ا

الَلهُمَ کُن لِوَلیِکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَنِ ، صَلَواتُکَ عَلیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِه الساَعةِ وَ فی کُل ساعةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَینًا حَتی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعًا وَتُمَتِعَّهُ فیها طَویلا

۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

ايران بمب اتمي دارد !

تازه از ايران بازگشته ام: شهرهاي مدرن و جاده هاي عالي، سيلي از اتومبيل ها و آسمان خراش هاي بلورين كه در چهارراه ها و بلوارهاي پرجمعيت واقع شده اند. منزل كوچك و ساده اي كه آيت الله خميني رهبر كبير ايران در آنجا زندگي مي كرد، كسي كه انقلاب روحاني بي سابقه اي را در جهان انجام داد و ايران را در كانون تمدن جهاني قرار داد. مساجد و مقبره هاي شگفت انگيزي كه مانند صدف برق زده و گنبدهاي طلايي خود را به آسمان نيلگون بلند كرده اند.
شهر مقدس قم كه قدرت روحاني ايران درآنجا متمركز شده است و دانشگاه ها و مدارس اسلامي فراواني كه سوره ها و آيات قرآن را در آنجا مطالعه و تفسير مي كنند. ملاقات هايي با كارگزاران، وزراء، روشنفكران و سردبيران روزنامه هاي برجسته كشور انجام شد. گفتگوهايي با فقها نيز بعمل آمد. بازديد از مراكز رايانه اي بعمل آمد، جائي كه در سالن ها و آزمايشگاه هاي با تجهيزات عالي، برنامه هاي رايانه اي طراحي مي شوند. قرآن به كمك اين نرم افزارها با تعابير و تفاسير مختلف مورد مطالعه قرار مي گيرد. گفتگوهايي با تكنوكرات ها و دانشمندان داشتم كه در مورد نوسازي ايران و برنامه هسته اي آن كشور بود. در مراسم تعزيه مذهبي عاشورا شركت كردم، مراسمي كه هزاران مسلمان شب هنگام به خيابان هاي شهرها ريخته و در عزاداري شهادت امام حسين شركت مي كنند.
من در درون صدها هزار نفر از مردم عزادار ايران كه ناله و گريه مي كردند و همچنين در ميان علم هاي سنگين وزن كه با پر شترمرغ تزيين شده بودند، حركت مي كردم. در كنار من جوانان، كودكان و پيرمردان ريش سفيد حركت مي كردند و بطور نمادين خود را با زنجير مي زدند تا غم و همدردي خود را نه تنها با امام شهيد، بلكه با همه غم زدگان جهان، رنج ديدگان و تمامي كساني كه حقوق آنها بطور ناعادلانه پايمال شده است را ابراز كنند.
من اينگونه براي خود نتيجه گيري كردم كه آري، ايران معاصر بمب دارد. اين بمب، همان سيماي جامعه و همان نظام اجتماعي و معنوي است كه ايران پس از انقلاب اسلامي با آن وارد صحنه جهاني شد و تمامي نظام سلطه گر جهاني را به چالش كشيد.
اين نظام و جامعه- تكامل معنوي، بينش معنوي و حس عدالت الهي را در كانون حيات بشري قرار مي دهند و به اين اصل واقعاً يك مفهوم فراگير جهاني مي بخشند. زندگي دنيوي، عرف انساني، معيشت، فعاليت انساني، حرفه ها، علوم و كردار دنيوي را از نظر ارزش هاي آسماني مورد تفكر قرار داده و توجيه خود را در مكتب ديني و نيت الهي بدست مي آورند.
انرژي كه انسان به زندگي خود اختصاص مي دهد براي مصرف ديوانه وار و ارضاي هوس هاي بي معني و مزمن، رفع نيازها، بوالهوسي ها و شهوات نيست، بلكه براي دستيابي به كمال، خلاقيت، جستجوي حقيقت و تطبيق زندگي دنيوي با زندگي بي پايان الهي و آسماني است.
ايران كشور باشگاه هاي شبانه و مراكز تفريحي، رستوران هاي مجلل و بارهاي استريپ تيز، شهوت راني و لذت پرستي نيست. در ايران اتكاي بي انتها به اين زندگي زودگذر- كه بايستي در جريان آن لذت هاي بيشتري را بدست آورد، خريداري و پس انداز كرد- را مشاهده نمي كنيد. ايران، كشور دانشگاه ها و بسياري از مدارس، كشور كتابخانه ها و كرسي هاي واعظين، كشور ملت جوان خوشبين و به دور از الكل است، كشوري كه عقل ملت جوان آن با هذيان الكل و مه مواد مخدر كدر نشده است. هنر و فلسفه ايران، رفتار نيك با يكديگر، با طبيعت و تمامي جهان مادي و معنوي را آموزش داده، احساسات حيواني درون انسان را رام كرده و ماهيت باطني و الهي را در انسان بيدار مي كنند.
عدالت- نكته اصلي فلسفه ديني و كشوري ايران است. همين عدالت است كه در ايران نوع خاصي از دموكراسي را بوجود آورده است، اصل انتخابات از جمله مقررات الزامي و برطرف نشدني ايران است و شامل مجلس، احزاب، نهاد رياست جمهوري و قدرت مذهبي روحاني مي شود. آيت الله كه رهبر عالي است و قدرت مذهبي و روحاني را در اختيار دارد از آسمان براي مردم نازل نشده، بلكه ثمره انتخاباتي است كه در محيط روحاني برگزار مي شوند. حكومت ايران به دور از تصميمات خودسرانه و انفرادي است. حكومت ايران تعداد بي شماري از مصالحه ها و هماهنگي ها است كه بين چند مركز نفوذ و قدرت بعمل مي آيند. همين هماهنگي ها و جستجوي دايم مصالحه ها است كه باعث مي شوند تا فرآيند سياسي ايران تا حدي كند شده، ولي از طرف ديگر، آن را بسيار موزون، منسجم و به دور از فراز و نشيب هاي تند نگه داشته است.
ايران تنها كشور مردان جوان پويا و فعال نيست. ايران كشور زنان جوان و آراسته كه كاملا احساس آزادي مي كنند نيز است. زن ايراني موجودي اخمو، قوز كرده، فاقد حقوق و زنداني در پيله خود نيست. زن ايراني عضو زنده و فعال جامعه ايران است و در كنار مردان به سياست، علم و فرهنگ مي پردازد و تحصيلات كيفي را دريافت مي كند. زن ايراني از طريق نهادهاي سياسي و فرهنگي، اينترنت و مطبوعات آزاد با جامعه ايران ارتباط دارد و در اين جامعه همراه با مردان نقش مهم و برجسته اي را ايفا مي كند.
من ضمن بازديد از كلاسهاي دانشگاهي، آزمايشگاه هاي علمي، مدارس فقهي و خيابانهاي شهرهاي ايران هميشه انرژي جوان و خروشاني كه در همه جا بود را احساس مي كردم. اين انرژي همان پلاسماي گرما هسته اي است كه نظام مديريت دولتي و اجتماعي كشور آن را درك كرده و به كار گرفته است. اين انرژي قادر به شگفتي آفريدن در پيشرفت علمي و فكري، دلاوري نظامي و بصيرت الهي است.
آيت الله العظمي خميني اين انرژي را زنده كرد. او مردي صالح بود كه پس از تبعيد به تهران آمد و ميليون ها نفر از ايرانيان مؤمن و حقيقت جو كه توپ ها و مسلسلهاي شاه را شكست داده بودند را به سوي انقلاب هدايت كرد.
تنفر آمريكا از ايران در تمايل آمريكائيها براي تصاحب ثروتهاي بي شمار لايه هاي نفتي ايران نيست، در ترس از مشاهده بمب اتم در دست نظاميان ايران و تمايل سلطه بر اين منطقه بسيار حساس خاورميانه نيست. ترس و تنفر غرب از ايران به اين خاطر است كه ايران با نظام دولتي و اجتماعي خود تمام جهان غرب را كه جهاني فرتوت، متكبر، متجاوز و در حال نابودي است، به چالش كشيده است.
غرب كه اقتدار خود را بر كيش ثروت، پول، بازارهاي اوراق بهادار و مصرف ديوانه وار استوار كرده است، نيروهاي زنده بشريت را تباه كرده و امروز اين جهان با شكست مواجه شده است.
ايران الگوي رفتاري ديگر و سازماندهي ديگري از جامعه كه بر مبناي هماهنگي زمين و آسمان، ماشين و انسان، روح و ماده است را پيشنهاد مي كند. سيمايي كه ايران به جهانيان عرضه مي كند، بسيار جذاب است. شايد دقيقاً در همين جا، در ايران است كه پس از فروپاشي شوروي كه نتوانست انديشه عدالت را تحقق بخشد، تلاش دلخواه و مطلوب بشريت براي ساخت جامعه هماهنگ و ايده آل تحقق يابد.
ايران دشمنان بسياري دارد. آنها كشور را محاصره كرده و تحريم هاي اقتصادي و نظامي را اعمال مي كنند. دانشمندان هسته اي ايران را به قتل رسانده، از ايران چهره اهريمني ساخته و آن را در جلوي چشمهاي افكار عمومي جهان تبديل به هيولاي وحشتناك مي كنند.
جاي بسي تأسف است كه روسيه در اين نبرد خير و شر به دشمنان ايران ملحق شده و از شر جانبداري مي كند. روسيه خود را در جهان فرتوت در حال مرگ و محكوم به نابودي قرار داده و از ثروت مهم تاريخي خود، يعني انديشه عدالت دست كشيده است. روسيه قرن بيستم را در تلاش براي تحقق اين انديشه سپري كرد.
من شب در ميان انبوه مردم تهران حركت مي كردم. صداي طبل ها و غريو شيپورها گوشم را پر كرده بودند. پرهاي شترمرغ بر فراز من تكان مي خوردند. در ميان آتش ها، چهره آيت الله خميني به من مي نگريست. ميليون ها نفر كه به خيابان ها آمده بودند با همديگر نفس مي كشيدند و همزمان به شانه و قلب خود دست مي كوبيدند. همه اين صداها، ضربات و ريتم ها، ضربات دايره ها و تپش ميليون ها قلب، يك ارتعاش خاصي را بوجود مي آوردند و كوههاي پيرامون شهر و ستاره هاي آسماني از آن مي لرزيدند، آبهاي درياهاي اطراف ايران موج مي زدند و ملت ها و كشورهاي همسايه آن را مي شنيدند. بنظرم آمد كه اين ارتعاش چهره جهان را دگرگون ساخته است. من سعادت دارم كه بخشي از اين جهان دگرگون يافته هستم.
من در ميان انبوه مسلمانان راه مي رفتم و در همان حال با خداي ارتدوكس خود راز و نياز مي كردم و روسيه عزيز خود را دعا مي كردم.  
الكساندر پروخانوف

هیچ نظری موجود نیست: