی - و نه تمامی یاران و اطرافیان ایشان که آنان را خوب می شناسیم- در این ماجرا و غفلت از تأکید بر این اصل بنیادین اسلامی و قانونی تعمدی نداشته اند ولی آنچه تعجب آور است این که، خطا در یک موضوع و مسئله واحد، اگر یک بار، دو بار، سه بار و... باشد، می تواند «خطا» تلقی شود. و اما تکرار پی درپی خطا، این احتمال را قوت می بخشد که مبادا خدای نخواسته «خط» باشد!
خب! از اینجا به بعد دیگر، روی سخن با آقایان خاتمی و موسوی نیست، بلکه یادآوری جایگاه و نقش حیاتی ولایت فقیه در شکل گیری، پیروزی و تداوم انقلاب و نظام اسلامی از زبان امام راحلمان(ره) است. این چند نکته فقط اندکی از بسیارهاست. بخوانید؛
«ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور که مبادا یک پای خطایی بردارد. نظارت کند بر همه دستگاه ها... چرا اینقدر به دست و پا افتاده اید؟ و همه تان خودتان را پریشان می کنید؟ هرچه هم پریشان بشوید و هرچه هم بنویسید، کاری از شما نمی آید»، «اعتقاد به ولایت فقیه از خصوصیات لازم برای مقام ریاست جمهوری است»، «می خواهند ولایت فقیه یک مسئله تشریفاتی باشد»، «ولایت فقیه، این قانون مترقی اسلام، خاری است در چشم دشمنان اسلام»، «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشور آسیبی نرسد»، «ولایت فقیه، همان ولایت رسول الله(ص) است» و...
اکنون دوباره روی سخن با آقایان موسوی و خاتمی است و این که؛ برادران عزیز، شما به خوبی می دانید که دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها از حضور قانونی ولایت فقیه در ساختار نظام اسلامی و رسوخ عمیق آن در باورهای دینی مردم نگرانند و بارها به قول حضرت امام(ره) از این زاویه سیلی خورده اند، بنابراین، اگر می خواهید در کانون طمع دشمنان تابلودار انقلاب و مردم قرار نگیرید- که حتما می خواهید- و چنانچه نمی خواهید از سوی ملت طرد شوید- که به یقین نمی خواهید- باید به هوش باشید. مخصوصاً آن که ممکن است خدای نخواسته، برخی تصور کنند، حضرات موسوی و خاتمی تاکید بر ولایت فقیه را برای جلب نظر بیرونی ها و کسب رأی دنباله های داخلی آنها، از گفتمان انتخاباتی خود حذف کرده اند!
آن روزها، برادر سپاهی و عزیز م- و همکار امروزم در کیهان- مهندس ابراهیم حاجی محمدزاده که به عنوان نماینده سپاه پاسداران در مجلس شورای اسلامی حضور می یافت، خطاب به برخی از کسانی که در مجلس اول حضور داشتند- و بعدها ماهیت وابسته آنان برملا شد- گفته بود؛ «اگر خدای ناکرده صد سال دیگر در ایران حکومتی بر سر کار آید که در آن ولایت فقیه حاکمیت نداشته باشد، خدمت به آن حکومت، خیانت به امام زمان(عج) است».
حسین شریعتمداری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر