مقدمه:
خداوند سبحان در آیه 60 سوره اسرا از شجره ملعونه و درخت نفرین شده و به دور از رحمت پروردگار و در تبیین رویای صادق پیامبرش (صلی الله علیه و آله) سخن به میان آورده است و در تفاسیر مختلف شیعه و اهل سنت (از جمله تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 172) این شجره ملعونه را با بنی امیه منطبق دانسته و با اشاره و تطبیق با آیات دیگر قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام این رویا را اینگونه بیان می دارند که پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) در خواب دید که میمون هایی از منبر او بالا و پایین می روند آن حضرت چنان از آن خواب ناراحت شد که بعد از آن کمتر می خندند. در تفاسیر تعبیر این خواب به بنی امیه نسبت داده شده که یکی بعد از دیگری برجای پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشستند، در حالی که از یکدیگر تقلید می کردند و افرادی بدون شخصیت بودند و حکومت اسلامی و خلافت رسول خدا را به فساد کشیدند.
همچنین در سوره ابراهیم آیات 24 تا 26 نیز از دو شجره متضاده سخن گفته شده، یکی شجره و درخت طیبه و پاکیزه ای است که اصل آن ثابت و در زمین و شاخه ها و فرع آن در آسمان است که نشان از اعتقاد حقیقی و پایدار به توحید و یکتایی خداوند است که هرگز از بین نمی رود و هیچ تغییر و تبدیلی در آن راه ندارد و تمام حقایق و برکات از آن سرچشمه می گیرد و در روایات بسیاری از اهل بیت علیهم السلام این درخت پاکیزه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خاندان پاک و مطهرش تطبیق داده شده،... و دیگری شجره خبیثه (کلمه خبیثه) و درخت ناپاکی است که روی زمین پراکنده شده و قرار و ثباتی ندارد و در روایات این شجره خبیثه و ملعونه همان که در ذیل آیه 60 سوره اسراء گفته شد به بنی امیه نسبت داده شده است.
باعنایت به مطالب مذکور چنین بدست می آید که عالم اسلام از صدر اسلام تاکنون مصاف و میدان نبرد میان این دو شجره است که در سه نقطه ازجغرافیای زمین خود نمایی می نماید:
شجره طیبه به عبارتی همان شجره و درخت نبوت است که طی 23 سال و بتدریج به کمال خود نزدیک میشد و بالاخره در سرزمینی به نام غدیر خم نعمت تمام شد و با نصب حضرت علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین علیه السلام و ولی الله رضایت حضرت حق تعالی حاصل شد و علی علیه السلام به عنوان میوه این شجره پاکیزه که 3 ویژگی مذکور را با خود دارد معرفی شد و به عبارت روشن تر تلاش پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در 23 سال نبوت خود، تنها و تنها ساختن امتی واحده بودکه بدون امام ابتر و ناقص می نمود و در یوم الغدیر این درخت پاکیزه به بار نشست و بر همین اساس روز غدیر را باید روز پیوند امت با امام نامید و امام و ولایت میوه درخت نبوت است و نبوت بدون غدیر ابتر و ناقص است.
واما شجره ملعونه و خبیثه یعنی همان بنی امیه تلاش کردند تا این پیوند مبارک الهی را گسسته و منصوص من قبل الله و منصوب من قبل النبی (صلی الله علیه و آله) را از امت واحد اسلامی بگیرند و بالاخره تلاش بنی امیه با همکاری و همیاری یهودیان و برخی از مهاجرین از صحابه در سقیفه نتیجه داد و میمونهای موجود در رویای پیامبر(صلی الله علیه و آله) توانستند امام برحق را که نشانه اکمال دین، اتمام نعمت و رضایت حضرت حق جل و علاء بود از امت جدا کرده و امام باطل را به جای آن نصب نمایند.
به این ترتیب شجره ملعونه سقیفه با طراحی اشراف و بزرگان موفق به گسستن پیوند بین « امت » با « امام(ره)» شد و تاریخ دردناک هبوط آدمیت، نقطه عطف جدیدی را تجربه کرد.پس سقیفه بنی ساعده (سقیفه بنی امیه) را باید روز گرفتن « امام » از « امت » نامید. اما اصحاب سقیفه علیرغم تغییر «امام حق » به « امام باطل» کماکان با یک مشکل اساسی مواجه بودند و آن، هم مسلمانانی بودند که به دلیل میل، علاقه و عشقی که به اهل بیت (علیهم السلام) و مشخصا به علی علیه السلام به عنوان برادر، وصی و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشتند به عنوان مانع جدی بر سر راه نقشه های بنی امیه بودند. اصحاب سقیفه باید کاری می کردند که در یک بازه زمانی مشخص « امت پیامبر (صلی الله علیه و آله) » به « ملت مسلمان » تبدیل می شد.
اصحاب شجره ملعونه برای غلبه براین مشکل علایق و میلهای امت مسلمان را نشانه رفتند و در یک برنامه زمان بندی شده (40سال) امیال باطل را جایگزین امیال حق کردند:
در تاریخ آمده است روزی شخصی به تظلم خواهی شکایت نزد یکی از اصحاب سقیفه (خلیفه) آورد. خلیفه او را به علی علیه السلام که در مجلس بود ارجاع داد. شاکی گفت من شکایت خود را نزد خلیفه آورده ام و تو مرا به یک نفر مثل خودم ارجاع میدهی. با این سخن خلیفه برآشفته و شمشیر برکشید و در حالی که اشک از چشمانش جاری بود! بر منبر رفت و ضمن دفاع از علی علیه السلام گفت کار به جایی رسیده است که یک مسلمان خود را با کسی مقایسه کرده و برابر می داند که ما در غدیر خم با او به عنوان امیر المومنین و مولای کل مسلم بیعت کرده ایم. خلیفه سپس کسانی را که حرمت و شانیت علی علیه السلام را بشکنند به شمشیر حواله داد.
(در باره علل و چرایی این موضع خلیفه که خود حق علی علیه السلام را غصب کرده بود گفته شده اولا خلیفه با این موضع گیری خود را به عنوان مدافع و دوست دار علی علیه السلام معرفی کرد که اگر چنانچه بعدها از علی علیه السلام انتقاد کرد مردم مسلمان انتقاد او را به عنوان دوستدار علی علیه السلام بپذیرند ثانیا خلیفه به خوبی می دانست که در حال حاضر هنوز عشق به اهل بیت علیهم السلام در جامعه اسلامی موج می زند فلذا او نباید مقابل این موج قرار می گرفت ثالثا او با این دفاع، تصویری جعلی و مخدوش از حدیث غدیر به مردم ارائه داد که گویی منظور پیامبر(صلی الله علیه و آله) از غدیر خم ولایت تحبیبی علی علیه السلام و نه مقام خلافت و جانشینی او بوده است).
اصحاب سقیفه به منظور تغییر میل مردم در مرحله اول: حکم کردند قرآن بدون تفسیر خوانده شود و احادیث منقول از شخص پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نیز کنار گذاشته شود (چون اغلب احادیث و عمده تفسیر آیات، ولایت علی و اندیشه اسلام علوی را آدرس می دادند).
در مرحله دوم یاران علی علیه السلام را افرادی بی منطق، خشونت طلب، تمامیت خواه و... معرفی کردند و به این ترتیب برخی از یاران علی علیه السلام را به تیغ شمشیر حذف کردند، برخی دیگر را نزد مردم بی اعتبار کردند و به اصطلاح ترور شخصیت کردند، برخی دیگر را تبعید کردند و بالاخره برخی دیگر را که اکثریت یاران اندیشه علوی را تشکیل میداند با وعده ها و آلاف و الوف دنیا خریدند. به طوری که بعدها وقتی علی علیه السلام به خلافت رسید فقط 50 نفر (شرطه الخمیسن) با او به عنوان امام (و نه خلیفه) بیعت کردند.
در مرحله سوم علی علیه السلام را به عنوان فردی معرفی کردند که علیرغم توصیه ها و سخنان پیامبر در مورد وی متاسفانه! از افراد بی منطق و خشونت طلب و تمامیت خواه حمایت کرده و دفاع می کند!
در مرحله چهارم علی علیه السلام خود به عنوان نماد اصلی خشونت طلبی و تمامیت خواهی معرفی شد و گفته شد: علی علیه السلام به رای شیخین احترام نمی گذارد! علی علیه السلام منزلت صحابه را نگه نمی دارد! علی علیه السلام در امور از صحابه و بزرگان بهره نمی گیرد و صرفا از جوانان تابع استفاده می کند! و سرانجام به علی علیه السلام اتهام دروغ گویی زدند تا جایی که آن حضرت در یکی از سخنانش که در نهج البلاغه موجود است 2 بار قسم یاد می کند که « به خدا قسم من دروغ گو نیستم».
و در مرحله پنجم بر منابر بر علی علیه السلام دشنام دادند و لعن علی در نمازها واجب شد و به این ترتیب:
دنیاخواهی و ثروت اندوزی جای خداجویی و خدا خواهی را گرفت و هوا پرستی به جای خدا پرستی، اشرافی گری به جای قناعت، چپاولگری ثروت مردم به جای ایثار و گذشت، خدمت به باند و قبیله و حزب خود به جای خدمت به مردم، منافع فردی و حزبی به جای منافع حکومت و منافع ملی، زر اندوزی و کاخ نشینی به جای عدالت محوری و عدالت خواهی، هرزگی و بی بند و باری بجای تقید به آداب و احکام شرعی و... نشست و در یک کلمه در اعتقادات مردم، باطل به جای حق نشست و رذایل فضیلت معرفی شد و...
و در روز سقیفه، امام علوی به امام اموی تبدیل شده و در زمانی نه چندان دراز امت علوی نیز به امت اموی تبدیل شد و در حقیقت درخت خبیث سقیفه اموی در کربلا به بار نشست.
خباثت و خیانت امت اموی در کربلا میوه نامبارک شجره ملعونه سقیفه بود و اگر در روز سقیفه امت بدون امام شد، اینک وقت آن رسیده بود که امام بر حق، بدون امت شود. در کربلا امام تنها مانده بود و در اوج مظلومیت و با لب عطشان بر امت اموی خروش برآورد که: « اگر دین ندارید لااقل در زندگی دنیایی خود آزاد باشید».
و اینک 1370 سال است که عاشقان امام حسین علیه السلام با زنده نگه داشتن محرم و صفر و شرکت در حماسه عاشورا در تلاش هستند (تا پس از 3 واقعه غدیر خم، سقیفه، کربلا) با ساختن مجدد امت علوی زمینه ظهور حضرت ولی عصر عج را به عنوان چهارمین پرده این ماجرا و به بار نشستن شجره طیبه غدیر خم را فراهم آورند.و باید دانست که « سقیفه » جریانی همیشگی است که در برابر نهضت توحیدی و ولی امر قرار می گیرد تارهبری نهضت را از مسیر اصلی خود خارج ساخته و در مسیر انحرافی اصحاب سقیفه (اصحاب فتنه) منحرف سازد. اصحاب فتنه که در همه دورانها از چهره های ظاهرا خودی و موجه و با سابقه انقلابی بهره می برند در صورتی که نتوانند رهبری نظام دینی را از اصحاب فتنه انتخاب کنند با یک برنامه پیچیده سعی میکنند تا ارتباط میان امت و امام را مخدوش سازند و فضایی ایجاد کنند تا نهاد ولایت فقیه در مسیر اعمال ولایت خود ناکارآمد شود و در نهایت مطالبات خود را بر نهاد رهبری تحمیل نمایند. شناخت اصحاب فتنه و شیوه ها و روشهای اقدام آنان اگر چه به عنوان یک تکلیف دینی و ملی مطرح است لیکن به فرمایش حضرت علی علیه السلام در زمان فتنه تنها راه سالم ماندن، پناه بردن به ولی فقیه و حاکم اسلامی است.
فصل اول:
بازخوانی جریان فتنه از زبان حضرت علی علیه السلام
فتنه از شبهه شروع می شود و این چنین بود که در دهه سوم بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)
3 جنگ بر علی علیه السلام تحمیل شد که همگی دعواهای جناحی بود واصلا دعوای حق و باطل نبود. لذا از آن تعبیر به فتنه می شود. فتنه یعنی مسئله ای که نه فقط عوام که گاهی خواص نیز در آن به اشتباه می افتند. فردی که علی علیه السلام را ترور کرد نه تنها کافر نبود بلکه از سربازان علی علیه السلام بود و مجاهدی رزمنده بود و شمشیری که سر امام حسین علیه السلام را برید و بر نی کرد عالمی بود که 35 سال قبل از آن جزو فرماندهان و افسران حضرت علی علیه السلام بود اما 2 دهه بعد در کربلا در صف افسران یزید وارد شد پس هیچ کس نباید به سابقه خود تکیه و اعتماد کند.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند، شیطان با هیچ کس شوخی ندارد و سراغ همه می رود.
آن حضرت در خطبه دوم نهج البلاغه در تشریح فتنه می فرمایند: فتنه چونان شتری مست مردم را
پی در پی پایمال می کرد و ناخن در ایمان آنان می زد... فتنه که می آید چند چیز نیز به دنبال آن می آید:
اول: تردید و شک و دو دلی در باورهای آحاد مردم.
دوم: شعله ور شدن آتش اختلاف در بین مردم و مسئولین.
سوم: بی ثباتی و تزلزل در ایمان.
چهارم: گم کردن دوست و دشمن و مخلوط شدن دوست و دشمن.
حضرت علی علیه السلام در خطبه 50 نهج البلاغه دو عامل را نقطه شروع فتنه می دانند اول بعد نفسانی یعنی خود خواهی. افرادی پیدا می شوند که خود محورند، دیکتاتورند، منفعت طلبند و فقط دنبال قدرت و پیروزی خودشان هستند. و دوم اینکه شروع فتنه از بدعت نظری در مفاهیم است (یعنی تغییر دادن اصول یا تحریف آن). یک عده در اصول و مفاهیم بدعت می گذارند و آن را تحریف می کنند وعده ای هم برای قدرت طلبی و دنیا خواهی پیش می آیند و با فتنه همراه می شوند.
آن حضرت می فرمایند اگر باطل با حق درنیامیزد و مخلوط نشود حق طلبان به راحتی آن را تشخیص
می دهند و کار باطل پیش نمی رود. ولی در فتنه، فتنه گران اندکی از حق و باطل را می گیرند و آن را مخلوط
می کنند.
حضرت علی علیه السلام در خطبه 151 نهج البلاغه می فرمایند: مردم شما هدف گیری شدید و مورد آماج بلا و امتحان هستید بیدار شوید و از مستی وفور نعمت و از سختی عقوبت بترسید، آنگاه که غبار شبهه برانگیزد بر جای خویش بمانید، حرفی نزنید و اقدامی نکنید و اگر نمی توانید حق و باطل را تشخیص دهید بر اساس تعصب و احساسات موضع نگیرید... و در خطبه 93 می فرماید: فتنه زمانی که می آید از روبرو شناخته نمی شود، وقتی که تمام می شود از پشت سر شناخته می شود و یا در جای دیگری می فرماید ای مردم امام حاکم خود را در این
فتنه ها تنها مگذارید تا بعدهای خود را سرزنش نکنید خود را در آتش فتنه ای که پیشاپیش آن رفته اید بی اندیشه در می آورید، همانا من برای شما چرا غم در تاریکی، هر کس در تاریکی است و حق را از باطل نمی شناسد به این چراغ بنگرد، (به من بنگرد و راه را بیاید)... در فتنه دلهای سابقا مومن، دو دل و سست می شوند، مردان سالم، گمراه می شوند، رای درست و نادرست در هم می آمیزد، فرزند با پدر کینه می توزد، پدر و فرزند علیه یکدیگر کینه می ورزند.
در زمان حضرت علی علیه السلام یکی از مواردی که خود آن حضرت آن را فتنه نامیدند، شورش جمل بود که منتهی به جنگ جمل شد و حضرت علی علیه السلام از مردم خواستند که آن را سرکوب کنند وطی نامه ای به مردم کوفه نوشتند که دیگ آشوب به جوش آمده و فتنه آغاز شده است، همه به سوی رهبر خود بشتابید و در جهاد علیه فتنه شتاب کنید که تاخیر خطرناک است.
دشمنان حضرت علی علیه السلام در جنگ جمل جزو خوشنام ترین و خوش سابقه ترین افراد و اصحاب پیامبر بودند. حضرت علی علیه السلام فرموده است: حق را با آدمها نسنجید بلکه آدمها را باحق مقایسه کنید ملاک حق و باطل را بشناسید تا بفهمید چه کسی حق است و چه کسی باطل و گرنه اگر ملاک شما اشخاص باشند باید بدانید که اشخاص لغزش دارند.
فصل دوم:
پیشینه فتنه و آشوبهای خرداد 88 (در دوران حضرت امام(ره))
با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران چند جریان به مخالفت جدی با نظام مبتنی بر ولایت فقیه از یکسو و حضور روحانیت در عرصه سیاست و حکومت برخواستند که (علاوه بر گروهکهای ملحد و محارب)، نهضت آزادی، جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق ایران (گروهک منافقین) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و... عمده ترین این جریانات سیاسی را تشکیل می دادند.
در میان جریانات مذکور سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در حقیقت به روز شده همان گروهک نفاق بود و به هیچ عنوان به ولایت فقیه و روحانیت اعتقادی نداشت، توانسته بود با پنهان کردن 2 ویژگی فوق الاشاره، از میان یاران اصلی انقلاب و جوانان مستعد یارگیری کرده و تقریبا تمامی پستهای حساس و کلیدی امنیتی نظام در سپاه و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور را به اشغال خود در آورد.
سازمان مجاهدین (انقلاب) به منظور رهایی از موج روانی ایجادشده در جامعه در گام نخست از حضرت امام تقاضای نماینده کرد و امام خمینی(ره) حضرت آیت الله راستی را به عنوان نماینده خود در سازمان منصوب نمود که وی نیز پس از چندی، انحلال سازمان را به حضرت امام خمینی(ره) پیشنهاد نموده و با موافقت امام سازمان منحل شد لیکن هسته مرکزی سازمان (همان کسانی که با تغییر کلمه «خلق» به کلمه «انقلاب اسلامی» سازمان مجاهدین «انقلاب اسلامی» را پی ریزی کرده بودند) انحلال سازمان را نپذیرفته و بر ادامه فعالیت حزبی خود اصرار ورزیدند و در نتیجه مجددا، سازمان به مخالفت با روحانیت و ولایت فقیه متهم گردید.
در گام دوم سازمان مجاهدین (انقلاب) با هدف برون رفت از بن بست بوجود آمده با استناد به فرمایشات حضرت امام خمینی(ره) (اسلام مستضعفین و پابرهنگان در مقابل اسلام سرمایه داری و بازار و اسلام آمریکایی) موجی از عملیات روانی را در جامعه طراحی نمود و با زیرکی و شیطنت تمام نظام روحانیت را به دو بخش طرفداران سرمایه داری و طرفداران مستضعفین تقسیم نمود و جالب اینکه در این عملیات روانی رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنه ای) را به عنوان راس و سمبل اسلام سرمایه داری معرفی کرد و از طرف دیگر با نزدیک کردن خودشان به روحانیون کم تجربه که به عنوان مجمع روحانیون مبارز شکل گرفته و اغلب در دستگاههای مرتبط با رهبری و در بیت حضرت امام مشغول به فعالیت بودند، توانستند خود را به عنوان مدافعان اصلی نظام ولایت فقیه و طرفداران اسلام مستضعفین و اسلام کوخ نشینان و طرفداران روحانیت انقلابی به مردم معرفی نمایند و به این ترتیب اولین فتنه در درون روحانیت شکل گرفت (اگر چه، چنانچه مجمع روحانیون مبارز که بازیچه و آلت دست اهداف سازمان مجاهدین انقلاب) قرار گرفته بود به توصیه های حضرت امام خمینی(ره) گوش می کرد و اختلاف را به حوزه عقیده نمی کشاند و هواهای نفسانی را در اختلافات دخالت نمی داد اصل اختلافات فی مابین قطعا به نفع نظام می بود).
سازمان مجاهدین (انقلاب) با عنایت به تصویب شورای رهبری قانون اساسی نسبت به تداوم فتنه پس از حضرت امام نیز مطمئن بود لیکن در سومین گام جهت رفع نگرانی در اقدامی پیچیده و با همکاری برخی از رجال سیاسی (علیرغم مخالف صریح حضرت امام موفق به انتصاب، آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری شده و حلقه های فتنه را برای بعداز حضرت امام نیز کامل نمود. به این ترتیب سازمان با حضور در تمامی عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اطلاعاتی، امنیتی و نظامی و حتی حضور غیر مستقیم در بیت حضرت امام مطمئن بود که براحتی می تواند جریان امور را به هر شکلی که بخواهد رهبری نماید، بعنوان مثال دسته بندیهای سیاسی درون نظام هم بر اساس مدل سازمان در آن سالها به راست و چپ تقسیم شد. حتی امروزه علی رغم گذشت بیش از 28 سال از انفجارات حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری هنوز ساحت سازمان مذکور از ابهام دخالت در انفجارات فوق کاملا تطهیر نشده و کماکان برخی از سیاسیون دخالت آنان را در انفجارات کلان نظام (همانند گروهک منافقین) دور از مدار عقل نمی دانند و بر پیگیری دستگاههای امنیتی و قضایی در این خصوص تاکید دارند.
یکی دیگر از اتهامهای سازمان، فتنه خوراندن جام زهر به حضرت امام و پذیرش قطعنامه و آتش بس با همکاری عوامل و اعضای قدیم خود بود (همان تیمی که فتنه قبل و بعد از انتخابات سال 88 را به صورت راهبردی و حتی در سطح تاکتیک اداره می کردند).
حضرت امام خمینی(ره) به محض مفارقت از فضای سنگین جنگ تحمیلی به تخریب و نابودی سه ضلع مثلث فتنه پرداخت و در مرحله اول منتظری را از سمت قائم مقامی عزل نمودند. این اقدام حضرت امام خمینی(ره) اگر چه ضربه بسیار مهلک بر پیکره اصحاب فتنه بود ولی آنان به دلیل وجود نقص قانون اساسی در مورد اصل ولایت فقیه (شورایی بودن و شرط اعلمیت) امیدوار بودند بتوانند کماکان پس از امام(ره) نیز فتنه های خود را در شورای رهبری رهگیری نمایند.
حضرت امام خمینی(ره) پس از عزل منتظری بلافاصله دستور اصلاح قانون اساسی را صادر و شخصا نسبت به اصلاح اصل ولایت فقیه (و تبدیل شورای رهبری به رهبر و اتخاذ شرط مجتهد مجزی)ارائه طریق فرمودند. با اصلاح قانون اساسی دومین ضلع مثلث فتنه نیز فرو ریخت، اما زمانی که پس از ارتحال حضرت امام با هدایت پنهان و پیدای آن حضرت (در زمان حیات طیبه خویش) حضرت آیت الله خامنه ای توسط مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر برگزیده شد و عملا سومین ضلع مثلث فتنه نیز به کلی تخریب شد و امید اصحاب فتنه به کلی به ناامیدی بدل و خود را کاملا منزوی دیدند و نزد افکار خواص جایگاه و اعتبار خود را به صورت کامل از دست دادند، خاصه اینکه کسی را که در طول سالهای جنگ تحمیلی او را در اردوگاه اسلام آمریکایی معرفی کرده بودند با هدایت ویژه حضرت امام و تدبیر و رای قاطع مجلس خبرگان رهبری به عنوان ولی فقیه منصوب شده بود.
فصل سوم:
اقدامات اصحاب فتنه در دهه دوم و سوم انقلاب اسلامی
-
-
-
-
-
-
-
-
با اتمام دوره 8 ساله ریاست جمهوری جناب آقای رفسنجانی، جریان فتنه با طراحی مدل قرمز و آبی و قراردادن خاتمی در مقابل ناطق نوری و ترویج و انتصاب ناطق به جبهه راست (که ساخته پرداخته سازمان مجاهدین بود) موفق شد رای اکثریت مردم را برای خاتمی اخذ نماید و با مصادره حماسه و رای 22 میلیونی مردم به نفع جریان فتنه و با عنوان حماسه دوم خرداد موج جدیدی از میکروپلتیک میلها را با هدف تغییر میل و علاقه مردم از ارزشهای دینی و ملی به میل آنان به ارزشهای لیبرالیستی غربی نظیر خوی اشرافی گری، بسط و توسعه آزادیهای افراطی و بی بندباری غربی، هجمه به باورهای مردم و... را سازماندهی نماید.
-
-
-
-
پس از دوم خرداد شاخصه اصلی عملکرد مطبوعاتی و تبلیغاتی اصحاب فتنه به هجمه به دین و اعتقادات دینی، حمله به فقه و احکام شریعت، تهاجم به ارزشها، ترویج ابتذال و اباحه گری و تخریب چهره امام و هجمه به ولایت فقیه گسترش یافت:
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
این روند در نقطه اوج خود به غائله 18 تیر 78 منتهی شد، غائله ای که بدون هیچگونه تردیددر آن مقطع دگرگونی نظام اسلامی را پی می گرفت که البته با حضور جوانان مومن و انقلابی و در قالب نسل سوم که همگی بدست توانای مقام معظم رهبری ودر دوران بستر سازی فتنه تربیت شده بودند خنثی شد و در واقع انقلاب سوم و با موجی به مراتب قوی تر و گسترده از دو انقلاب قبلی و با بصیرت و آگاهی جامع نسبت به نظام ولایی در چهارشنبه 23 تیرماه 78 شکل گرفت.
در واقع راهپیمایی 23 تیر ماه 78 اعلام حضور نسل سومی های انقلاب بود که در مقابل موج فتنه و هتاکی و پرده دری اصحاب فتنه از یکسو و یاس و نا امیدی خواص جبهه حق، پا به میدان دفاع از ولایت و ارزشها و دستاوردهای انقلاب اسلامی گذاشته بودند و خیلی زود توانستند دراوج ناباوری و در زمانی کوتاه چراغ امید را در دل مومنین روشن کنند و پس از پیروزی در دومین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا در سراسر کشور نوار پیروزیهای پی در پی را در اردوگاه و جبهه حق به نمایش بگذارند.
در نیمه دوم سال 78 کشور ما شاهد انتخابات مجلس ششم بود ولی تمامی دستگاههای پاسخگو به شورای نگهبان (نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، قوه قضاییه) در فتنه قتلهای زنجیره ای و فتنه 18 تیر 78 آسیب جدی دیده بودند فلذا تمامی استعلامات شورای نگهبان در خصوص کاندیداهای مجلس باعنوان « فاقد سابقه» بی نتیجه ماند و تمامی اصحاب فتنه که در انتخابات در سطح کشور ثبت نام کرده بودند تایید صلاحیت شده و تقریبا تمامی آنان به مجلس ششم راه یافتند و از این زمان به بعد اصحاب فتنه، تحرکات و اقدامات خود را از طریق تریبون مجلس ششم پی گیری کردند:
1-
2-
3-
4-
5-
6-
7-
8-
9-
ائمه اطهار علیهم السلام، امام خمینی(ره)، دفاع مقدس، قانون اساسی و...
10-
11-
اصحاب فتنه کوشیدند تا مبانی فکری انحرافی خود را از طریق ساختارهای حکومت نهادینه و قانونمند نمایند و از طریق شبکه گسترده مطبوعات زنجیره ای آن را به گفتمان اصلی نظام اسلامی تبدیل کنند. کارگاههای توسعه سیاسی وزارت کشور در سالهای 76 و 77 با محوریت تاج زاده، حجاریان و همکاری سایر عناصر حلقه های فتنه فرصتی بود تا آن مبانی فکری با استفاده از سازو کار و بودجه و امکانات دولتی نهادینه و به تعبیری دگردیسی و تحول در نظام، از دورن ساختارهای نظام آغاز شود. برخی از اصول این کارگاهها، زاویه فکری عناصر تشکیل دهنده آن را با مبانی نظام دینی کاملا آشکار می کند.
همان کسانی که با طرح قتلهای زنجیره ای سعی کردند فضای جامعه را ملتهب و غبار آلود کرده و با طرح حاکمیت دو گانه و بعدها با لوایح دو گانه (دوقلو) کوشیدند این تغییر و عبور از نظام دینی را با ابزار قانونی دنبال کنند، با کمرنگ کردن و بعضا ضدیت با مقوله دین در نظام اسلامی به اصالتهایی تکیه زدند که نشات گرفته از اندیشه امانیستی (انسان محوری) بود:
-
-
-
-
یافته های کارگاههای چهارگانه توسعه سیاسی در عرصه مطبوعات زنجیره ای تجلی عینی می یافت.
با انجام طرحها و پروژه های متعدد گسترده که تنها بخشی از آنها به عنوان نمونه بیان شد جریان برانداز و فتنه سرمست از پیروزی در تمامی حوزه ها، با ارائه لوایح دو قلو برای محدود کردن اختیارات ولایت فقیه در نظام و در حقیقت برای انهدام حکومت دینی (با عنوان اینکه حکومت دینی مانع جدی استقرار در دموکراسی است) خیز برداشتند. اما خیلی زود و از سال 1382 آرزوهای اصحاب فتنه به کابوس تبدیل شد و با پیروزی اصحاب عاشورایی جبهه حق در انتخابات دومین دوره شورای اسلامی شهر و روستا جریان معکوس شروع شد و نوار پیروزیهای پی در پی جبهه حق در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم ادامه یافته و موجی از شادی و شعف همراه با امید و باور به پیروزی در بین ولایت مداران سراسر ایران اسلامی را فراگرفت و فتنه انگیزان سنگرهای خود را یکی پس از دیگری از دست دادند.
آخرین امید اصحاب فتنه زمانی به نا امیدی تبدیل شد که در انتخابات هشمین دوره مجلس شورای اسلامی در شهر تهران لیست فتنه گران با تابلو و نماد « یاران خاتمی» با « نه » بزرگ ملت مواجه شد و مردم حتی به یک نفر از لیست مذکور هم اقبال نشان ندادند.
فصل چهارم:
نفاق (سناریوی اصحاب فتنه در انتخابات دهم ریاست جمهوری)
فتنه گران و زراندوزان، ریا کاران و... (که هیچ اعتقادی به نظام دینی نداشته و عملکرد طول دوران انقلاب آنان نیز موید و گواه این مدعاست) و شکستهای سنگین و پی در پی آنان سبب شد که حلقه های چندگانه فتنه با هم پیوند خورده و برای جلوگیری از حذف از عرصه سیاسی کشور چاره را در تغییر شعارها و تغییر گفتمان ببینند و از آغاز سال 85 با تشکیل ستادهای سری و انجام عملیات روانی گسترده بر روی مردم و مسئولین و روحانیون در جهت تخریب چهره دولت نهم، خود را برای حضور منافقانه در انتخابات دهم آماده می کردند برخی از مهمترین محورهای عملیات روانی دشمن (برگرفته از فرمایشات رهبر معظم انقلاب) که در مقطع قبل از انتخابات دهم بکار گرفته شد به این شرح است:
1-
2-
3-
4-
5-
6-
7-
8-
از سوی دیگر اصحاب فتنه به ظاهر با عبور از خاتمی و انتخاب مهره نسوخته خود یعنی میر حسین موسوی به عنوان نامزد خود در انتخابات کوشیدند تا اعتماد اجتماعی را به خود جلب کنند.
نفاق جدید در شرایطی بروز می کند که هیچکدام از عناصر شاخص این جریان در حلقه های مختلف از مواضع انحرافی خود عدول نکرده و از مواضع قبلی پا بر جا باشند اما برای جلب اعتماد عمومی باتوجه به گفتمان حاکم بر فضای کشور شعار دفاع از امام و ارزشهای انقلاب را سر دادند و از آنجا که اصحاب فتنه بهخصوص در 16 سال پس از جنگ همه سرمایه های مادی و آبروی سیاسی خود را برای پیروزی به صحنه آورده بود هر نتیجه ای غیر از پیروزی به منزله پایان عمر سیاسی آنان تلقی می شد بنابر این برنامه ریزی اساسی معطوف به آن شد که در صورت شکست به جای حذف از عرصه سیاسی، نظام جمهوری اسلامی را قربانی هوسهای شیطانی سردمداران کانون فتنه نمایند و به همین دلیل است که قبل از برگزاری انتخابات خود را پیروز میدان انتخابات معرفی کرده و به محض اطلاع از شکست « تقلب در انتخابات » به رمز عملیاتی تبدیل می شود که این بار نه به اتکای هواداران سنتی گذشته بلکه به اتکای پدیده جدیدی به نام « جنبش اجتماعی » است که شاکله ذهنی عناصر شاخص آن همانا زخم خوردگان از انقلاب اسلامی هستند که در شعارهای خود«جمهوری ایرانی » را پی می گیرند.
جریان فتنه با ادعای خط امام پا به عرصه رقابت در انتخابات گذاشت بر شعار قانون گرایی و حاکمیت قانون، آزادی، مبارزه با تحجر و واپس گرایی، نفی خرافه گویی و دروغ و... پای فشرد و به کرات از نام و
آرمان های امام سخن به میان آورد اما آنچه در صحنه عمل به وقوع پیوست حکایت از واقعیتهای تلخی داشت که نشان می داد با تابلوی خط امام(ره) بر عکس مشی و مرام خمینی کبیر(ره) حرکت می کنند و
« اسلامیت نظام » و رکن محوری آن یعنی « ولایت فقیه » را نشانه رفته اند.
این جریان با عدول از اصول قانون اساسی و عبور از خط قرمز نظام (که همان اسلامیت وجمهوریت است) خیلی زود ماهیت اصلی خود را بر ملاء کرد و با شعار « استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی » نشان داد که مشکل این جریان اسلامیت نظام و ولایت فقیه است و جمهوریت را هم با حمله به آرای 40 میلیونی و شرکت 85 درصدی مردم نفی کرده بود.
نمی توان بر طبل خط امامی بودن کوبید و همزمان از حمایت بی پرده و علتی شیطان بزرگ بهره برد
نمی توان از کرامت حقوق بشر و آزادی در اسلام سخن گفت اما شعار « نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران » سر داد فتنه انگیزان با الگو گیری کامل و موبه مو از مدل های براندازی نرم غربی ها نظیر مدل 198 بندی جورج سورس و انتخاب نماد رنگ سبز خود را آماده پی گیری طرحهای منافقانه و براندازی حاکمیت دینی می کرد.
جریان فتنه سبز در صورت باخت (وضع فعلی)، با القاء تقلب در انتخابات و سازماندهی آشوبهای گسترده خیابانی و پروژه کشته سازی (72 تن به عدد شهدای کربلا) و راه اندازی کارناوال تکبیر! در خیابانها و پشت بامها و... و با الگوگیری محصول و کاریکاتورگونه از انقلاب 1357 و چهلم گیری برای کشته های فتنه سبز و حمایتهای پیدا و پنهان برخی از رجل سیاسی و مذهبی داخلی و فشار سیاسی برخی دول خارجی بنا داشتند نظام را به بن بست سیاسی کشانده و با نشان دادن « بحران مصنوعی » نظام را وادار به تمکین خواسته های غیر قانونی آنان مبنی بر ابطال انتخابات و یا اعلام پیروزی آنان نمایند.
اصحاب فتنه سبز تصور می کردند می توانند تمامی افرادی را که به آنان رای داده اند به صحنه آورده و با تکیه بر این حضور چند میلیونی خیلی زود نظام را وادار به تسلیم نمایند اما هنگامی که با عدم حمایت مردم در راهپیمایی روز قدس شدند، دچار سکته و شوک سیاسی شده و دریافتند که اگر فکر اساسی نکنند خیلی زود به گروهک اپوزیسیون نظیر گروهک منافقین تبدیل خواهند شد لذا پس از به خود آمدن سناریوی تلاش برای بقاء و ماندن در حاکمیت را جایگزین سناریوی تلاش برای براندازی و کودتای مخملی کردند.
تحقق سناریوی تلاش برای بقاء مستلزم بکارگیری تاکتیکی، پیچیده بود که به صورت خلاصه به تاکتیک
« فشار امنیتی از پایین، فشار سیاسی از بالا، نفاق اصحاب فتنه و در نتیجه چانه زنی و امتیاز گیری در بالا » بود.
بر اساس تاکتیک مذکور مقرر شد در فاز اول حرکتهای اوباش گری و آشوب گری اجتماعی در مناسبتهای مختلف نظیر 13 آبان، 16 آذر و... در پایین با هدف ایجاد فشار بر حاکمیت و بالا بردن هزینه برخورد با سران فتنه گسترش یابد و در فاز دوم اصحاب فتنه با اتخاذ مواضع منافقانه نسبت به نظام و قانون اساسی اعلام وفاداری کرده و با سیاست یکی به نعل و یکی به میخ از یکسو زمینه را برای فشار سیاسی در بالا فراهم آورده و از سوی دیگر بتوانند حرکتهای اوباش را مدیریت نمایند.
و در فاز سوم قرار شد برخی از شخصیتهای سیاسی طراز اول از بالا بر نظام فشار وارد آورند و بر این اساس یکی از رجال سیاسی بزرگ با حمایت از جریان فتنه و در پاسخ به سئوالی چنین می گوید: « نظام و حکومت قدرت دارد، سپاه و بسیج دارد.. و آنان (اصحاب فتنه) هم، دانشگاه دارند و نخبه دارند... مشروعیت نظام و مسئولین از مردم است و اگر مردم ما را نخواهند باید برویم... ».
اتخاذ این مواضع واجد یک اتهام بسیار بزرگ به نظام بود به این معنا که نظام ایران فاقد پشتوانه های علمی و دانشگاهی بوده و العیاذبالله به زور سرنیزه و قدرت نظامی سرپا مانده است!
در پی مواضع این رجل سیاسی، برخی دیگر از مسئولین و نمایندگان مجلس نیز به حمایت از سران فتنه سبز وارد میدان شده و نظام را به آشتی ملی و وحدت ملی با اصحاب فتنه دعوت کردند.
از فرآیند هزینه های ناشی از فشار امنیتی در پایین و خواست برخی از مسئولین به عنوان فشار سیاسی در بالا و مواضع منافقانه فتنه انگیزان، برخی از علما نیز به میدان تشدید فشار سیاسی وارد شده و از سر خیر خواهی و متاسفانه با عدم بصیرت و کوته نگری بحث تراجیح و دفع افسد به فاسد را مطرح کرده و خواستار کنار آمدن با سردمداران فتنه سبز و پیگیری طرح آشتی و وحدت ملی شدند گویی نمی دیدند که:
1-
2-
3-
و گویی به هیچ وجه متوجه نیات و اهداف خائنانه فتنه گران نمی شوند و گویی نمی دانند اهداف برخی رجال سیاسی از حمایت از سران فتنه سبز بیش از آنکه به نفع فتنه گران باشد به نفع خود آن رجال سیاسی است باور برخی رجال سیاسی این است که اولا اگر با فشار سیاسی به نظام امتیازی به نفع فتنه گران گرفته شود در درجه اول سود آن امتیاز به جیب طرفداران و فرزندان خودشان خواهد رفت و حاشیه امن برای خانواده شان درست می شود، ثانیا حاشیه امن اقتدار آنان از حملات احتمالی پس از برخورد کامل با فتنه مصون خواهند ماند به عبارت دیگر ماندن اصحاب فتنه در حاکمیت به نفع اقتدار آنان است و ثالثا... و رابعا...
علیرغم فشارهای پیش گفته از پایین و بالا، مسئولین امنیتی و قضایی نظام بر اساس عدالت و خواست ملی و قانون تصمیم به مقابله جدی با آنان و عدم عقب نشینی گرفتند و همین موضوع اصحاب فتنه سبز را بر آن داشت تا با تشدید فشارهای امنیتی و آشوبگریهای اجتماعی و با بکار گیری پروژه های آشوبهای لکه ای و نقطه ای و غیر بومی کردن آشوبها و پیگیری پروژه قبلی کشته سازی هزینه ها را برای نظام بالا برده و درنتیجه امتیاز مورد نظر را اخذ کنند. به این منظور و طبق پروژه آشوبهای لکه ای از عزاداری مردم در هیئتها در عاشورا و خلوت بودن برخی نقاط استفاده کرده و با به صحنه آوردن از اوباش عمدتا غیر بومی که از سایر استانها به طرق مختلف به نقطع مورد نظر دعوت شده بودند به اغتشاش و ایجاد آشوب مبادرت ورزیده و با یک سناریوی از پیش طراحی شده مقاصد شوم خود را عملیاتی کرده و ضمن کشته سازی، خوراک تبلیغاتی قوی برای اصحاب رسانه حامی فتنه گران در خارج از کشور فراهم نموده و قبل از ورود نیروهای انتظامی و امنیتی عوامل اصلی آشوب صحنه را ترک کنند.
بزرگترین اشتباه اوباش فتنه جو عدم محاسبه ظرفیت مردم نسبت به کربلا و عاشورا بود رفتارهای هتاکانه و وحشیانه آشوبگران در روز عاشورا و هم آوایی و همراهی آنان با یزیدیان زمان، خون مردم عزادار عاشورایی را به جوش آورده و سبب بوجود آمدن حماسه ای بزرگتر از انتخابات 22 خرداد شده و عزم و خواست ملی را در ضرورت برخورد با فتنه گران و تنبیه و مجازات سران فتنه، به نمایش گذاشت و عملا این نمایش عظیم علاوه بر برکات گسترده و بالا بردن قدرت چانه زنی نظام در دفاع از منافع ملی و برخورد با زیاده خواهان غربی، سبب متلاشی شدن تاکتیک چانی زنی کینه توزان سبز شد. حالا دیگر فشار امنیتی از پایین به کلی از بین رفته و فشار سیاسی از بالا نیز به نفع نظام و علیه اصحاب فتنه در حال شکل گیری بود.
پس از راهپیمایی روز چهارشنبه سیزدهم محرم، در یک اقدام هماهنگ و به منظور مجاب نمودن سران سیاسی و روحانی در ضرورت آشتی ملی و حمایت از سران فتنه به یک عقب نشینی تاکتیکی جدید دست زده و با ارائه بیانیه های منافقانه راه مظلوم نمایی را پیش گرفتند.
مقایسه بیانیه های صادره به خوبی هماهنگی بین آنان را نشان داده و از یک اراده متحد و مرکزی در صدور اعلامیه ها حکایت می کند.
بیانیه شماره 17 موسوی (که از نظر محتوایی با پیشنهادهای آقای رفسنجانی در نماز جمعه 29/3/88 یکی است) و نامه آقای محسن رضایی خطاب به مقام معظم رهبری به خوبی نشان می دهد که این نامه ها و بیانیه ها از یک مرکز مشترک برنامه ریزی شده و نشان میدهد که در اواخر جنگ تحمیلی سبب نوشاندن جام زهر به امام و پذیرش قطعنامه 598 گردید و اینک ظاهرا در یک اقدام هماهنگ به مقابله با اراده ملی در برخورد با فتنه گران برخواسته و با ارائه طرح وحدت ملی قصد
برخی از آثار فتنه سبز اموی (که امروز بعضی از رجال سیاسی اصرار به وحدت با آنان دارند) به این شرح است:
1-
2-
3-
4-
5-
6-
7-
8-
9-
10-
11-
12-
13-...
به راستی چه کسی میخواهد پاسخ این سئوال را بدهد که علیرغم این همه رسوایی سران فتنه، آشوبگریها، کشتار انسانهای بعضاٌ بیگناه و... علت این همه لجاجت هماهنگ از سوی عده ایی قلیل درتحمیل اراده شوم خود بر نظام ولایی و وادار کردن نظام به تن دادن به بیراهه ای که سر انجامش قبول شورای حکمیت ابوموسی اشعری است، چیست!؟
نتیجه گیری:
فتنه ای که 30 سال است پا به پای نظام و درون نظام، مقاصد سیاسی خود را دنبال کرده و هیچگاه با اراده نظام و مردم همراهی نداشته و همواره اراده خود را بر نظام تحمیل کرده و با ارائه مدل اقتصادی و ابسته به غرب و لوازم این مدل که وابستگی فرهنگی است مسیر انقلاب را به کج راهه ها و بی راهه های ناکجا آباد غرب گرایی کشانده است،
واقعیت این است که آنچه پیش روی نظام است یک جنگ تمام عیار است که بی تردید هر گونه عقب نشینی در آن صرفا پذیرش قطعنامه 598 جدیدی از سوی فتنه گران نیست، بلکه اولین عقب نشینی نتایج بسیار تلخی را در پی خواهد داشت و تن دادن به طرحهای منافقانه وحدت ملی منجر به پذیرش حکمیت و در نهایت العیاذ بالله عزل علی از خلافت با رای ابو موسی اشعری خواهد بود و نتیجه غایی آن برپا شدن کربلایی دیگر و کشتار بی رحمانه اهل البیت (ع) و... خواهد بود.
مقام معظم رهبری در سخنی حکیمانه می فرمایند:« اگر امروز من و شما جلوی قضیه را نگیریم ممکن است... جامعه اسلامی، کارش به جایی برسد که در زمان امام حسین (علیه السلام) رسیده بود. مگر اینکه چشمان تیزی تا اعماق را ببیند، نگهبان امینی راه را نشان دهد، مردم صاحب فکری کار را هدایت کنند و اراده های محکمی پشتوانه این حرکت باشند. آن وقت البته خاکریز محکم و دژ مستحکمی خواهد بود که کسی نخواهد توانست در آن نفوذ کند والا اگر رها کردیم باز همان وضعیت پیش می آید آن وقت این خونها هم هدر خواهد رفت».
به فرمایش مقام عظمای ولایت فتنه جویان لجوج، صفر هستند و به زودی سیلی سختی از این نظام خواهند خورد و بی تردید تنها راه برون رفت از وضع موجود تمکین از قانون و اراده و خواست مردم و برخورد قاطعانه با اصحاب فتنه، (صرف نظر از جایگاه و سوابق گذشته آنان) است.
باید چشم فتنه را از حدقه بیرون آورد که هرگونه مسامحه و کوتاهی و امتیاز دادن به فتنه سبز سبب باز مهندسی آنان و سازماندهی مجدد و ظهور بازسازی شده آنان با ادبیات منافقانه جدید در سایر عرصه ها بوده و همانطور که در این انتخاب موفق شدند تقلب واقعی را مرتکب شده و با فریب افکار عمومی قریب 14 میلیون رای مردم را به سرقت بردند چه بسا در انتخاباتی دیگر موفق شوند که در آن صورت وعلی الاسلام السلام که به فرمایش حضرت امام رضوان الله تعالی علیه اسلام سیلی ای خواهد خورد که تا قرنها قدرت سر بر آوردن نداشته باشد که هرگز چنین مباد. زمانه آبستن تحولاتی شگرف است پس باید هوشیار بود که در دنیایی که اساس کار دشمنان حقیقت، بر فتنه سازی است باید اساس کار طرفداران حقیقت، بر بصیرت و راهنمایی باشد.
منابع و ماخذ
2-
3-
4-
5-
6-
7-
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر