سرانجام آنچه قرار بود بعد از پایان تعطیلات نوروزی و یا، حداکثر در اوایل اردیبهشت ماه سال 88 اتفاق بیفتد و کیهان نیز پیشاپیش به عنوان یک احتمال جدی از آن خبر داده بود، چند هفته زودتر از موعد پیش بینی شده در حال وقوع است و سایت ها و افراد نزدیک به آقای سیدمحمد خاتمی با قید «احتمال قوی» از کناره گیری ایشان به نفع آقای موسوی خبر دادند. سایت یاری نیوز- ارگان ستاد انتخاباتی آقای خاتمی- ضمن اعلام این خبر که دیروز از سوی آقای خاتمی و در جمع هواداران ایشان مطرح شده بود، طی یادداشتی به تحلیل ماجرا پرداخت. این سایت در تحلیل خود ضمن گلایه از مهندس موسوی که چرا با وجود خاتمی کاندیدا شده است! و اعتراض به کروبی که چرا حرمت اصلاح طلبان را پاس نداشته است! می نویسد؛ «اگر خاتمی حتی انصراف خود را اعلام کند این انصراف به منزله انصراف خاتمی از فعالیت های سیاسی و اجتماعی نخواهد بود، چه آن که او در دو ماه آینده نقشی ماندگار را در اجماع اصلاح طلبان و تغییر وضع موجود ایفا خواهد کرد» و در باره علت انصراف آقای خاتمی، تاکید می کند «خاتمی با رعایت اخلاق و بزرگ منشی و پایمردی خود نجات ایران و اصلاحات را حتی بر انبوه درخواست های هواداران خود که به میلیون ها نفر می رسد(!!) ترجیح داده تا نام خود را در تاریخ ماندگارتر از پیش کند.»
اگرچه سایت یاری نیوز و سایر اصلاح طلبان اصرار دارند انصراف آقای خاتمی را «یک تصمیم» که طی دو سه روز اخیر اتخاذ شده است معرفی کنند ولی برخی از شواهد و قرائن موجود این احتمال را قوت می بخشند که تصمیم اخیر، یک برنامه از قبل طراحی شده است و آقای خاتمی از ابتدا برای کنار رفتن به میدان آمده بود. نگارنده اصرار ندارد که این برداشت را قطعی تلقی کند اما به هر حال، این هم یک احتمال است که با توجه به آنچه در پی خواهد آمد نباید نادیده گرفته شود.
1- آقای خاتمی برای کاندیداتوری خود دو دغدغه اصلی داشت که ایشان را آرام نمی گذاشت. اول؛ «ریسک سابقه» و دوم؛ «ریسک اطرافیان». این دو نگرانی آقای خاتمی از نوع نگرانی ها و دغدغه هایی نبود که با گذر ایام و یا چاره اندیشی این و آن برطرف شدنی باشد.
الف: «ریسک سابقه»، آقای خاتمی در سابقه خود دو دوره ریاست جمهوری با رأی بسیار بالا را دارد. این سابقه برای آقای خاتمی یک «سرمایه سیاسی» قابل توجه تلقی می شود. خاتمی با ورود به عرصه انتخابات ریاست جمهوری دهم باید روی این سرمایه ریسک می کرد و حال آن که نه فقط نسبت به نتیجه آن امید چندانی نداشت، بلکه شواهد موجود از یک رقابت «باخت- باخت» برای ایشان حکایت می کرد، از جمله این شواهد آن که مردم طی 6 سال گذشته به گونه ای چشمگیر و غیر قابل انکار از مدعیان اصلاحات رویگردان شده و در تمامی چند انتخابات انجام شده اخیر به اصولگرایان روی کرده اند. به عنوان مثال در انتخابات مجلس هشتم، آقای خاتمی یک لیست 30 نفره برای تهران معرفی کرد و به تبلیغ گسترده آن پرداخت. اما در دور اول انتخابات هیچ یک از نامزدهای لیست خاتمی رأی نیاوردند و در دور دوم فقط یک نفر از آنها - آقای محجوب- موفق به کسب رأی شد که او نیز نامزد اختصاصی لیست آقای خاتمی نبود بلکه در چند لیست دیگر و از جمله لیست خانه کارگر- به عنوان دبیر کل خانه کارگر- حضور داشت. بدیهی است که آقای خاتمی از نتیجه چند انتخابات 6 سال اخیر و مخصوصاً از نتیجه انتخابات مجلس هشتم به این نظر قطعی رسیده باشد که دیگر از جایگاه قبلی در میان مردم برخوردار نیست. بنابراین احساس می کرد حضور ایشان به عنوان نامزد ریاست جمهوری دهم، فقط یک ریسک است و می تواند سرمایه سیاسی او یعنی سابقه دو دوره انتخابات با رأی بالا را برباد دهد. از سوی دیگر، احمدی نژاد با مشخصاتی نظیر یک استاد دانشگاه، یک بسیجی رزمنده، یک ساده زیست، یک فرد متعهد و پای بند به گفتمان امام و انقلاب، یک رئیس جمهور شجاع و مقاوم در برابر باج خواهی دشمنان بیرونی و حامی واقعی و عملی مردم محروم و مستضعف و ده ها ویژگی برجسته و ارزشمند دیگر، جایی برای رقابت مدعیان اصلاحات باقی نگذاشته، مدعیانی که طی 8 سال حاکمیت خود، نه فقط به این ارزش ها و نیازهای مردم توجهی نداشتند بلکه ایجاد آشوب، ساختارشکنی، سخره مردم محروم، وادادگی در برابر دشمنان بیرونی، فدا کردن منافع ملی به پای اهداف حزبی، اهانت به مقدسات و... شناخته شده ترین عملکرد آنها بود، دولت نهم شعارهای دهان پرکن اما خالی از محتوا و عمل اصلاح طلبان را در میدان عمل و با عملکرد مردم سالارانه خویش به چالش جدی کشیده و از اعتبار انداخته است. بنابراین آقای خاتمی حق داشته و دارد که کاندیداتوری خود را یک «ریسک سابقه» تلقی کرده و سرمایه سیاسی خود را در این «ریسک» برباد رفته بداند.
ب: «ریسک اطرافیان»؛ بسیاری از اطرافیان آقای خاتمی و حامیان ایشان برای انتخابات ریاست جمهوری دهم، دقیقاً همان کسانی بوده و هستند که بارها بی اعتقادی خود به آقای خاتمی را نه فقط در گفتار صریح، بلکه در عمل فریاد زده بودند. اظهارات صریحی نظیر آن که، خاتمی گورباچف است و باید جای خود را به یک «یلتسین» بدهد! خاتمی شبیه شاه سلطان حسین صفوی است که -با عرض پوزش- عرضه اداره کشور را ندارد! ما از ابتدا می دانستیم که خاتمی با ما - حزب مشارکت و سازمان مجاهدین- فرق دارد، او یک روحانی است و گروه خونش با اصلاح طلبان نمی خواند! خاتمی مرد شنا در استخر است و توان شنا کردن در دریا را ندارد! خاتمی- باز هم با عرض پوزش - اردک لنگ است و کاری از او ساخته نیست! باید خاتمی را از قطار اصلاحات پیاده کرد! خاتمی آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات کوبید! و... این برخوردها با آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری ایشان تا آنجا پیش رفت که وی با صراحت و عصبانیت فریاد زد «از جبهه اصلاحات صدای دشمن به گوش می رسد»! و چند روز قبل از اعلام نامزدی خود، طی سخنانی در دانشگاه تهران اذعان کرده بود که اطرافیان وی یکی از اصلی ترین دغدغه های او هستند!
با توجه به اندکی از بسیارها که درباره مواضع و عملکرد اطرافیان قبلی و کنونی آقای خاتمی گفته شد، بدیهی است که «ریسک اطرافیان» یکی دیگر از اصلی ترین دغدغه های خاتمی باشد. دغدغه های دوگانه یاد شده از همان ابتدا این احتمال را قوت می بخشید که آقای خاتمی تا پایان ماجرا در صحنه باقی نمی ماند. بنابراین، به سختی می توان تصمیم دیروز ایشان را، یک برنامه از قبل طراحی شده تلقی نکرد.
2- کیهان پیش از این احتمال داده بود که آقای مهندس موسوی نامزد نهایی جبهه اصلاحات و اعلام حضور آقای خاتمی با هدف زمینه سازی برای حضور ایشان صورت گرفته است. در این باره گفتنی است که اگر آقای مهندس موسوی با تابلوی جبهه اصلاحات به صحنه می آمد ناچار بود سوابق ناخوشایند مدعیان اصلاحات را با خود حمل کند که نتیجه آن، خدشه دار کردن سوابق و خوشنامی خود در دوران نخست وزیری بود و اگر بدون تابلوی جبهه اصلاحات به صحنه می آمد، برای این سؤال پاسخی نداشت که چرا طی 8 سال حاکمیت مدعیان اصلاحات بر قوه مجریه و 4 سال حاکمیت آنان بر قوه مقننه و هجوم آشکار و بی پرده آنها به اسلام، انقلاب، امام و... سکوت کرده است؟! مدعیان اصلاحات، خط امام(ره) را شایسته موزه تاریخ می دانستند! می گفتند اصلی ترین مانع دموکراسی آن است که در ایران هنوز خدا زنده است! اسلام را برای 1400 سال قبل مناسب می دانستند! فرهنگ شهادت را خشونت طلبی معرفی می کردند! از سرمایه داران حمایت می کردند، امام حسین(ع) را قربانی خشونت جدش رسول خدا(ص) در صدر اسلام می دانستند، محرومان و مستضعفان را مسخره می کردند! تن دادن به باج خواهی آمریکا را «عقل گرایی» می نامیدند!... و آقای مهندس موسوی نه فقط در مقابل تمامی این اقدامات ناپسند مدعیان اصلاحات سکوت کرده بود، بلکه به عنوان «مشاور ارشد» در کنار آقای خاتمی بود.
با توجه به نکته فوق، تنها راه برای آقای مهندس موسوی این بود که با تابلوی مشترک از «اصلاح طلبی و اصولگرایی» وارد صحنه شود. یعنی دقیقاً همان که ایشان به هنگام اعلام رسمی نامزدی خود بر آن تاکید ورزید.
3- برخی از شواهد دیگر نیز احتمال یاد شده را قوت می بخشد از جمله آن که مدعیان اصلاحات از یکسو به آراء هواداران خود برای مهندس موسوی نیاز دارند و از سوی دیگر به رأی- هرچند اندک- طرفداران اصولگرایی به ایشان امید بسته اند. اما مشکل اصلی آن است که سکوت مطلق مهندس موسوی در برابر ناراستی ها و مواضع و عملکرد ناپسند اصلاح طلبان جای چندانی برای حمایت اصولگرایان از ایشان باقی نگذاشته است و هواداران جبهه اصلاحات نیز شعارهای جدید ایشان را نمی پسندند. شاید دقیقا به همین علت و برای عبور از این عقبه است که سایت های وابسته به اصلاح طلبان به یکباره با چرخشی نزدیک به 180 درجه، سعی می کنند موسوی را بیرون از جبهه اصلاح طلبان معرفی کنند!! چرا؟! احتمالاً با این هدف که توجه برخی از اصولگرایان به وی را جلب کنند!
و در این باره گفتنی های دیگری نیز هست.
حسین شریعتمداری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر