ا

الَلهُمَ کُن لِوَلیِکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَنِ ، صَلَواتُکَ عَلیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِه الساَعةِ وَ فی کُل ساعةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَینًا حَتی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعًا وَتُمَتِعَّهُ فیها طَویلا

۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

نواده روح الله؛ سيد حسن نصرالله

چند شب پيش، آقاي ميرباقري در برنامه «ديروز، امروز و فردا» حرف قشنگي زد. اينكه راه امام و خط امام، نيازي به تحليل و تفسير ندارد. افكار و سخنان امام كاملا مشخص است و براي پيدا كردنش، بايد به صحيفه و وصيت نامه امام مراجعه كنيم. ديگران هم اگر حرفي دارند، مرد باشند و از زبان خودشان حرف بزنند، چرا حرف دل خودشان را به نام امام مطرح مي‌كنند؟
دوم: اين سالها خاطره گفتن مدعيان خط امام، خيلي مد شده و اين مساله كم‌كم دارد جاي اسناد معتبري چون وصيت‌نامه و صحيفه امام را مي‌گيرد. براي جلوگيري از تحريف راه امام، صحيفه امام را بخوانيم. صحيفه امام، البته 21 جلد دارد و بايد از صفحه اول آن شروع كرد و تا آخرين صفحه‌اش را خواند كه همان آخرين برگ وصيت‌نامه‌ي امام و آخرين جمله‌اش است: «ميزان در هركس، حال فعلي اوست!» خواندن صحيفه، سير چند ساله‌ي خط فكري، اعتقادي، عرفاني، سياسي و حكومتي امام را از آغاز تا پايان عمر مادي آن مرد الهي به ما نشان مي‌دهد.
سوم: در سال‌هاي اخير و مخصوصا ماه‌ها و روزهاي گذشته، برخي از مدعيان خط امام دست گذاشته‌اند بر بخشي از آراء امام كه مربوط است به آزادي، مردم، انتخابات، قانون و … در برابر اين آدم‌ها، برخي تصور كرده‌اند كه بايد بخش ديگر افكار امام يعني ولايت فقيه، انقلاب اسلامي، مبارزه با آمريكا و … را پر رنگ كنند. غافل از اينكه افتادن به چنين دامي، خود از نقشه‌هاي آن مدعيان است. آنها مي‌خواهند اين دروغ را القاء كنند كه آزادي و قانون در اين مملكت فراموش شده است و اينكه آنها طرفدار واقعي آزادي و قانون هستند! در حالي كه اگر پرونده سياسي خود آنها را بررسي كنيم، مي‌بينيم هرجا در برابر قانون و راي مردم مقاومتي صورت گرفته، اصلاح‌طلبان و مدعيان خط امام هم حضور فعال دارند!
نبايد فضا را دو قطبي كرد و يك گروه را نماينده افكار آزادي‌خواهانه امام و گروه ديگر را نماينده مسائل ديني و اسلامي و مذهبي دانست. مگر آراء و انديشه‌هاي امام از هم جدا هستند؟ شيوه درست اين است كه به تمامي صحيفه و افكار پايبند باشيم نه فقط به يك پاراگراف آن! البته قطعا در ميان آراء امام، بعضي مسائل از اهميت بيشتري برخوردارند. مثلا نمي‌شود از قانون دم زد، اما اساس نظريه امام و اصلي‌ترين بند قانون اساسي يعني ولايت فقيه را ناديده گرفت.
چهارم: دشمنان امام را بشناسيم. بطور كلي دشمنان امروز امام، همان دشمنان ديروز امام هستند و هيچ تغييري در اين دشمني‌ها و مرزبندي‌ها ايجاد نشده است. البته علاوه بر دشمنان ديروز، دشمنان ديگري هم ظهور كرده‌اند كه اگر در شناختشان دقت نشود، خودشان را به عنوان دوست به ما معرفي مي‌كنند!
پنجم: امام معصوم نبود! اين جمله‌ي تكراري جزو بديهي‌ترين حرف‌هايي است كه مدام از سوي آدم‌هايي خاص و با منظوري خاص بيان مي‌شود. البته ما هم قبول داريم كه به غير از 14 معصوم، كسي از اشتباهات مصون نيست. اما بايد ديد كه منظور اين آقايان از چنين جمله‌اي چيست و آنها به دنبال پيدا كردن و يا جبران كدام اشتباه امام هستند؟
به نظر مي‌رسد دو گروه، بيشتر از بقيه روي اشتباهات امام تاكيد دارند. اول منتقدان و مخالفان قديمي امام يعني جبهه ملي، نهضت آزادي و ملي‌ مذهبي‌ها و … اين جماعت، اصلي‌ترين عقايد سياسي و مذهبي امام را جزو اشتباهات امام مي‌دانند. يعني اصل ولايت فقيه، ايجاد جمهوري اسلامي، صدور حكم ارتداد جبهه ‌ملي، صدور حكم اعدام سلمان رشدي، بركناري آقاي منتظري، نامه به محتشمي در خصوص فعاليت نهضت آزادي و …
گروه دوم، مدعيان خط امام هستند كه اخيرا به دنبال جبران اشتباهات امامند! هرچند فعلا جرات نكرده‌اند رك و پوست كنده نيت اصلي خودشان را بگويند، اما رفتار، كردار و گاهي گفتار آنها دقيقا اين مساله را روشن مي‌كند. سخنان اخير سيد محمد خاتمي در خصوص اينكه استثنائات دوران امام، امروز به قاعده تبديل شده‌اند، در همين راستاست. نامه كروبي به آيت الله موسوي اردبيلي، درباره اعدام‌هاي سال 67؛ همچنين مصاحبه ميرحسين موسوي با سايت كلمه در خصوص نقد دوران امام، بيانگر همين نكته است. البته موسوي ترجيح داد پاسخ صريح و روشني به اصرار مشكوك سايت كلمه ندهد و به طور سربسته بگويد كه فعلا فضا براي نقد امام خميني مهيا نيست(!) اما همين چند جمله هم مورد استقبال دوستان خارجي‌اش قرار گرفت!
سوال اين است: مدعيان خط امام كه تا چند سال پيش، ديگران را با شعار مخالفت با ولايت مطلقه فقيه، از دور رقابت‌ها خارج مي‌كردند و هنوز هم ماجراي آن 99 نفر را بر سر جناح رقيب مي‌كوبند، چرا اين روزها به نقد اشتباهات امام روي آورده‌اند؟! اين جماعت كه كمترين نقدي را درباره نوه امام تحمل نمي‌كنند و چنان هاله تقدسي را اطراف او به وجود آورده‌اند تا كسي حرفي درباره او نزند، چرا خودشان دنبال نقد امام خميني هستند؟!
اصل ماجرا اين است كه اين افراد، مدت‌هاست از عملكرد سابق خود شرمنده‌اند. از سوي ديگر دائما در انتخابات و رقابت‌هاي سياسي، از سوابق خود دم مي‌زنند و عنوان «خط امام و ياران امام» را يدك مي‌كشند. اين تناقضات باعث شده است كه در حوادث اخير، برخي حاميان ضدانقلاب آنها، نسبت به نيات موسوي، كروبي و خاتمي دچار شك و شبهه شوند. بنابراين بهترين راه براي آنها اين است كه ادعا كنند «امام خميني هم اشتباهات زيادي مرتكب شده و ما قصد جبرانش را داريم!» (سوال اصلي سايت كلمه از موسوي)
رفتار سياسي اين مدعيان در سال گذشته و رفت و آمدشان با مخالفان امام و مواضع اخيرشان، نشان مي‌دهد كه از نظر آنها، اشتباهات امام اينها هستند: «تسخير لانه جاسوسي، اعدام منافقان، ممانعت از فعاليت گروهك‌هاي ضدانقلاب و ضدنظام، ممانعت از راهپيمايي مخالفان نظام، ممانعت از فعاليت نهضت آزادي، بركناري آقاي منتظري و …» دقيقا به همين علت است كه پخش سخنان امام را از صداوسيما، خشن نشان دادن امام، تعبير مي‌كنند و يا تصميمات امام را استثنائات آن سال‌ها مي‌نامند!
بايد از آقاي خاتمي پرسيد كه آيا منظور از استثنائات همين موارد است؟ اگر اينها را جزو استثنائات و يا اشتباهات امام مي‌دانيد كه اين مسائل، جزو تصميمات اساسي، مهم و تاريخي امام خميني هستند و امام در روزها و ماه‌هاي آخر عمر خود بارها روي اين مسائل تاكيد كردند. (منشور روحانيت)
ششم: خط امام و ياران واقعي امام چه كساني هستند؟ آيا سوابق افراد مي‌تواند تا ابد ملاك و معيار خط امام باشد؟ آيا نسبت خانوادگي و فاميلي، معيار درستي براي نزديكي به امام است؟ آيا امام اساسا در يك جمع بسته حزبي و خانوادگي مي‌گنجد كه بخواهيم او را بر همين اساس معرفي كنيم؟ اصلا آيا ياران واقعي امام را بايد از ميان همان چهره‌هاي شناخته شده سياسي و حزبي و خانوداگي انتخاب كرد، يا اينكه ياران امام، فراتر از مرزهاي جغرافيايي هستند؟
امام هيچگاه، ملاك و معيار دوري و نزديكي به خود را، مواضع حزبي، گروهي، جناحي و خانوادگي، قرار نداد. چه بسا، افرادي از بستگان و اطرافيانش را به خاطر حفظ انقلاب و نظام، از خود جدا كرد. اگر معيار و ملاك را وصيت‌نامه امام بدانيم، تنها كساني مي‌توانند خود را ياران واقعي امام بنامند كه به بند بند آن عمل كنند. اگر كسي دم از آزادي مي‌زند، بايد به حريم آزادي هم پايبند باشد. اگر دم از انتخابات مي‌زند، به نظارت شوراي نگهبان هم راضي باشد. اگر دم از مردم مي‌زند، به راي واقعي مردم هم احترام بگذارد. اگر دم از ايران مي‌زند، به مظلومان و مستضعفان دنيا هم نظر داشته باشد. اگر جمهوري اسلامي مي‌خواهد، در برابر جمهوري ايراني سكوت نكند! اگر حامي مظلومان و مسلمانان است، شعار «نه غزه ، نه لبنان» را تحمل نكند. اگر مدعي پيروي از خط امام است، ائتلاف با دشمنان امام را يك مساله عادي نداند. اگر خود را نخست وزير سابق و محبوب امام مي‌داند، با دشمنان امام نشست و برخاست نداشته باشد!
هفتم: امام خميني يك خاطره و يك حس نوستالژيك نيست. خط امام نيز يك رابطه خانوادگي و يا سابقه‌ي حزبي براي كوبيدن بر سر رقيب سياسي نيست. اگر خط امام را صرفا خاطره‌اي نوستالژيك و رابطه‌اي خانوادگي بدانيم، نتيجه‌اش مي‌شود وضعيت امروز مدعيان خط امام كه اصلي‌ترين آرمان‌هاي امام را كنار گذاشته‌اند.
سابقه مهم است اما حزب‌الله لبنان به سوابقش نمي‌نازد! فرزند جسمي خميني بودن ارزشمند است، اما فرزند معنوي خميني بودن ارزشمندتر است! امام خميني هرگز نمرده است كه وارثي داشته باشد، امام خميني يك حقيقت هميشه زنده است و ياران و فرزندانش، امروز علاوه بر ايران، در جنوب لبنان، در نوار غزه، در شمال آفريقا، در خاور دور، در آمريكاي لاتين و در همه جاي دنيا حضور دارند.

هیچ نظری موجود نیست: