ا

الَلهُمَ کُن لِوَلیِکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَنِ ، صَلَواتُکَ عَلیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِه الساَعةِ وَ فی کُل ساعةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَینًا حَتی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعًا وَتُمَتِعَّهُ فیها طَویلا

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

آرمانشهر

مي‌گويند در آرمانشهر کاربرد قوانين چه قوه مقننه، چه مجريه و چه قضائيه به مانند کاربرد کارت عابربانک مي‌ماند. کارت عابر بانک، کارتي است که به راستي معجزه مي‌کند. کارت را در شکافی می‌نهی، فرمانی می‌دهی و پس از لحظه‌اي از آن طرف هر چه نيت کرده باشي برايت پول سبز مي‌شود.
مي‌گويند آرمان‌شهر، همين گونه چيزي است. هر چه را نياز داشته باشي همين که نيت کني جلويت سبز مي‌شود. درست مثل بهشت و اگر خواسته‌ات مشکل قانوني داشته باشد قانون در لحظه رفع مشکل و راهکار پيشرفت را مي‌گشايد و اگر مشکل قضايي، قوه قضائيه در يک چشم به هم زدن، گره از کارت مي‌گشايد و من خدا را شاکر که کشور ما آخرين روز خرداد 89 ناگهان آرمانشهر گرديد و در ظرف چند ساعت قوه مقننه‌اي که از آغاز انقلاب تا به امروز هنوز نتوانسته اين فرمان امام را اجرا کند «تا کي اين مردم مظلوم بايد رنج اين ادارات طاغوتي را تحمل کنند» در يک چشم به هم زدن معضل پر پيچ و خم دانشگاه آزاد را حل و فصل فرمودند.
اشاره‌اي به يکي از احکام دادگستري درمانده پيش از اين حادثه مي‌کنم. شخصي به گمان اين که زمين افتاده‌اي که جنب منزل ماست از آن من است، از من شکايت می‌کند که فلاني زمين مرا غصب کرده و چون زمين از من نيست اعتنايي به شکايتش نمي‌کنم و قاضي به او حکم تصرف مي‌دهد. ليکن هنگام تصرف درمي‌يابند که زمين از من نيست و چاره را چنين مي‌انديشند که زمين متعلق به فلاني بوده و چون مرده است اينان مالک گشته‌اند و من براي به مسخره گرفتن دادگستري تمام اسناد مالکيت آنان و حکم صدور مرگم را به رئيس دادگستري وقت دادم. ليکن سال‌هاست هنوز نوبت رسيدگي به پرونده مرگ من نرسيده‌است. به برخي از مجلسيان نيز شکايت کردم، فرمودند قانون حکم قاضي را حکم نهايي مي‌داند برو خدا را شکر کن که نمي‌آيند بگيرندت و بگويند چرا برخلاف قانون زنده مانده‌اي.
آري خدا را شکر که در يک چشم به هم زدن و معجزه‌وار در قوه قضائيه و مقننه ما چنين تحولي پديد آمد و کشورمان آرمانشهر گرديد. بيهوده نيست که دانشگاه آزاد مثل ريگ مدرک دکتري مي‌دهد.
حيدر رحيم‌پور ازغدي

هیچ نظری موجود نیست: