ا

الَلهُمَ کُن لِوَلیِکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَنِ ، صَلَواتُکَ عَلیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِه الساَعةِ وَ فی کُل ساعةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَینًا حَتی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعًا وَتُمَتِعَّهُ فیها طَویلا

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

ناچاریم به موفقیت اقتصاد ایران اعتراف کنیم/ هدفمندي یارانه‌ها در ایران باید الگوی کشورهای منطقه باشد

هفته‌نامه  اکونومیست  داراي جايگاهی است که معمولاً به سیاهنمایی در مورد اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران علاقمند است، در مطلبی که در شماره این هفته خود منتشر کرده، صراحتاً اعتراف کرده که ناچار است به توفیق بزرگ اقتصادی ایران در هدفمند کردن یارانه‌ها اعتراف کند. 
 
به گزارش رجانيوز، اکونومیست در گزارشی که با عنوان "اصلاحات اقتصادی شجاعانه ایران: جهاد اقتصادی" منتشر شده، به تمجید از نحوه اجرای هدفمند کردن یارانه‌ها در ایران پرداخته است. در اين گزارش آمده است: 
 
اخبار خوب درباره ایران،‌ کم است و صندوق بین‌المللی پول نیز به ندرت گزارش مثبتی درباره آن منتشر می‌کند. بنابراین زمانی که هیئتی از صندوق بین‌المللی پول اوایل ماه جاری اقتصاد ایران را مورد تقدیر قرار دادند و سیاست‌های اقتصادی دولت را به شدت تحسین کردند، ابروان از تعجب بالا رفت. این تعجب و حیرت زمانی بیشتر می‌شود که بدانیم بزرگترین سهام‌دار صندوق بین‌المللی پول؛ امریکا پایه و ستون نظام سرمایه‌داری است، در حالي که رئیس‌جمهور ایران به شدت آن را نظام شیطانی می‌داند. 
 
البته بیانیه مثبت هیئت اعزامی صندوق بین‌المللی پول (که گزارش مشروح آن متعاقباً منتشر خواهد شد)، حاوی توجیهاتی هم بود. این تمجیدها از اقتصاد ایران به خاطر عملکرد درخشان آن نبود، زیرا در حالی که دیگر صادرکنندگان بزرگ نفت به مدد قیمت‌های بالای نفت رشدهای اقتصادی بالایی داشته‌اند، رشد اقتصادی ایران روند آهسته‌ای داشته و سال گذشته به 3،5 درصد رسیده است. این رشد برای مقابله با بیکاری رو به افزایش که حدود 15 درصد است، کافی نیست. 
 
دلیل تحسین اقتصاد ایران، اقدام ستودني و شایان تقلید این کشور در اصلاحات ساختاری است که همواره مورد علاقه صندوق بین‌المللی پول بوده است. البته ایران، برداشت خود را از این اصلاحات دارد و رهبر ایران آیت الله خامنه‌ای در پیام نوروزی خویش با نامگذاری "سال جهاد اقتصادی" آن را معنا کرد. البته هر اسمی که این اقدام داشته باشد، اصلاح سیستم ویرانگر یارانه‌های دولتی با سابقه سه دهه‌ای، از دسامبر سال گذشته آغاز شد که به نظر می‌رسد سریعاً در حال بهبود ساختار اقتصاد ایران است. 
 
این طرح نه تنها بار سنگین مالی یارانه‌ها را از دوش دولت کاسته است، بلکه تقاضای داخلی انرژی را کاهش داده، آلودگی مزمن را کم کرده و توان افزایش صادرات نفت را تقویت کرده است. این طرح درآمد اقشار فقیر جامعه را افزایش داده بدون آن که فشار زیادی به ثروتمندان وارد کند. گسترش عدالت اجتماعی، رشد مصرف و تقویت نظام بانکی از دیگر مزایای این طرح است. در آینده، طرح هدفمندی یارانه‌ها در ایران حتی می‌تواند به عنوان الگویی برای تغییرات اجتماعی بالا به پایین مورد توجه قرار گیرد، طرحی که بدون شباهت به تجارب موفق و پیشگام مکزیک و برزیل نیست. البته تاکنون طرح اصلاح نظام یارانه‌ها در ایران با مشکلی مواجه نشده است. 
 
تا پیش از اجرای هدفمندی یارانه‌ها، اقتصاددانان هزینه سالانه یارانه مواد غذایی، سوخت و برق را در ایران مابین 60 تا 100 میلیارد دلار تخمین می‌زدند که یک چهارم تولید ناخالص داخلی این کشور و معادل یا بیشتر از ارزش صادرات سالانه نفت و فرآورده‌های نفتی آن است. اکثر این بار یارانه‌ای در قالب یارانه پنهان توسط مصرف‌کنندگان داخلی انرژی مصرف می‌شد، به طوری که به عنوان مثال قیمت هر لیتر گازوئیل حدود دو سنت بود و هر بطری بنزین ارزان‌تر از یک بطری آب معدنی بود. نتیجه محتوم آن نظام یارانه‌ای، افزایش دردناک مصرف انرژی، اسراف، قاچاق، آلودگی، به هم ریختن بازار و صعود بی‌رحمانه هزینه‌های دولت بود. 
 
دولت‌های ایران برای مدت طولانی با این مشکل دست به گریبان بودند. رئیس‌جمهور لیبرال پیشین ایران محمد خاتمی، به‌دليل چالش‌هایش با مجلس در اصلاح نظام یارانه‌ها ناکام ماند. مهدی کروبی نامزد انتخابات ریاست جمهوری در سال‌های 2005 و 2009 طرح اعطای اعانه‌های نقدی را برای کاهش یارانه‌ها ارائه کرد که رقبای وی آن را یک پز تبلیغاتی دانستند. 
 
تحریم‌های بین‌المللی در حالی که با هدف تنبیه ایران به علت پیشبرد برنامه هسته‌ای اعمال شده‌اند، این تاثیر را نیز به دنبال داشتند که مخالفان اصلاح نظام یارانه‌ها را به اجرای این طرح متقاعد کردند. مثلاً ایران که به‌دليل کمبود تولید داخل همواره بنزین وارد می‌کرد، در نهایت مجبور به قطع واردات بنزین شد. 
 
این مباحث طولانی مدت با آماده کردن افکار عمومی، این امکان را برای دولت فراهم کرد تا طرح هدفمندی یارانه‌ها را با دقت به مرحله اجرا دربیاورد. پذیرفتن این حقیقت که باید افزایش قیمت‌ها به سطح جهانی را به گونه‌ای برای خانوارها جبران کرد، احمدی‌نژاد در گام اول پرداخت یارانه نقدی ماهانه را مطرح کرد که حدود 19 میلیون خانوار، 90 درصد جمعیت ایران، متقاضی دریافت یارانه نقدی ماهانه بر مبنای تعداد اعضای خانوار شدند. سپس دولت صندوقی برای واریز درآمد حاصل از افزایش قیمت‌ها ایجاد کرد به طوری که 50 درصد این درآمد صرف یارانه خانوارها، 30 درصد برای کمک به صنعتگران و تولیدکنندگان و 20 درصد برای جبران افزایش هزینه‌های دولت صرف شود. 
 
دولت با زیرکی، پیش از افزایش قیمت حامل‌های انرژی، دو ماه یارانه نقدی خانوارها را که حدود 90 دلار برای هر نفر می‌شد، به حساب خانوارها واریز کرد. وقتی مرحله اول افزایش قیمت‌ها کلید خورد، چند برابر شدن قیمت برخی اقلام همچون نان و بنزین، واکنشی از سوی مردم به دنبال نداشت. یارانه نقدی اکثر ایرانیان بیش از افزایش هزینه‌های آنان بود و آنان این امکان را یافتند تا بخشی از یارانه نقدی را صرف امور مدنظر خود کنند. یک خانواده پنج نفره هم‌اکنون ماهانه یارانه‌ای نزدیک به حداقل دستمزد در ایران دریافت می‌کند، این پول برای ارتقاء سطح زندگی 10 درصد از ایرانیانی که تا پیش از این با درآمد روزی کمتر از 2 دلار زندگی می‌کردند، کافی است. از سوی دیگر، کنترل‌های شدید بر عرضه پول، مانع فشارهای شدید تورمی شده است و در حالی که ساختار مالی دولت حالت بهتری به خود گرفته، احتمال کاهش تورم نیز وجود دارد

ما از احمدی‌نژاد جدا نشده‌ایم او از جبهه سوم تیر جدا شده است

حمید رسایی را همه با نطق‌های آتشین و اظهارنظرهای جنجالی‌ و شجاعتش در انتقاد از خواص مردود در مجلس هشتم و این اواخر با هفته نامه 9 دی می‌شناسند. رسایی از اصلی‌ترین نمایندگان عضو جبهه سوم تیر در مجلس شورای اسلامی است که اقدامات و فعالیت‌های سیاسی اش حواشی زیادی را به دنبال داشته است.
حمید رسایی در گفتگویی تفصیلی با رجانیوز به مناسبت فرارسیدن سوم تیر، از خاطرات انتخابات 84، تغییر رویکرد احمدی نژاد، خواص مردود در مجلس و جبهه بندی سیاسی کشور در انتخابات آینده سخن گفته است.

رسایی معتقد است جبهه سوم تیر از احمدی نژاد جدا نشده است بلکه او از این جبهه جدا شده و به مشایی چسبیده است. او همچنین از چهار جریان سیاسی حامی فتنه، خواص مردود، انحرافی و جبهه سوم تیر سخن گفته و از ائتلاف نانوشته سه جریان اول برای حذف جریان چهارم از عرصه سیاسی کشور.

رسایی معتقد است سرانجام اصولگرایان به وحدت مد نظر خواص مردود نخواهند رسید. در ادامه این گفتگوی تفصیلی را می‌خوانید.
 
آقای رسایی شما از جمله افرادی بودید که در سال 84 با سخنرانی های متعدد در جمع بدنه اصولگرایان در شهرهای مختلف از احمدی نژاد حمایت کردید، امروز که حدود 6 سال از آن ایام می گذرد، اگر بخواهید آن ایام را بازخوانی کنید، به چرایی حمایت از احمدی نژاد چه پاسخی می دهید؟
 
بازخوانی آن ایام شاید یکی از شیرین ترین روزهای برای جریان حزب الله باشد. همانطور که گفتید جمعی از دوستان در آن ایام که اوج ناامیدی در بخشی از جبهه اصولگرایی حاکم بود، تلاش کردند تا بتوانند راهی را که در بده بستان های سیاسی بین جریانات مختلف به حراج گذاشته شده بود و فراموش شده بود، زنده کنند. شاید خود من در ایام چند ماه به انتخابات مانده حدود 300 سخنرانی داشتم و گاهی در طول هفته فقط یک بار به خانه برمی گشتیم. در قم یادم هست که ستادهای خودجوشی توسط طلاب برپا شده بود و خودشان برای شفافیت اوضاع سیاسی و دفاع از احمدی نژاد به شکل گروهی به شهرهای مختلف اعزام مبلغ داشتند. اما این که چرا ما در آن ایام از احمدی نژاد حمایت کردیم، باید یکبار دیگر فضای سیاسی آن دوره از انتخابات را مرور کنیم ...
 
منظورتان حضور شخصیت های مختلفی در انتخابات نهم و  حتی به وحدت نرسیدن اصولگرایان و...
 
دقیقا ! در انتخابات نهم ما شاهد حضور سلیقه های مختلف از میان جریان اصولگرا و اصلاح طلب بودیم. در اردوگاه اصلاح طلبان شخصیت هایی مانند هاشمی ، معین، کروبی و مهرعلیزاده خیمه زده بودند و در خیمه اصولگرایان شخصیت هایی مانند احمدی نژاد، قالیباف و لاریجانی. اساسا در انتخابات های ریاست جمهوری وقتی دومین دوره چهارساله کسی به اتمام برسد، در جریانات سیاسی و بدنه آنها در جامعه وحدتی صورت نمی گیرد. در آینده هم همینطور خواهد بود، البته در انتخابات نهم که به دور دوم کشیده شد، مهمتر از کمیت آرای هر یک از این کاندیداها کیفیت آرا و نحوه جذب این آرا بود.
 
شما چه تفاوتی میان رفتار این کاندیداها می دیدید؟
 
به نظر من در سال 84 همه کاندیداهایی که وارد عرصه رقابت شده بودند با یک پیش فرض غلط به انتخابات ورود کردند. پیش فرضی که اساسا آنها را از جاده اصلی منحرف کرد. تنها یک نفر با پیش فرض درست به میدان آمد و همان نفر هم توانست با استفاده از فرصت، از رقبای صاحب نامش سبقت بگیرد ... 
 
یعنی احمدی نژاد ...
 
بله ! احمدی نژاد در سال 84 با پیش فرض درستی به میدان آمد، هر چند امروز به عقیده من احمدی نژاد هم تغییر کرده و او هم تا حدودی  و یا به شکل دیگری همان پیش فرض غلط را پذیرفته!
 
این پیش فرض غلط چه بود؟ 
 
سال 84 هم در جریان اصولگرایی و هم در جریان اصلاح طلبی بیماری ای که از سال ها قبل شکل گرفته بود، به اوج رسید. بیماری این بود که هر دو جریان فکر می‌کردند که اکثریت مردم از انقلاب و عوارض حفظ انقلاب و هزینه دهی برای آن خسته شده اند. بنا بر این به یک ائتلاف نانوشته ای رسیده بودند که نباید شعارهای انقلابی سر دهند و نباید آرمانی سخن بگویند بلکه باید دو پهلو حرف بزنند و از شخصیت هایی که منتقد آرمانگرایی نظام هستند، استفاده کنند. 
 
ببینید بعد از جنگ جریانی در کشور شکل گرفت که معتقد نبود پس از جنگ را هم باید با همان فرهنگ دفاع مقدس اداره کرد. این جریان که بعدها به تکنوکرات ها مشهور شدند به دلیل زمینه هایی که در روش و منش شخصیتی مانند هاشمی بود، پشت سر او قرار گرفتند و کم کم طبقه ای از مدیران اشرافی بوجود آمد که با مردم عادی فاصله بسیاری داشتند. از همین جا ما شاهد قهر مردم با صندوق های رای و کاهش مشارکت هستیم. آن بیماری ای که گفتم از همین جا شکل گرفت و این جریان تصور کرد که مردم از انقلاب خسته شده اند ...
 
در حالی که مردم از این خلق و خوی اشرافی رویگردان بودند نه انقلاب ...
 
دقیقا همینطور است. جریان آقای هاشمی در دور دوم ریاست جمهوری اش وقتی با کاهش مشارکت و کاهش رای مواجه شد به این نتیجه رسید که باید انتخابات را با مشارکت حداقلی مدیریت کند. این تفکر می گفت که ما با خط دادن به آنهایی که تکلیف مدارانه پای صندوق می آیند، می توانیم گزینه مورد نظر خودمان را در راس اجرایی کشور قرار دهیم ولی با مشارکت حداکثری کار از دست در می رود. این تقلب نبود ولی مدیریت صحنه انتخابات به حساب می آمد که برازنده یک نظام سیاسی و حزبی است و نه برازنده یک نظام اعتقادی و مردمی. البته جهت گیری رهبری همواره بر خلاف این بود، رهبر انقلاب همیشه بر مشارکت حداکثری اصرار داشتند. 
 
در دوم خرداد 76 با پیروزی خاتمی، این بیماری در دو گروه چپ و راست آن روز تشدید شد. خاتمی و تیم حامی او و تریبون هایی مانند روزنامه سلام با شعار ضدیت با هاشمی و مخالفت با آرمانگرایی توانستند رای مردم را به دست بیاورند. یکسال بعد در انتخابات شوراها باز این اتفاق افتاد، جریان چپ که آن روز دیگر به اصلاح طلبی شناخته می شد، پیروزی خودش را در مشارکت حداقلی و سیاه نمایی از نظام می دید و جریان راست که در حال زایش از راست به اصولگرایی بود، پیروزی خودش را در مشارکت حداقلی و مواضع خاکستری می دید. انتخابات مجلس ششم باز این بیماری را در دو جریان بیشتر کرد تا رسیدیم به انتخابات شوراهای دوم ، در این انتخابات مشارکت کم شد و جریان اصولگرایی پیروز شد . با این پیروزی آن بیماری همچنان در نگاه سیاسی دو جریان کشور باقی ماند ...
 
دلیل این مشارکت حداقلی چه بود؟ 
 
خیلی خلاصه باید بگویم که مردم از سیاست‌زدگی و تندروی های جریان اصلاحات خسته شدند. یادتان هست که در شورای شهر تهران چندبار شهردار عوض شد و در نهایت هم اعضای شورا افتادند به جان هم کتک کاری کردند. کار رسید به جایی که وزارت کشور اصلاحات مجبور شد درب شورای شهر را قفل و زنجیر بزند. 
 
خب بعد از انتخابات شوراهای دوم ، انتخابات مجلس هفتم بود که باز اصولگرایان بیرون آمدند ولی در مشارکتی که هنوز هم حداقلی بود. بیماریی که گفتم البته در دو طرف باقی بود. این طرف پیروزی خود را مدیون مشارکت حداقلی می دید و آن طرف شکستش را نتیجه مشارکت حداقلی. در انتخابات نهم ریاست جمهوری مشارکت کمی رشد کرد و احمدی نژاد در رقابتی که چند مدعی داشت، با حرکت دو ضرب پیروز شد. 
 
شما گفتید که احمدی نژاد در انتخابات نهم با پیش فرض درستی وارد صحنه انتخابات شد، این پیش فرض درست چه بود؟ 
 
ببینید در بین سیاستمداران این تقسیم بندی آرا مطرح است که ما حدود 20 درصد رای سفید داریم و حدود بیست درصد رای سیاه و 60 درصد هم آرای خاکستری اند. آرای سفید و سیاه همان آرای خواص در جامعه است که در حقیقت موتور رای ساز انتخابات ها از میان آرای خاکستری هستند. در انتخابات نهم شخصیت هایی مانند معین، هاشمی، کروبی و مهر علیزاده در جامعه آرای سیاه خیمه زدند و هر یک به شکلی و به تناسبی هم حرف سیاه زدند و برخی از آنها صراحتا با آرمانگرایی و بازگشت به رویه انقلابی گذشته مخالفت کردند. شناخت اینها از آرای خاکستری این بود که 60 درصد خاکستری، به سیاهی رو دارند بنابر این هر چه سیاه تر سخن بگویند رای بیشتری جذب می کنند. 
 
شخصیت هایی مانند قالیباف و لاریجانی هم در جامعه رای سفید خیمه زدند ولی خاکستری حرفی می زدند چون اینها هم تمایل آن 60 درصد را به سیاهی  می دیدند ولی چون جنس خودشان از آن نبود، مواضع خاکستری را انتخاب کردند تا جذب بیشتری داشته باشند. فقط احمدی نژاد در جامعه رای سفید خیمه زد و سفید هم حرف زد چون برداشت درستی از این 60 درصد داشت. این جمعیت خاکستری از انقلاب و آرمان های انقلاب و هزینه دهی برای حفظ انقلاب خسته نبودند بلکه از تبعیض، از فسادهای دولتی، از رانت های فامیلی، از شعارهای بدون عمل، اشرافیگری و فاصله مسئولان از شعارهایی که برای آنها انقلاب کرده بودند و شهید داده بودند، ناراحت بودند.
 
در انتخابات دهم چطور، آنجا را چطور تحلیل می کنید ؟
 
ببینید در انتخابات نهم میدان رقابت تا حدودی از صف بندی های رایج سیاسی یعنی چپ و راست و به نوعی حتی اصولگرایی و اصلاح طلبی بیرون آمد و وارد میدان حقیقی خودش شد ، یعنی به جای جنگ چپ و راست يا جنگ اصلاح طلبی و اصولگرایی، شد جنگ بین فقر و غنا كه امام مي فرمودند جنگ بين فقر و غنا هميشگي است ...
 
یعنی شما هم مثل برخی معتقدید که اصولگرایان در انتخابات نهم نقشی در پیروزی احمدی نژاد نداشتند؟
 
احزاب و بسیاری از شخصیت های این جریان نقشی نداشتند، مگر می توانیم این را انکار کنیم ؟ ولی بدنه جریان اصولگرایی یا همان 20 درصد رای سفید واقعا موثر بود. در حقیقت احمدی نژاد مدیون احزاب و شخصیت ها و ژنرال های جریان اصولگرایی نبود ولی مدیون این بدنه بود. اين بدنه در بسيج بود در سپاه بود در ميان قشر كارگر كارمند در حوزه هاي علميه در ميان دانشجويان در همه جا بود. بویژه شخصیت هایی مانند آیت الله مصباح که به یاد دارم در روز بعد از انتخابات تیتر گویا نیوز این بود که آیت الله مصباح و شاگردان وی، در یک هفته نتیجه انتخابات را تغییر دادند. هرچند احمدی نژاد انصافا قدر حمایت این عالم بزرگوار را ندانست. 
 
نگفتید در انتخابات دهم این صف بندی چطور بود؟ 
 
در انتخابات دهم احمدی نژاد میدان بازی را کاملا از میان احزاب اصلاح طلب و اصولگرا بیرون آورد و آن را دقیقا با حمایت بدنه جریان اصولگرا وارد فاز جنگ فقر و غنا کرد ، این رقابت را بین رفاه طلبی و اشرافیت با خدمت رسانی و ساده زیستی و از جنس مردم بودن، برد. رقابت در انتخابات دهم بین دفاع از فساد و مبارزه با فساد بود. براي همين شما در انتخابات دهم نمي ديديد كه يك تيپ خاص از احمدي ن‍اد حمايت كنند، گونه هاي مختلفي از مردم با تيپ هاي مختلف حمايت مي كردند.
 
شما در بخشی از تحلیلتان گفتید که احمدی نژاد  در انتخابت نهم با پیش فرض درستی از جمعیت رای 60 درصدی به میدان آمد و بعد تاکید کردید که بعدا او هم پیش فرض های غلط را پذیرفت، یعنی در انتخابات دهم به خطا رفت ؟ 
نخیر! به عقیده من احمدی نژاد در انتخابات دهم هم درست عمل کرد ولی بعد از انتخابات دهم، به دلیل وسوسه های خناسان به خطا افتاد.
 
یعنی چطور شد، این موضوع را کمی باز کنید؟ 
 
ببینید احمدی نژادی که در انتخابات نهم و دهم با نذر و نیاز مومنین و خانواده شهدا و مستضعفین و مظلومین روی کار آمده بود و حاضر نشد برای یک مشت رای به شیوه های غربی جذب رای تن دهد و با صراحت تمام از امام و آرمان های امام سخن می گفت، پس از انتخابات دهم کم کم پذيرفت كه در كنار حرف هاي انقلابي، مطالب ديگري هم قاطي شود و چنین شیوه هایی را برای به دست آوردن آرای مردم پذیرفت. برخی از این قر و فرهای مشایی برای همین بود، نشست و برخواست با هنرپیشه ها ، مکتب ایرانی و انتشار نشریات زرد اجتماعی و فرهنگی دقیقا در همین راستا در اطراف احمدی نژاد کلید خورد و او هم متاسفانه سکوت الهام بخش رضایت کرد. در حقیقت احمدی نژاد هم پذیرفت به جای آرمانگرایی بوسیله شعارهای دو پهلو و روش های غلط در فرهنگ دینی و انقلابی ما رای بخشی از جامعه را به دست بیاورد. گلايه ما از دكتر همين است كه چرا به دست آوردن آراي بخشي از جامعه كه در اقليت هستند حاضر شد از آن قله كنار بيايد، مگر در انتخابات دهم ما نتوانستيم گونه ها و تيپ هاي مختلف را به ميدان بياوريم.
 
آیا مشایی در این تغییر نگاه احمدی نژاد نقش داشت؟
 
ببینید من خودم بارها از مشایی و اطرافيانش بویژه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری شنیدم که وقتی ما به استفاده از این شیوه های غلط برای جذب آرای جامعه انتقاد می کردیم، می گفتند: چرا جامعه را تقسیم می کنید، مگر بچه حزب اللهی ها و متدینین یا به اصطلاح خواص جامعه چقدر هستند؟ اینها حدود چهار پنج میلیون رای در جامعه دارند! و با این میزان آرا ما نمی توانیم برای خدمت در قدرت بمانیم! بعدها ما اين استدلال را از احمدي ن‍ژ‍اد هم شنيديم 
 
به نظر شما تعداد خواص در جامعه بیشتر از این است؟ 
 
نه ! ولی از ابتدای انقلاب تا امروز، در روزهای نخست انقلاب، در مواجهه با منافقین، در جنگ های شهری، در دفاع مقدس و حتی در دوره جنگ فرهنگی و در تمام این سال ها همین تعداد بوده اند که در صف و خط مقدم بوده اند و انقلاب را در برابر طوفان ها حفظ کرده اند و جمعیت خاکستری عمدتا در پشت جبهه ها حامی بوده اند. این که آنها در صف مقدم نیامده اند به معنی قبول نداشتن لزوم مبارزه و دفاع نبوده. اكثريت مردم ما متدين و مومن هستند ولي خواص نيستند. اشتباه نكنيد، اين به معناي مشكل داشتنن مردم با دين نيست. این قاعده تاریخ است همیشه بار روی دوش یک اقلیتی بوده ...
 
پس شما تحلیل دولت از تعداد طرفداران را درست نمی دانید؟
 
تحلیل احمدی نژاد از کمیت رأیی که دارد درست است، یعنی بیست و پنج میلیون ولی تحلیل او از کیفیت این رأی غلط است. این بیست میلیون با فعالیت و تحرک و دفاع آن چهار پنج میلیون خواص فعال در لایه های مختلف اجتماعی، در برابر انواع و اقسام تهمت ها و تخریب ها و دروغ های درست شده در میدان عليه احمدي نژاد ماندند و به احمدی نژاد رای دادند. احمدی نژاد نباید برای به دست آوردن 13 میلیون رأی به موسوی که اتفاقا اکثر آن هم آرای سیاه نبود بلکه فریب دروغ های موسوی را خورده بود، دست از آرمان هایش بردارد و شیوه های غلط جذب راي را با توجیه چنين افراد خناسي بپذیرد.
 
چه توجیهی ؟ چه کسانی این توجیهات را ارائه می کند؟
 
ببینید مشایی می خواهد برای دور بعدی ریاست جمهوری به قدرت برسد و اهدافش را دنبال کند، برای همین از الان برنامه ریزی کرده تا آرای بیشتری را به دست بیاورد. مشایی معتقد است که چون توانسته احمدی نژاد را تصاحب کند، پس اکثریت این بیست و پنج میلیون رای هم با اشاره احمدی نژاد مال او خواهد شد. البته در مقابل برخی از سیاسیون مانند لاریجانی يا قاليباف که از الان فعالند نیز معتقدند که به دلیل رفتارهای احمدی نژاد و تحرکات جریان انحرافی، این بیست و پنج میلیون از سبد احمدی نژاد خارج شده و تا دو سال دیگر در سبد آنها قرار خواهد گرفت. آنها هم مانند مشایی به دنبال آرای سیزده میلیونی موسوی هستند با این تفاوت که اينها به سراغ کدخدای ده رفته اند و فکر می کنند اگر خودشان را با هاشمی هماهنگ کنند، در انتخابات يازدهم رياست جمهوري آن آرا را به دست خواهند آورد، بنابراین امور مجلس يا رفتارهاي سياسي خودشان را بر اساس سیاست های هاشمی اداره وتنظيم می کنند ولی مشایی مستقیما به سراغ اهالی این ده رفته و آرای این بخش از جامعه را در ارتباط با هنرپیشه ها و حرف های دوپهلو مثل مکتب ایرانی جستجو می کند. این توجیهات باطل تراوش های ذهن مشایی است که احمدی نژاد هم آن را پذیرفته و از ملاك ها و معيارهاي سوم تير دور شده.
 
چرا این اتفاق و این تغییر نگرش در مثل احمدی نژاد افتاد؟
 
سال 84 وقتی احمدی نژاد وارد عرصه رقابت شد، رویکرد و برنامه اصلی او دستیابی به قدرت نبود، احمدی نژاد واقعا با نیت خدمت و بر اساس یک نگاه دینی و انقلابی وارد عرصه رقابت با کسانی شد که رویکرد آنها قدرت طلبی و روش آنها برای کسب قدرت غیر انقلابی بود. بعد از بدست آوردن قدرت هم آن را هدف نمی دید، بلکه ابزاری بود برای خدمت به مردم و دفاع از آرمان های امام. برای همین ما تفاوت فاحشی بین او و دیگر کاندیداها می دیدیم و برای همین هم دولت نهم بسیار پربرکت و خدماتش چشمگیر بود. متاسفانه در دولت دهم از همان ابتدا مسیری که در دولت نهم آغاز شده بود با یک انحراف بزرگ متزلزل شد. انتصاب مشایی به معاون اولی در حقیقت یک گام انتخاباتی برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بود و این یعنی عقبگرد از آرمانی که دولت نهم بر اساس آن شکل گرفته بود. متاسفانه روز به روز هم این  عقب گرد بیشتر شد، برای همین ما شاهدیم که روند خدمت رسانی در دولت دهم بسیار کمتر و کندتر از دولت  نهم است.
 
با این حساب شما روند دولت دهم را نوعی عقب گرد می دانید و حتی شاید خسران نسبت به گذشته .
 
ببینید اشتباه بزرگ احمدی نژاد این است که او خودش را هنوز هم با دولت سازندگی و اصلاحات مقایسه می کند و انتظار دارد که ما هم چنین کنیم ولی این غلط است ما دولت دهم را با مدل و معدل دولت های اصلاحات و سازندگی مقایسه نمی کنیم. بلکه دولت نهم را با آن دولت ها مقایسه می کردیم، برای همین به این نتیجه درست می رسیدیم که دولت احمدی نژاد بسیار کارآمد و خدمت رسانی آن بیشتر از دولت های قبل است ولی امروز دیگر ما دولت دهم را با آن دولت ها مقایسه نمی کنیم بلکه دولت دهم با دولت نهم مقایسه می شود و اینجاست که ما احساس خسران و زیان می کنیم. بدون اغراق و تعارف می گویم که دولت دهم حتی در وضعیت فعلی هم از دولت های سازندگی و اصلاحات موفق تر است ولی نسبت به دولت نهم نیست.
 
به نظر شما آیا بدنه ای که در جریان انتخابات نهم سال 84 احمدی نژاد را انتخاب کرد و علی رغم چهار سال تخریب باز هم در سال 88 مجددا به او رای داد، از انتخابش پشیمان است ؟
 
هرگز! همه ما اگر امروز هم در آن شرايط قرار بگيريم همان راي را مي‌دهيم . ما در سال 84 و سال 88 دقیقا کاری را کردیم که باید می کردیم. برای اثبات آن زحمت زیادی لازم نیست، چون در هر دو تصمیم ما شاهد عصبانیت دشمنان نشانه دار اسلام و انقلاب از انتخاب احمدی نژاد هستیم. در سال 84 تمام رسانه های بیگانه و عناصر ضد انقلاب انتخاب آقای هاشمی را ترویج و تبلیغ می کردند و در انتخابات 88 هم با تمام توان انتخاب موسوی را تبلیغ می کردند. در سال 84 انتخاب احمدی نژاد را محتمل نمی دانستند ولی بعد از آغاز به کارش تا توانستند تخریبش کردند و در سال 88 هم تا توانستند حضور پای صندوق ها و انتخاب موسوی یا یکی از دو کاندیدای دیگر و رای ندادن به احمدی نژآد را تبلیغ می کردند. البته ما امروز هم که انتقادات و ایرادات جدی ای به احمدی نژاد برای دفاع از جریان انحرافی و یا خانه نشینی او در برابر رهبری می گیریم، دقیقا درست ترین کار را در این مقطع زمانی  انجام داده ایم چون تمام دشمنان نشانه دار اسلام و انقلاب از این اقدامات احمدی نژاد راضی و خشنود بودند.
 
به نظر شما بدنه جبهه سوم تیر یا همان نیروهایی که در دو میدان کارزار سخت یعنی در انتخابات نهم و انتخابات دهم توانستند احمدی نژاد را به قدرت برسانند آیا نباید از احمدی نژاد گلایه داشته باشند؟ 
 
قطعا آنها گله مندند و حق دارند چون احساس می کنند که احمدی نژاد نسبت به تلاش صادقانه آنها و اعتماد آنها به خصوص در دولت دهم و بویژه در چند ماه اخیر، نوعی کم لطفی غیر قابل اغماض کرده ولی نکته مهم این است که ما نباید از این روند دچار سرشکستگی شویم، کاری که جریانات سیاسی فتنه گر و مردودین در فتنه دنبال آن هستند.
 
بسیاری از سایت ها و نشریات این جریانات در این ایام تلاش کردند تا فضای یاس و ناامیدی را بر این بدنه تحمیل کنند و به قول خودشان موج توبه کردن از رای به احمدی نژاد را راه انداخته بودند ...
 
به نظر من نقطه امتحان جریان حزب الله در فتنه آینده همین جاست ! تکلیف بدنه جبهه سوم تیر که در برابر اصلاحات خوش درخشیده اند، در صحنه امتحان 84 انتخاب درستی کردند، در فتنه سبز 88 با آگاهی تمام به ندای أین عمار امام و مقتدای خود جواب دادند، نسبت به جریان انحرافی که تفاله همان حرف ها را می خواهد تحویل ما بدهد، مشخص است. به نظرمن جریان حزب الله، فتنه بعدی را پشت سر گذاشته. نشانه آن این است که این بدنه با همه ارتباط و علاقه ای که به دکتر احمدی نژاد داشت وقتی دید که احمدی نژاد بین رهبری و مشایی، هنوز به مشایی علاقه مند است، او را رها کرد و راهش را که از سوم تیر آغاز کرده بود ادامه داد.
 
یعنی شما معتقدید که ما از احمدی نژاد جدا نشده ایم ؟
 
بله تعبیر درست این است که فعلا احمدی نژاد از ما جدا شده و کنار مشایی مانده. این که گفته می شود ما از احمدی نژاد جدا شدیم غلط است، ما همان راهی را می رویم که در انتخابات نهم در کنار احمدی نژاد آغاز کردیم و در انتخابات 88 آن را ادامه دادیم و در فتنه پس از انتخابات از آن کوتاه نیامدیم. این راه یک علمدار بیشتر ندارد و آن هم رهبری است. تفاوت احمدی نژاد با جریان سنتی اصولگرایان همین بود که او پیرو رهبری بود ولی عقب نمی ماند ولی جریان سنتی راست پیرو رهبری است اما نمی تواند پا به پای ایشان حرکت کند و در اکثر مواقع عقب می ماند. جریان چپ یا همان اصلاحات هم که کم کم اساسا از جاده بیرون رفت و از مسیر منحرف شد و اصلا در جاده نیست تا ببینیم عقب مانده یا همراه است. رهبری پیروانی می خواهد که دنباله باشند ولی عقب هم نمانند. البته همه ما به دلیل خدمات احمدی نژاد و تلاش های صادقانه او بویژه در دولت نهم امیدواریم دکتر احمدی نژاد نیز از جریان انحرافی عبور کند و خود را به کاروان سوم تیر برساند.
 
در حال حاضر مهمترین تصمیم در برابر بدنه جریان اصولگرایی چیست ؟
 
من فکر می کنم در وضعیت فعلی مهمترین تصمیم این است که آیا ما باید به ژنرال های این جریان که در فتنه 88 رد شدند و هنوز هم از رویکردشان برنگشته اند اعتماد کنیم یا نه ؟ امتحان بعدی همین است، در حالی که می دانیم عده ای رویکردشان قدرت طلبی است،  در فتنه مردود شده اند و به ندای أین عمار رهبری جواب ندادند و در طول شش سال قبل هم علی رغم مواضع صریح رهبری در برابر اقدامات مثبت دولت کارشکنی کردند، آیا باید مجددا به سوی آنها برگردیم؛ به تعبیر دیگر آیا برای فرار از جریان انحرافی باید دچار ارتجاع شویم و به جریان خواص مردود پناه ببریم ؟ بویژه که این جریانات در برای انتخابات مجلس بعد به دنبال یارگیری هستند.
 
وزیر اطلاعات هم در همایش شهدای بصیرت به همین نکته اشاره کردند که جریان انحرافی نباید ما را از تحرکات جریان فتنه باز دارد و حواسمان را پرت کند ...
 
برای همین ما در هفته نامه 9 دی همواره این سیاست را داشتیم که هر وقت  به جریان انحرافی می پرداختیم حتما به تحرکات خواص مردود هم اشاره می کردیم و از سالگرد انتخابات یعنی 22 بهمن تا سالروز 9 دی قصد داشتیم هرهفته به بازخوانی حوادث فتنه در هر هفته بپردازیم که یکی از دلایل پشت پرده توقیف 9 دی و توافق جریان انحرافی و جریان خواص مردود، جلوگیری از بازخوانی همین موضوع بود. به نظر من نگرانی آنها از این یادآوری، نتایجی بود که بر انتخابات مجلس نهم می گذاشت و جریان خواص مردود نمی خواهد مواضعش در فتنه به مردم یادآوری شود.
 
به نظر شما ترکیب آینده مجلس نهم چگونه خواهد بود و در حال حاضر چه جریاناتی برای به دست آوردن کرسی های آن فعالند؟
 
در حال حاضر چهار جریان با رویکردهای فکری خاص و همچنین سابقه و پیشینه ای وجود دارند. یک جریان اصحاب فتنه 88 هستند. یعنی کسانی که صراحتا فتنه را راه اندازی کردند که این جریان یک رأس مشخص دارد و همه آن را می شناسند.
 
یک جریان دیگر خواص مردود هستند. اینها در فتنه 88 و در ماه های قبل از انتخابات نتوانستند جبهه درگیری را درست تشخیص دهند و به خیال این که محل دعوا احمدی نژاد و موسوی است، هر چند برخی از آنها موسوی را قبول نداشتند ولی برای زدن تیر خلاصی به احمدی نژاد حاضر شدند یا غیرعلنی و پنهانی و یا با مواضع دو پهلو از موسوی حمایت کنند. حتی بعد از فتنه هم حاضر نشدند در برابر فتنه گران قرار بگیرند به این دلیل که این کار را دفاع از احمدی نژاد می دانستند و امیدوار بودند که احمدی نژاد حذف شود در حالی که موضوع اصلی و هدف فتنه، احمدی نژاد نبود بلکه هدف اصلی رهبری بود که بعدا در عاشورا هم این جریان خودش را نشان داد. 
 
راس این جریان کیست؟
 
راس این جریان خواص مردود هم به عقیده من در مجلس است.
 
دو جریان سیاسی دیگری که الان فعالند ...
 
جریان سوم نیز همان جریان مشهور به انحرافی است. این جریان احمدی نژاد  را در اختیار دارد و چنان توانسته بر او تسلط یابد که حتی احمدی نژاد را در برابر تصمیمات رهبری قرار می دهد و کاررا به خانه نشینی او می رساند. جریان انحرافی به احمدی نژاد قبولانده که ما در قبال خدمات اقتصادی و عمرانی ای که انجام داده ایم باید از منافع سیاسی آن هم بهره ببریم بنابراین حق داریم برای باقی ماندن در قدرت برنامه ریزی و طراحی کنیم. برای همین احمدی نژاد با تغییر رویکرد گذشته اش، به جای کار و تلاشی که در دولت نهم سابقه داشت، فکر و ذکرش بشود همین جریان انحرافی. جریانی که نه تنها در مواضع سیاسی و فرهنگی که در مواضع فکری هم دچار انحراف شدید است. جریان انحرافی در فتنه حاضر نشد موضع بگیرد و حتی یک بار از زبان اینها واژه فتنه شنیده نشد! البته این استراتژی را از آن جهت اتخاذ کردند که در آینده با بدنه همین جریان فتنه به وحدت برسد.
 
جریان چهارم هم مجموعه ای از نیروها هستند که در فتنه های مختلف گذشته خوش درخشیده اند و امتحان خود را درست پس داده اند. این همان جبهه سوم تیر است. البته شاید از همین دسته نیز ما در آینده افراد مردودی داشته باشیم. این دسته در برابر اشرافیگری دولت سازندگی هشدار داد، در برابر اصلاحات آمریکایی ایستاد، در انتخابات 88 راه را گم نکرد و در فتنه بعد از انتخابات نیز کاملا هوشمندانه عمل کرد و جزوساکتین یا دو پهلوها هم نبود بلکه صریحا موضع داشت و در برابر جریان انحرافی هم با قاطعیت ایستاده تا جایی که در مواردی با احمدی نژاد نیز درگیر شده. 
 
در راس جریان چهارم چه کسی قرار دارد ... 
 
برای این جریان نمی توان رأس مشخصی را نام برد ولی به نظرم این جریان، شخصیت هایی مانند آیت الله مصباح ، آیت الله یزدی و آیت الله جنتی که از یاران خاص رهبری هستند را به عنوان بزرگان خود می شناسند و از آنها حرف شنوی دارد.
 
یعنی شما رقابت در مجلس نهم را در این چهار جریان می بینید؟ جریان اصولگرایی در کدام بخش از این پازل است ؟
 
رقابت در بین این چهار جریان است. افراد و شخصیت های جریان اصولگرایی ترکیبی هستند از سه جریان انحرافی، خواص مردود و جریانی که بنده آنها را اصولگرايان ناب مي دانم. اين طيف چهارم همه آن بدنه اي هستند كه در برابر فتنه ايستادند، طیفی از قرارگاه عمار، فراکسیون انقلاب اسلامی و شخصیت هایی که رییس جمهور به دلیل تن ندادن آنها به جریان انحرافی از دولت بیرونشان کرد و برخي از دوستان منتقد دولت مثل ايثارگران.
 
منظور شما از وزرايي كه احمدي نژ‍اد از دولت بيرون كرد همان کسانی هستند که در سایت ها زدند جمعی از اخراجی های دولت محفل انتخاباتی دارند؟
 
البته نمی توان اخراجی های دولت را از یک جنس دانست. برخی از این وزرا و معاونین و مشاورین مشخصا به دلیل عدم همراهی و تایید مشایی اخراج شدند و برخی اساسا با دولت همفکر نبودند یا به تعبیر دقیق تر اختلافات مبنایی دیگری با دولت داشتند. مثلا جنس اخراج صفارهرندی و لنکرانی و الهام با جنس اخراج پورمحمدی و دانش جعفری و متکی یکی نیست. دسته دومی که نام بردم یک ارادتی نسبت به آقای هاشمی هم دارند ولی دسته اول منتقد سر سخت هاشمی هستند.
 
شما جریان انحرافی را از جمله اصولگرایان می دانید؟ 
 
قطعا نه ولی در تحلیل ویژگی ها و صف بندی انتخابات به دلیل حمایت احمدی نژاد از این جریان و پذیرش جایگاه احمدی نژاد حتی با همین وضعیت در بخشي از بدنه جریان اصولگرایی، لازم است در تحلیل خود این بدنه را به حساب بیاوریم. البته واقعیت آن است که ليدر جریان انحرافی با مبانی غلطی و انحرافات اعتقادي که دارد مانند اصلاح طلبان و یا بدتر از آنهاست. 
 
به نظر شما سه جریانی که طیف اصولگرایان را تشکیل می دهند آیا در نهایت به وحدت می رسند؟
 
قطعا برای لیست واحد به وحدت نمی رسند. این را می شود از موضعگیری برخی افراد مانند علی مطهری و جوانفکر و برخی از سایت های آنها دید. جریان خواص مردود كه راس آن در مجلس است، احیای خود را در زنده کردن بغض و کینه نسبت به جریان انحرافی می داند. اساسا جریان انحرافی بزرگترين خدمت را به هاشمي و فتنه گران و خواص مردود كرد چون به نوعی باعث تبرئه و توجيه عملکرد آنها در فتنه می شود. بنابر این حتما آنها در یک لیست کنار هم قرار نمی گیرند. البته این دو جریان حتما در حذف جریان چهارم به وحدت می رسند. طبیعی است که جریان فتنه هم از این موضوع راضی است چون بیشترین ضربه را در کودتای سبز از همین جریان ناب خورد...
 
یعنی شما معتقدید که جریان فتنه ، خواص مردود و انحرافی علی رغم اختلافاتی که در ظاهر دارند، در خصوص حذف جریان چهارم که همان اصحاب جبهه سوم تیر است به وحدت می رسند؟
 
همه شواهد این را نشان می دهد. برای حذف آنها ابتدا هم تخریبشان می کنند مثلا از تعابیری مانند تندروها استفاده می کنند تا همه حذف آنها را بپذیرند. هر سه جریان، جریان چهارم را به نوعی مزاحم خود می بینند و نسبت به آنها حس انتقام جویی دارند چون در مقاطع حساس و بزنگاه های قبلی، در انتخابات نهم، در انتخابات دهم، در فتنه کودتای سبز، در برابر تحرکات جریان انحرافی، در همه این موارد، این جریان چهارم بودند که سفت و سخت ایستادند و بازی آنها را بهم زدند. ببینید در همین توقیف 9 دی علی رغم اختلاف نظرها و شمشیر بازی که این جریانات در ظاهر و علنا با هم دارند ولی در توقیف این هفته نامه که به نوعی یکی از تریبون های اصلی جریان چهارم بود به توافق رسیدند. ما باید این هزینه را بدهیم چون جریان حزب الله نباید عروس حجله جریانات سیاسی باشد.
 
يعني شما مخالف وحدت هستيد؟ 
 
من مخالف وحدت نيستم اما وقتي شرايط را مي بينم و شما مي پرسيد كه وحدت مي‌شود يا نه، خب من تحليلم را مي گويم. ببينيد هنوز آيت الله يزدي به مكانيزمي كه براي وحدت تعريف كرده اند تن نداده. البته عده اي اصرار دارند بگويند كه جامعتين هستند ولي ما كه مي دانيم اينطور نيست. اصلا به نظر من تعداد افراد و مكانيزمي كه براي وحدت تعريف مي شود مهم نيست، مهم اين است كه ليست هايي كه در شهرهاي بزرگ و بويژه در تهران معرفي مي شود با چه كيفيتي باشد. اصلا ما هم در اين بالا بيائيم و با هم وحدت كنيم و عكس يادگاري هم بگيريم، آيا بدنه جريان اصولگرايي كه در فتنه 88 وقتي زير كتك بود و از تريبون مجلس اصولگرا توسط برخي اصولگرايان فحش شنيد، حاضر است به اين وحدت ما تن دهد؟ آيا اگر باز هم ليستي تهيه شود و در آن مطهريي و كاتوزيان و اكرمي در كنار كوچك زاده و حسينيان و زارعي باشند، وافعا بدنه اصولگرايان تهران به اين ليست راي مي دهند؟ پس مهم اين است كه خروجي اين جلسات وحدت چه باشد، افرادي كه جلسه وحدت تشكيل مي دهند نمي توانند وحدت ايجاد كنند بايد خروجي آ»ها بدنه جريان اصولگرايي را قانع كند.
 
اگر در انتخابات مجلس نهم هر یک از جریانات چهارگانه لیست جداگانه ای بدهند، به نظر شما  کدام لیست اعتماد اکثریت را جذب خواهد کرد؟
 
این امور قابل پیش بینی صد در صد نیست. لیست ها هم فقط در شهرهای بزرگ موثراست. علی ای حال به نظرم پایگاه اجتماعی جریان فتنه، جریان خواص مردود و جریان انحرافی ازیک سبد رای در جامعه است و پایگاه اجتماعی جریان چهارم هم از یک سبد رای است. در این صورت با وجود لیست های متعدد این جریان چهارم است که در انتخابات لیستی موفق خواهد شد.
 
آیا آقای هاشمی در انتخابات مجلس نهم نقشی ایفا خواهد کرد ؟ 
 
به نظر من، آقای هاشمی همانطور که در مدیریت صحنه انتخابات ریاست جمهوری دهم نقش اصلی را داشت، تلاش می کند تا در انتخابات نهم هم نقش آفرین اصلی باشد ...
 
در جبهه اصلاح طلبان ...
 
نه ! آقای هاشمی اساسا خودش را محصور یک جریان نمی داند و نمی کند. هاشمی خودش را جریان ساز می داند. برای همین همیشه تلاش می کند تا دو جریان کاذب در داخل کشور با هم رقابت کنند تا او بتواند نقش حد وسط را بازی کند. از نظر جریانی که در اطراف هاشمی است و زندگی سیاسی دارد، باید همواره دعوایی بین چپ و راست یا اصلاح طلب و اصولگرا باشد تا کسی مثل هاشمی بتواند نقش وسط و اعتدال را بازی کند و آنها هم در کنار وی باقی بمانند و حیات سیاسی داشته باشند. 
 
چه کسانی در انتخابات مجلس بعد با هاشمی خواهند بود؟ 
 
همان کسانی که در انتخابات دهم به بازی در پازل آقای هاشمی تن دادند و حتی برای نقش آفرینی در این پازل، حاضر شدند ستاد اصولگرایان حامی موسوی هم راه اندازی کنند و از ذوق زدگی حتی به فرد متوهمی چون موسوی تبریک هم بگویند.
 
با این حساب رقابت در مجلس نهم بین اصولگرایان و اصلاح طلبان نخواهد بود؟
 
من فکر می کنم این انتخابات نوعی رقابت حقیقی در خانواده جریان اصولگرایی خواهد بود. البته اصلاح طلبان درجه دو و سه هم حضور خواهند داشت هر چند این جریان در  حال حاضر مرده سیاسی است. خاتمي هم اخيرا در جلسه اي اشاره به ظهور يك جريان ناب اصولگرايي كرده و گفته كه ما نبايد بگذاريم ميدان رقابت از دايره اصولگرايي و اصلاح طلبي بيرون برود. دليل روشن است آنها نمي توانند مستقيما از مثل لاريجاني حمايت كنند ولي مي توانند در قالب ليست وحدت اصولگرايان، مثل لاريجاني را مجددا وارد مجلس كنند و با آنها تعامل كنند و حيات داشته باشند.
 
پس چرا آقای لاریجانی در تلاش است تا آنها را به میدان انتخابات بکشاند؟
 
آقای لاریجانی و اساسا طیف خواص مردود که کارنامه غیر قابل پذیرشی از خود در فتنه به جای گذاشته اند، می دانند که در بین بدنه جریان اصولگرایی نفوذ بالایی ندارند و اگر لیست جداگانه ای بدهند، با اقبال بدنه جریان اصولگرایی مواجه نمی شوند هر چند شاید از جریان فتنه و برخی از سنتی ها به آنها اقبال کنند. برای همین می خواهند خطر اصلاح طلبان را بزرگ کنند تا اصولگرایان به لیست واحد برسند و بدنه این جریان نیز مجبور شود به لیستی رای دهد که درصدی از آنها در آن لیست حضور دارند.
 
با این حساب شما معتقد به یک زایش در جریان اصولگرایی هستید.
 
به نظرم این زایش خیلی وقت است که اتفاق افتاده و در فتنه 88 خودش را نشان داده. ببینید احزاب و شخصیت های مطرح در جبهه اصولگرایی؛ غیر از جریان اصولگرایی حقیقی است. پرچم این جریان در دستان رهبری و عناصر اصلی آن همین خواص گمنام هستند. واقعیت این است که همه مدعی اصولگرایی هستند ولی همه به لوازم آن پایبند نیستند. به تعبیر قرآن کریم ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون. بر اساس این آیه همه ادعای ایمان دارند ولی همه بر این ایمان استقامت و پایداری نمی کنند. همانطور که همه ادعای اصولگرایی می کنند ولی همه بر عوارض این اصولگرایی استقامت نمی کنند.
 
به نظر شما اكثريت مجلس هشتم اصولگرا نبود ؟ 
 
قطعا نبود ! مجلس هشتم تركيبي بود از سه اقليت، اقليت اصلاح طلب با مواضع شفاف دفاع از فتنه و بي اعتقاد به جهت گيري هاي رهبري، اقليت اصولگرا  با مواضع دو پهلو در برابر فتنه و بي توجه به جهت گيري هاي رهبري بويژه در برخورد و تعامل با دولت و اقليت اصولگرا با مواضع شفاف در برابر فتنه و معتقد به جهت گيري ها و مواضع رهبري و عامل به آن حتي اگر مخالف نظر خودشان هم باشد. خب در بسياري از مواقع ما شاهد ائتلاف اقليت اول و دوم با هم هستيم كه مي شوند اكثريت. براي همين خروجي مجلس اصولگرايانه نيست. براي همين رهبري از اين مجلس راضي نيست.
 
دليل شما براي عدم رضايت رهبر معظم از اين مجلس چيست؟ 
 
كافي است شما مجموع بيانات رهبري در ديدارهاي سالانه با مجلس را مرور كنيد، تمام موارد يا هشدار است يا گلايه و انذار و توصيه. فقط امسال رهبري از مجلس بابت سياست خارجي اش تشكر كرد ولي بعدش فقط گلايه و انذار بود. در تمام اين ديدارها رهبري تاكيد مي كنند كه مجلس با دولت تعامل كند حتي امسال هم فرمودند. ولي در ديدار آخر با مجلس هفتم آقا از آقاي حداد تشكر مي كنند بابت تعامل درست و خوب ايشان. 
 
به عنوان آخرین سئوال، آیا 9 دی باز هم روی کیوسک های مطبوعاتی قرار می گیرد؟
 
قطعا توقیف 9 دی با دلایل سیاسی بوده.انشاءالله با پیگیری حقوقی به زودی باز هم منتشر می شود و وظیفه انقلابی خودش را با همان گرایش قبل ادامه می دهد. جای تأسف است که در کشور ما روزنامه ای بهائیت را ترویج می کند، توقیف می شود ولی یک روزه رفع توقیف می شود ولی هفته نامه 9 دی به دلیل دفاع از آرمان های 9 دی و دفاع از انقلاب و حمله به فتنه گران توقیف می شود و علی رغم گذشت چند هفته رفع توقیف نمی شود!؟ من قبلا هم گفتم كه هفته نامه 9 دي را توقيف مي كنند با حادثه 9 دي چكار مي كنند؟ جريان انحرافي و خواص مردود در حادثه 9 دي در كنار قبر فتنه گران دفن شدند،‌ خدا عاقبت ما را ختم به خير كند تا بر عهدمان بمانيم.

۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

رای ما به احمدی نژاد به "راه" بود نه به "شخص"

رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس با بیان اینکه رای به احمدی نژاد به خاطر خودش نبود بلکه به خاطر راهش بود، گفت:‌ ما احمدی‌نژاد را به خاطر شخص خودش انتخاب نکردیم بلکه به خاطر ویژگی‌هایی که داشت از جمله ساده زیستی، استکبار ستیزی و احیای گفتمان امام(ره) مورد حمایت قرار دادیم
به گزارش خبرنگار مهر، حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس شورای اسلامی پیش از ظهر امروز در نخستین همایش ملی شهدای بصیرت و یادواره شهید عبدالحمید دیالمه که صبح امروز دوشنبه در محل مجلس قدیم برگزار شد،  طی سخنانی شهادت را نقطه اوج انسانیت و همان هدف خلقت و آفرینش دانست و افزود: شهدای بصیرت در بین شهدا ویژگی‌ها و خصوصیات خاصی دارند.
وی به ویژگی‌های شهدای بصیرت در خطبه 150 نهج‌البلاغه حضرت علی(ع) اشاره کرد و افزود:‌ شهید دیالمه نیز از این جنس بود به طوری که وقتی تشخیص می‌داد در جایی باید نورافشانی کند هیچ واهمه‌ای نداشت و جوانی بود که وقتی لب به سخن می‌گشود بینش‌ها و نگرش‌ها را با همه سختی‌ها و زخم زبان‌های دوستان تغییر می‌داد.
حسینیان در ادامه به هجمه رسانه‌ها علیه خود اشاره کرد و افزود: در مقطعی روزنامه‌های زنجیره‌ای به خاطر برنامه چراغ اتهاماتی را به من روا داشتند اما از سویی دیگر نیز دوستان خودی برای اعلام برائت از خود مصاحبه‌هایی را انجام می‌دادند که برای من خیلی سخت بود به طوری که من حتی من چندین بار گریه کردم چون انتظار داشتم دوستان شمشیر به دست بگیرند و به میدان بیایند و آن هنگام به یاد مظلومیت شهید دیالمه افتادم.
وی با بیان اینکه شهید دیالمه در مورد بنی صدر و موسوی افشاگری کرد، گفت: ‌افرادی ماند شهید دیالمه در فهم و درک یک گام جلوتر از دوستان خود هستند و شخصیت افراد را به خوبی درک می کنند و می‌دانند که چه کسی در چه شرایطی چه کاری را خواهد کرد.
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس در بخش دیگری از سخنانش با تاکید بر اینکه امروز بیش از هر زمان دیگری برای تداوم حرکت احتیاج به بصریت داریم، گفت: باید حوادث روزگار را بشناسیم و برای این کار احتیاج به بصیرت داریم.
وی با بیان اینکه باید به سئوالات کی؟ کجا؟ چه کسی؟ و چه چیزی؟ پاسخ صحیح دهیم تا اهل بصیرت باشیم، گفت: گاهی انسان‌ها شرایط را درک می‌کنند اما در جای خود اقدام نمی‌کنند. به طور مثال همه شهدای کربلا این خصوصیت را داشتند و در جای مناسب همراه امامشان حرکت کردند اما توابین که چند سال بعد قیام کردند آنچنان در تاریخ تاثیرگذار نبودند چرا که در شرایطی که امام حسین(ع) به آنها احتیاج داشت همراه ایشان نبودند و عمل به هنگامی را انجام ندادند.
حسینیان با تاکید بر اینکه باید ببینیم چه کسی چه هنگامی شعاری را سر می‌دهد، گفت: نباید به دنبال هر شعار ولو حق راه بیافتیم حتی اگر کلمه طیبه لا اله الا الله از دهان شیاطین بیرون بیاید نباید آن را قبول کنیم.
وی در ادامه به تحولات منطقه اشاره کرد و افزود: امروز در منطقه و جهان اسلام تحولات عظیمی که بی‌شک متاثر از انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی بوده است در جریان است به طوری که در اکثر کشورهای منطقه و حتی جرقه‌هایی از بیداری اسلامی را در عربستان مشاهده می‌کنیم.
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس با اشاره به این که امام راحل چنین تحولاتی را پیش‌بینی می‌کردند، گفت: حضرت امام(ره) در آن مقطع فرمودند انقلاب اسلامی صادر شده و اثرات آن را ابتدا در شرق عالم و سپس در غرب عالم خواهید دید.
وی اضافه کرد: جهانخواران منزوی خواهند شد و در کنار انزوا آرام نخواهند نشست بلکه به دنبال انتقام شکست خود از انقلاب اسلامی هستند.
حسینیان ادامه داد: در حقیقت نظام سلطه دو کار را انجام می‌دهد یکی حاکمیت بر انقلاب‌های دینی و مصادره آن برای ناکارآمد جلوه دادن انقلاب ایران در اذهان عمومی و دیگر اینکه با شعار حقوق بشر برای تخریب چهره نظام و همچنین با تشدید تحریم‌ها و اتخاذ راههای دیگر به مصاف با انقلاب اسلامی خواهند آمد که ما باید آماده باشیم.
وی در ادامه به فتنه 88 اشاره کرد و افزود: در فتنه 88 خیلی از بزرگان ما مردود شدند و منافع شخصی خود را مقدم بر نظام دانستند و رهبری را در سخت‌ترین شرایط تنها گذاشتند.
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس خاطرنشان کرد: اما امروز که می خواهیم نفس راحتی بکشیم و بگوییم که جریان فتنه شکست خورده احمدی‌نژاد با حرکت نسنجیده خود یک یاس و حیرت را برای نیروهای در خط رهبری ایجاد کرد.
وی تصریح کرد:‌ در حال حاضر ما در حوادث پیچیده، تلخ، ناگوار و کمرشکنی قرار گرفته‌ایم که بصیرت تنها راه نجات‌مان است و انشاء الله این گردنه سخت را هم طی خواهیم کرد که با پیروزی اسلام و نیروهای مومن ختم خواهد شد.
حسینیان با تاکید بر اینکه در این شرایط حساس باید چشم خود را به دهان رهبری بدوزیم و نه کوتاهتر، نه بلند، نه عقب‌تر و نه جلوتر از رهبری حرکت کنیم، گفت: در زمان فتنه 88 خیلی‌ها در مقابل فریاد رهبری سکوت کرده بودند اما امروز فریادهایی از گوشه و کنار بلند کردند و می‌خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند. حتی کسانی که برخورد دوگانه با فتنه 88 داشتند و منتظر بودند که کدام طرف پیروز می‌شود و به آن طرف بپیوندند هم اکنون که دیدند جریان فتنه بیش از آنچه که فکر می‌کردند بی ریشه است فوراً به این طرف آمدند و انقلابیون دو آتشه شدند.
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس با بیان اینکه جریان بالنده حزب‌الله وابسته به فرد نیست، گفت: اگر صدها نفر مثل احمدی‌نژاد هم بیاید و برود این جریان بالنده به حرکت خود ادامه می‌دهد و باید ادامه دهد و هرگز هیچکس از مومنین یاسی نباید به دل خود راه دهد زیرا این جریان حزب‌الله پوینده و آماده آمدن حضرت مهدی(عج) و برپایه حکومت ایشان است بنابراین با آمدن و رفتن افراد مختلف به این جریان آسیبی نخواهد رسید.
وی ادامه داد: در حال حاضر خیلی از افراد نگرانند و می‌گویند دیدید شما که از احمدی‌نژاد حمایت می‌کردید چه شد؟ اما ما نسبت به آنچه که در گذشته انجام داده‌ایم شرمنده نیستیم و آن زمان درست حمایت کردیم و با استنباط اینکه نظر رهبری این است چنین کاری را کردیم و بر حمایت خود در گذشته از احمدی‌نژاد اصرار می‌ورزیم.
حسینیان اضافه کرد: امروز هم اگر مخیر به انتخاب بین موسوی و احمدی‌نژاد شویم واضح است که دوباره احمدی‌نژاد را انتخاب می‌کنیم زیرا فرق می‌کند بین بچه تخسی که گاهی در برابر پدر عصیان می‌کند و بچه‌ای که پدر خود را صرفاً شوهرننه می‌پندارد.
وی با انتقاد شدید از عملکرد احمدی‌نژاد گفت: رهبری در دولت های نهم و دهم بیشترین حمایت را از رئیس جمهور و دولت کرد اما این رفتار احمدی‌نژاد خلاف لوطی گری بود.
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس با بیان اینکه واقعاً عجیب است که انسان همه چیز خود را فدای یک جریان انحرافی کند که خیرخواه او هم نباشد، گفت: صحبت‌هایی از مشایی که در مراسم رونمایی از منشور کوروش منتشر شد کاملاً نشان داد که تفکر این فرد انحرافی است و از تفکر امام و اسلام نشات نگرفته است بلکه از همان جریان فکری سروش این زمان نشات گرفته است.
وی با بیان اینکه اگر انسان همه هستی و آبروی خود را فدای چنین جریانی کند کار معقولی نکرده است، گفت:‌ متاسفانه این جریان وجود دارد و ظاهراٌ همچنان ادامه هم خواهد داشت.
حسینیان در ادامه در بیان وظیفه امت حزب‌الله در این شرایط گفت: امت حزب‌الله در این شرایط هم باید تلاش کند که جلوی نفوذ و سرایت این تفکر انحرافی را در نهادهای حکومتی بگیرد و در عین حال هم باید در چنین موقعیت همان طور که رهبری سیاست‌شان بر این قرار گرفته، هیمنه دولت اسلامی را حفظ کند البته امر بسیار مشکل و مسئولیت خطیری است که احتیاج به مطالعه زیادی دارد تا خدایی نکرده امت حزب‌الله روحیه خود را از دست ندهند.
وی اضافه کرد: در این راستا بزرگان قوم نشسته‌اند و برای حفظ تفکر امت حزب‌الله می اندیشند.
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس در بخش دیگری از سخنانش با تاکید بر اینکه احمدی نژاد به خاطر خودش نبود بلکه به خاطر راهش بود که مورد حمایت امت حزب‌الله قرار گرفت، گفت:‌ ما احمدی‌نژاد را به خاطر شخص خودش انتخاب نکردیم بلکه به خاطر ویژگی‌هایی که داشت از جمله ساده زیستی، استکبار ستیزی و احیای گفتمان امام(ره) مورد حمایت قرار دادیم ضمن اینکه گفتمان و اندیشه ضداستکباری امام(ره) زنده تر از گذشته است و اگر در این تفکر انسان‌ها صد بار مورد آزمون قرار گیرند و شکست بخورند این راه همچنان ادامه خواهد داشت.

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

انسان کامل، خلیفة‌الله، مظهر تام همه اسمای حسنای الهی، کفو و هم سنگ قرآن و جان رسول اکرم(ص)

متن زير اثر آيت‌الله جوادي آملي است كه حجت‌الاسلام مصطفي‌پور آن را تنظيم و تدوين كرده است. در اين اثر به بررسي معرفت اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام پرداخته شده كه به‌مناسبت اين روز گرامي به كاربران تقديم مي‌شود:
معرفت علی (ع) و ولایت الهی
بهترین راه شناخت حضرت علی بن ابیطالب بررسی معرفی خداوند و رسیدگی به تعریف رسول اکرم و تدبر در تدوین شناسنامه ولوی آن حضرت با بنان و بیان خود اوست، زیرا پی بردن به حقیقت ولایت الهی از یک سو و معرفت سید اولیای خداوند از سوی دیگر، مقدور غیر معصوم نبوده و شرح حدود و رسوم آن میسور کسی نیست، لکن عدم امکان درک کل، هرگز مصحح ترک کل نیست و عدم اقتدار بر غوص در ژرفا مجوز ترک سباحت و شناوری در جوار ساحل نخواهد بود. از این رو با استعانت از لطف عمیم خدای مستعان و استمداد از فضل فراگیر او اصولی در طی فصولی تبیین خواهد شد.
1 - علی (ع) همتای جهان آفرینش
انسان کامل چونان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) عصاره نظام آفرینش است و آن چه در جهان امکان به طور کثرت، منشور است در حقیقت علی بن ابیطالب (ع) به طور وحدت ملفوف است و هماهنگی این لف و نشر. پیام خاص خود را دارد و آن اینکه وجودهای طبیعی، مثالی، عقلی، الهی اشیای عینی، همتای مراحل چهارگانه وجود این عبد محض و با اخلاص خداوند خواهد بود، به گونه ای که اگر نظام تکوین به صورت انسان کامل متمثل گردد، همان حضرت علی (ع) خواهد بودو اگر حقیقت انسان کامل مانند علی بن ابیطالب (ع) به صورت جهان عینی متبلور شود، جهان کنونی خواهد شد.
این تبادل و تعامل متقابل محصول تطابق آن لف و نشر است. از این رو آن حضرت درباره خویش فرمود: «ما لله آیة اکبر منی » (1) برای خداوند نشانه ای بزرگتر از من نیست. چنان که چیزی بزرگتر از مجموع جهان نیست.
راز این آیت کبرا بودن را باید در مظهریت انسانی کامل برای اسم اعظم الهی جستجو کرد البته ذوات نورانی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از یک سنخ وحدت ویژه برخوردارند چنان که در زیارت جامعه می خوانیم «و ان ارواحکم و نورکم و طینتکم واحدة طابت و طهرت بعضها من بعض » (2) و براستی ارواح شما، نور شما و طینت و سرشت شما (ائمه معصومین «ع ») یکی است در حالی که پاکیزه و طاهر است بعضی گرفته از بعضی است. و اثر این هماهنگی کامل انسان معصوم و جهان را می توان در علم غیب انسان کامل نسبت به آن چه در جهان می گذرد و نیز تاثیر وی در آن را به اذن خداوند مشاهده نمود.
علی (ع) همتای قرآن کریم
انسان کامل هم چون حضرت علی بن ابیطالب (ع) همتای قرآن حکیم است و این کتاب سترک گذشته از تصدیق صحائف آسمانی انبیای سلف، بر همه آن ها هیمنه و سیطره داشته و جامع هر طارف عتید و تازه آماده و سالف تلید و گذشته ماندگار و به عبارت دیگر در بردارنده همه حقایق کهن و تازه بوده و مشتمل بر قوانین گوناگون بوده و برای هر قادم و غابری قانونی گذرانده است و چون اوج مقام منیع و بلند هر پیام آوری همانا صحیفه آسمانی اوست و قرآن کریم بر همه آن کتاب ها مهیمن است، جایگاه او نیز بسیار بلند مرتبه خواهد بود. انسان کاملی که طبق حدیث متواتر «ثقلین » کفو و همتای قرآن مجید است و در هیچ مرحله ای او جدا نخواهد بود و آن حدیث این است: «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض; من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم یکی قرآن کتاب خدا است و دیگری عترت من و اهل بیت من. اگر کسی به آن دو تمسک کند هرگز گمراه نخواهد شد و این دو از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من (پیامبر) وارد شوند.» (3)
با توجه به این حدیث، علی (ع) از اهل بیت و همتای قرآن کریم بلکه سرآمد همه انسان های متکامل است. مگر آن که برای همه آن ذوات نورانی نبوی و ولوی، وحدت ویژه ای در نشئه فراطبیعی قایل شد که با ارتفاع کثرت سخن از هیمنه مطرح نبوده و نخواهد شد.
چون انسان کامل همتای قرآن حکیم است، آفرینش او به نحو تجلی از ام الکتاب و تنزل از کتاب مبین، بوده و معرفت او که همانا مساس علمی با آن ذات مقدس است، بدون طهارت میسور نخواهد بود.
زیرا قرآن و هر حقیقت دیگر که معادل آن باشد از تماس غیر طاهر مصون است چنان که فرمود: «لایمسه الا المطهرون » (4) قرآن را جز پاکان مس نمی کنند از این رو گروهی که معاصر حضرت امیرالمؤمنین (ع) بوده و او را از نزدیک می دیدند و یا بعد از شهادت آن حضرت، در سنت و سیرت او مطالعه کرده و می کنند، لیکن از طهارت روح طرفی نبسته بودند، مقام منیع آن حضرت را نیافتند و به او معرفت پیدا نکردند; زیرا آن ها اهل نظر و نگاه بوده اند ولی هیچ کدامشان اهل بصر و دیدن نبوده اند. خداوند درباره چنین افرادی نسبت به رسول اکرم (ص) فرموده است: «و ان تدعوهم الی الهدی لایسمعوا و تراهم ینظرون الیک و هم لایبصرون; و اگر آن ها را به راه هدایت بخوانید، نخواهند شنید، تو می بینی که آن ها در تو می نگرند ولی آن ها نمی بینند، آن ها از بصیرت بی بهره اند.» (5)
کیفیت معرفت و معرفی حضرت علی (ع)
شناخت انسان کامل، مانند علی بن ابیطالب و تفسیر نحوه هستی آن عنصر تام ولوی طبق آن چه که در عناوین گذشته بیان شد در خور تجزیه و تحلیل است، اما بنابراین که امیرالمؤمنین (ع) همتای جهان آفرینش باشد، معرفت آن حضرت (ع) نظیر شناخت جهان عینی، دارای مراتب متنوع است، زیرا مبنای معرفت برخی، حس و تجربه احساسی است، و مدار شناخت بعضی، تعقل و برهان عقلی است و پایه ادراک گروه دیگر، شهود و عرفان قلبی. آنانکه موجودهای عینی جهان آفرینش را با مبنای حس و تجارب احساسی می شناسند، اساس معرفت علی بن ابیطالب (ع) را در بررسی تاریخی و گزاره های سمعی و بصری جستجو می نمایند و از عمق و سمک معارف عقلی آن حضرت (ع) محرومند.
آنان که حقایق جهان عینی را با براهین عقلی می فهمند، با تحلیل حکیمانه نهج البلاغه و دیگر مآثر و آثار قیم آن حضرت از عمق دریای علم و از سمک و ارتفاع آسمان دانش علوی در حد علم حصولی و شناخت مفهومی بهره مند می گردند، ولی از شهود عینی علوم آن حضرت (ع) بی نصیب اند، و آنان که اسمای حسنای الهی را با مشاهد قلبی می یابند و با عین الیقین، آیات خداوند را می نگرند گرچه از دیگران در معرفت اسرار علوی کامیابند، لیکن از اکتناه مقام علمی آن حضرت (ع) محروم خواهند بود.
غرض آنکه شحرور شهود همانند طایر تفکر به کنه مقام امیرالمؤمنین (ع) پر نمی کشند و هر پرنده در برابر فرمان «لایرقی الی الطیر» (6) مقصوص الجناح و پرشکسته خواهد بود. اما بنابراین که امیرالمؤمنین (ع) همتای قرآن کریم باشد، تفسیر حقیقت علوی گاهی همانند تفسیر قرآن مجید، سلسله ای و ترتیبی، و زمانی موضوعی است.
در روش تفسیر سنت و سیرت حقیقی آن حضرت (ع) گذشته از سه منهج حس و عقل و قلب، تجربه و تعقل و عرفان، منهج چهارمی وجود دارد که آن، راه نقل و روش حدیث است; تفسیر موضوعی نحوه هستی آن حضرت، همانند تفسیر موضوعی قرآن مجید، متنوع است; همانطور که متخصصان علوم گوناگون، موضوع مناسب با رشته تخصصی خود را انتخاب کرده و آیات مشتمل بر همان موضوع را محور تفسیر موضوعی خود قرار می دهند، فن آوران فنون متعدد، فن مناسب با رشته تبحری خویش را برمی گزیند و سیرت ویژه علوی (ع) را که حاوی آن فن مزبور است، مدار تحلیل و تفسیر خود قرار می دهند.
البته هر تفسیر موضوعی اگر بخواهد از اتقان و جامعیت بانصیب باشد، باید نصاب کامل تفسیر سلسله ای و ترتیبی را فراهم کرده باشد.
همانطور که بیماردلان، با هجر محکمات و پیروی بیجا از متشابهات قرآن مجید، فتنه گری می کنند، منحرفان از ولایت نیز با کنارگذاشتن سنت و سیرت متقن و محکم حضرت علی (ع) به دنبال متشابهات از آداب و سنن آن حضرت، شعله فتنه را می افروزند و با زبانه آن، نسبت به ارزشهای متعالی قرآن و عترت، زبان درازی می کنند، و همان طور که خداوند حقیقت قرآن را از تطاول رخدادهای تلخ تاریخ حفظ می فرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون; ما قرآن را نازل و خود، آن را حفظ می کنیم.» (7)
همچنین حقیقت عترت طاهرین (ع) را، که امیرالمؤمنین (ع) اولین امام از آن ذوات مقدس است، از آسیب تحریف کج اندیشان و تهاجم کژراهه منحرفان، مصون نگه می دارد.
اکنون که روشن شد، موقعیت وجودی حضرت علی (ع) همتای حضرت نیز هم چون قرآن کریم است. معلوم خواهد شد که چرا غیر از افراد معتدل و میانه رو به معرفت او نایل نمی شوند.
توضیح آن که در رابطه با حضرت گروهی به غلو و افراط مبتلا شدند و عده ای نیز به تقصیر و تفریط تن در دادند و هر دو گروه براساس فرموده آن حضرت هلاک شده اند «هلک فی رجلان، محب غال و مبغض قال; دو کس درباره من تباه شدند; دوستی که اندازه نگاه نداشت و دشمنی که بغض مرا در دل داشت ». (8)
و فرمود: «یهلک فی رجلان محب مفرط و باهت مقتر; دو دسته درباره من تباه گردیدند، دوستی که از حد بگذراند و دروغ بافنده ای که از آن چه در من نیست سخن راند.» (9)
البته تشخیص هسته مرکزی ولایت و تصفیه آن از لابلای شبهات فرث افراط و دم تفریط و ارائه آن به صورت لبن ناب و شیر شفاف و گوارای امامت و خلافت، کاری صعب بلکه مستصعب است، لیکن با عنایت و حمایت و هدایت الهی از یک سو و با درایت ولایت مدارانه عبد صالح سالک، که آن هم به فیض و فوز خدایی وابسته است از سوی دیگر، چنین معسور و مشکلی، میسور و آسان خواهد شد.
علی بن ابیطالب به منزله جان رسول اکرم (ص)
پیوند معنوی پیامبر و امام معصوم (ع) را باید در حقیقت ولایت جستجو کرد، زیرا باطن نبوت همانا ولایت الهی است که این منزلت کبری مشترک بین رسول الله (ص) و امام است. البته اختصاص وحی تشریعی به رسول اکرم (ص) و امتیاز ویژه آن حضرت که پایه تقدم و مایه ترجح آن ذات مقدس نسبت به همه امامان معصوم (ع) است، هم چنان محفوظ خواهد بود.
چون از لحاظ ولایت که پشتوانه نبوت است، رسول اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) سهیم اند لذا می توان وجود گرامی علی بن ابیطالب (ع) را به مثابه جان مبارک نبی اکرم (ص) تلقی نمود. در این رابطه به دو نمونه نقلی بسنده می شود:
اول: آیه مباهله: «فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین; پس هر کس با تو درباره عیسی (ع) در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به وحی خدا به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما بخوانیم فرزندان و زنان و نفوس خود را تا با هم به مباهله برخیزیم، یعنی در حق یکدیگر نفرین کرده و در دعا و التجا به درگاه خدا اصرار کنیم تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.» (10)
در این آیه طبق نقل مورخان صدر اسلام، و مفسران نامدار، حضرت علی (ع) به منزله جان رسول گرامی تلقی شده است.
دوم: حضرت رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «انک تسمع ما اسمع و تری ما اری; یعنی تو می شنوی چیزی را که من می شنوم و می بینی چیزی را که من می بینم » (11)، و حضرت علی (ع) در این باره فرمود: «اری نور الوحی والرسالة واشم ریح النبوة; یعنی من نور باطنی و معنوی وحی و پیامبری را با چشم ملکوتی می بینم و بوی غیبی نبوت را با شامه دل ادراک می کنم » (12)، و چون مهبط وحی الهی همانا قلب مطهر رسول اکرم (ص) است: «نزل به الروح الامین × علی قلبک لتکون من المنذرین; یعنی جبرییل روح الامین و فرشته بزرگ خدا نازل گردانید و آن را بر قلب تو فرود آورد تا خلق را متذکر ساخته و از عذاب خدا بترسانی. » (13)
اگر حضرت علی (ع) بخواهد نور وحی و رسالت را با بصیرت قلبی ببیند و بوی نبوت را استشمام نماید، حتما باید در محدوده جان رسول گرامی (ص) با آن حضرت، پیوند غیبی داشته باشد و همین معنا مصحح تنزیل روح علوی به منزله روح نبوی - علیهما آلاف التحیة والثناء - خواهد بود.
البته منشا همه این آثار مثبت، همانا این است که حضرت علی بن ابیطالب (ع) انسان کامل، خلیفة الله و مظهر تام همه اسمای حسنای الهی است، لذا همتای مجموع نظام کیانی از یک سو و کفو و هم سنگ قرآن کریم از سوی دیگر و به مثابه جان رسول اکرم (ص) از سوی سوم خواهد بود و این همان کون جامع حضرات خمس است.
ویژگی‌های حضرت علی بن ابیطالب(ع)
خصوصیتهای عقل نظری و عقل عملی امیرالمؤمنین (ع) فراوان است که تیمنا به ذکر نمونه هایی تبرک می جوییم:
1 - حضرت علی (ع) اول کسی بود که در فضای جاهلیت به حقانیت اسلام پی برد و اولین شخصی بود که شهامت کسر اصنام جاهلی را داشته و به رسول اکرم (ص) ایمان آورد و این تنها یک سبق زمانی نبود بلکه سبق های وافری را به همراه داشت، و خود آن حضرت درباره اول مؤمن بودن خود چنین فرمود: «انا اول من صدقه » (14) ; «انا اول من آمن به » (15) ; «انی اول من اناب و سمع و اجاب، لم یسبقنی الا رسول الله (ص)». (16) من اول کسی هستم که او را تصدیق کرده و به او ایمان آورده ام، من اول کسی هستم که به رسول خدا رجوع کرده و سخنش را شنید و دعوت او را اجابت کرده است.
2 - امیرالمؤمنین (ع) در بین امت اسلامی اول مسلمانی است که معارف الهی و عقاید حقه را تبیین و تعلیل کرد و از آن دفاع و حمایت نمود; لذا رسول اکرم به عنوان معلم اولی و علی بن ابیطالب (ع) به عنوان معلم ثانی نزد محققان علوم الهی، معروفند و هیچ فرد دیگری توان تحریر مسائل عمیق توحید و سایر اسماء و اوصاف خداوند را نداشت.
ابن ابی الحدید در شرح خطبه 84 نهج البلاغه می گوید:
بدان که توحید و عدل و مباحث شریف الهی فقط از کلام این مرد (علی بن ابیطالب علیه السلام) شناخته شد و سخن دیگران چیزی از معارف مزبور را در بر نداشت و آنان چیزی از مباحث الهی را تصور نمی کردند و اگر آن را ادراک می کردند، حتما بازگو می نمودند، و هذه الفضیلة عندی اعظم فضائله علیه السلام. (17)
وی در شرح خطبه 86 راجع به نوآوری و ابتکار حضرت علی (ع) چنین می گوید:
«اول من خاض فیه من العرب علی علیه السلام; اول کسی که در میان اعراب به حقایق حکمت و معارف الهی نائل آمد، علی (ع) بوده است.» (18)
آنگاه می نویسد:
از این جهت است که همه متکلمان (اعم از اشاعره و معتزله و امامیه و زیدیه و کیسانیه و...) به حضرت علی (ع) انتماء و انتساب داشته و فقط او را به عنوان استاد کلام و رئیس متکلمان، پذیرفته اند. (19)
با توجه به این مطلب شایسته است به بیان بهترین معروف در مکتب آن حضرت یعنی اصول پنجگانه اعتقادی در کلام نورانی آن حضرت و سنت و سیرت وی بازگو شود.
الف - حضرت علی (ع) درباره توحید و مبداشناسی از مقطع قطع علم حصولی به مشرب یقین شهودی، هجرت وسطی داشت و از مرحله «کان » به مقام برین و منیع «ان » واصل شد و خداوند را نه با اندیشه بلکه با شهود و نه در حد «کان و گویا»، بلکه در حد تحقیق و تکمیل به مقدار وسع مخلوق درباره معرفت خالق شناخت و چنین فرمود: «افاعبد ما لا اری; شگفتا: آیا می پرستم خدایی را که نمی بینم » (20) یعنی خداوند را یقینا با شهود دل می یابم و او را که مشهود جان من است می پرستم.
ب - حضرت علی (ع) درباره معادو قیام قیامت، که حداکثر ادراک و باور دیگران درباره آن از معرفت حصولی و ایمان به غیب نمی گذرد، علم شهودی و ایمان به شهادت دارد; لذا از آن جناب چنین ماثور است:
«لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا; اگر پرده معاد کنار رود و قیامت قائم گردد، چیزی بر یقین من افزوده نمی شود»، یعنی هم اکنون اسرار آینده بدون پرده برای من مشهود است، پس ایمان آن حضرت (ع) به قیامت، از سنخ باور به شهادت است، نه از قبیل ایمان به غیب; زیرا برای وی چیزی غایب نیست.
ج - سخن نغز حضرت امیرالمؤمنین (ع) پیرامون وحی و نبوت این است که رسول اکرم (ص) به من فرمود: «انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست بنبی ولکنک لوزیر و انک لعلی خیر; تمام آنچه را من می شنوم تو می شنوی، و تمام آنچه را من می بینم تو می بینی، تنها تمایز من و تو این است که من پیامبرم و تو نیستی و تو وزیری و بر مسیر خیر و طریق سعادت قرار داری.» (21)
بنابراین، ایمان حضرت علی (ع) به نبوت و رسالت رسول اکرم (ص) از سنخ ایمان به شهادت است، نه از صنف ایمان به غیب; زیرا رموز وحی و اسرار رسالت بی پرده برای آن حضرت مشهور و برای وی مشهود بود، نه در پرده تا برای او مستور و از او مهجور و غایب باشد.
تاکنون معلوم شد که اصول سه گانه دین یعنی توحید و معاد و نبوت برای حضرت علی (ع) مشهود بود نه غایب، و ایمان آن حضرت به اصول مزبور از سنخ ایمان به شهادت بود نه باور به غیب.
د - عدل الهی، که بر اساس حسن و قبح عقلی از اوصاف فعلی پروردگار و مورد پذیرش و پرورش مذهب امامیه است، نه تنها در کلام علوی (ع) متبلور است بلکه در تمام هستی حضرت علی (ع) متجلی است و آن حضرت، آیت کبرای عدل خداست; به طوری که می توان امیرالمؤمنین (ع) را عدل متمثل دانست و بارزترین صبغه عدل علوی، برائت وی از هوی و نزاهت او از هوس است که اولین عنصر محوری عدالت محسوب می شود چنانکه آن حضرت (ع) فرمود: «قد الزم نفسه العدل، فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه; پرهیزکار، عدل را بر خود لازم کرد، پس اولین مرحله عدالت فرد متقی دور کردن هوی از محدوده هستی خویش است » (22) و چون آن حضرت، قدوه متقیان است، عدل را به عنوان فصل مقوم هویت خویش قرار داد، به طوری که عدالت برای آن حضرت (ع) از حد ملکه نفسانی بودن گذشت و به مرحله برین فصل مقوم شدن رسید، چنان که مقصود از عدل علوی، همان رتبه والای عصمت است نه عدل مصطلح، همان طوری که منظور از عدل الهی همان مرحله قاصیه عصمت است نه عدل اصطلاحی.
با این تحلیل، معلوم می شود که ایمان امیرالمؤمنین (ع) به عدل خدا از سنخ ایمان به شهادت است نه از قبیل باور به غیب; زیرا عدل الهی مشهود علی (ع) است نه مستور و غایب.
ه - امامت، که اصل پنجم به شمار می آید و گذشته از رهبری ملکوتی و هدایت باطنی نفوس و اخلاق و اعمال بشر، زعامت ملکی و سیاست جامعه انسانی را در تمام ابعاد زندگی به عهده دارد، با وجود علی (ع) تحقق یافت و در سنت و سیرت و سریرت آن حضرت (ع) متجلی شد.
امیرالمؤمنین (ع) نه تنها حقیقت امامت را با علم شهودی شناخت بلکه به آن نایل آمد و در وجود عینی غیر از شهود علمی، متن امامت را یافت، لذا با نبوت از این جهت فرق دارد; زیرا نبوت فقط مشهود آن حضرت (ع) بود چنان که فرمود: «اری نور الوحی و اشم ریح النبوة » (23) ولی امامت، گذشته از آنکه مشهود وی بود، مورد وجدان و یافت عینی او نیز قرار گرفت; لذا ایمان وی به اصل پنجم، از بارزترین مصداق ایمان به شهادت است نه ایمان به غیب، پس آنچه در این معارف و مآثر نسبت به دیگران غیب است برای آن حضرت (ع) از سنخ شهادت خواهد بود.
3 - حضرت علی (ع) در پرتو تاله، هر چه صبغه غیر خدایی داشت و از دنیا محسوب می شد آن را طلاق بائن داد که مجالی برای رجوع مجدد نخواهد بود و زرق و برق زر و سیم برای آن حضرت جاذبه ای نداشت; لذا طبق نقل ابن ابی الحدید، هر هفته، بعد از توزیع عادلانه اموال ملی، بیت المال را جاروب می کرد و بعد از رفت و روب، دو رکعت نماز در آن می خواند و می فرمود: تا شاهدم در قیامت باشد! (24)
4 - حضرت امیرالمؤمنین (ع) نوآوری مهمتری داشت که نسبت به تعلیمهای حصولی و فکری او رجحان کامل داشت و آن گشودن باب عرفان ناب و تعلیم شهودی و رهبری ملکوتی بود که در صحایف صاحبدلان شاهد، مسطور است.
5 - حضرت علی (ع) شهامت جهاد اکبر را با شجاعت جهاد اصغر به هم آمیخت و سلحشوری پیکارهای مصاف اسلام و کفر را به خود اختصاص داد و در دوران نوجوانی سران و صنادید عرب را به خاک افکند و شاخ شاخمداران قبایل را درهم شکست چنانکه خودش در این باره فرمود: «انا وضعت فی الصغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعة و مضر... ; من در نوجوانی بزرگان عرب را به خاک افکندم و سرکردگان ربیعه و مضر را هلاک ساختم.» (25)
آگاهی آن حضرت (ع) به حق بودن خود و اطلاع وی به باطل بودن مخالفان از یک سو و اعتماد آن حضرت (ع) به وعده تخلف ناپذیر خداوند از سوی دیگر، زمینه ای شد تا آن حضرت نامه ای به اهل مصر بنگارد و در آن مرقوم فرماید: اگر دشمنانم روی زمین را پر کنند و من تنها باشم با همه آنها مبارزه خواهم کرد و هراسی نخواهم داشت: «انی والله لو لقیتهم واحدا و هم طلاع الارض کلها، ما بالیت و لا استوحشت و انی من ضلالهم الذی هم فیه والهدی الذی انا علیه لعلی بصیرة من نفسی و یقین من ربی; به خدا اگر تنها آن ها را می دیدم و آنان زمین را پر می کردند، نه باک داشتم و نه می هراسیدم که من بر گمراهی آنان و رستگاری خود نیک آگاهم و با یقین از جانب پروردگارم همراه می باشم.» (26)
مساله مرگ، که برای بسیاری از انسانهای عادی رعب آور است برای آن حضرت کاملا حل شده بود و صبغه لقای الهی به خود گرفته بود لذا امیرالمؤمنین (ع) آن را گوارا می دانست و درباره آن چنین می فرمود: «والله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه... ; به خدا سوگند پسر ابوطالب از مرگ مانوس تر است بیش از آنچه کودک پستان مادر را خواهان است.» (27) «فوالله ما ابالی، ادخلت الی الموت، او خرج الموت الی... ; به خدا پروا ندارم که من به سرای مرگ درآیم یا مرگ به سر وقت من آید.» (28)
سابقه آن حضرت (ع) در نبرد و پیشگامی وی در ممارست نظامی برای همگان مسلم بود، لذا در این باره چنین فرموده است: «هل احد منهم اشد لها مراسا و اقدم فیها مقاما منی، لقد نهضت فیها و ما بلغت العشرین و ها انا ذاقد ذرفت علی الستین... ; یعنی کدام یک از آنان پیشتر از من در میدان جنگ بوده و بیشتر از من نبرد دلیران را آزموده؟ هنوز بیست سال نداشتم که پا در معرکه گذاشتم و اکنون سالیان عمرم از شصت فزون است.» (29)
6 - سیاست صغرای علوی در کنار سیاست کبرای آن حضرت (ع) باعث اختصاص جمع رهبری ملکی و ملکوتی به وی شد; زیرا امیرالمؤمنین (ع) گذشته از تهذیب نفوس سالکان صالح، و صرف نظر از تزکیه ارواح مشتاقان مفتاق، رهبری امت اسلامی را به بهترین شیوه علمی و عملی دارا بود، خطر زورمداران و تهاجم ابرقدرتها را گوشزد می کرد و فتنه دو امپراطوری بزرگ معاصر خود را هشدار می داد و جامعه اسلامی را از سلطه آنها آگاه می کرد و کیفیت رهایی از یوغ ذلت استعمار و رسیدن به نور استقلال و آزادی را راهنمایی می فرمود و در این باره چنین گفت: «فاعتبروا بحال ولد اسماعیل و بنی اسحاق و بنی اسرائیل، فما اشد اعتدال الاحوال و اقرب اشتباه الامثال، تاملوا امرهم فی حال تشتتهم و تفرقهم لیالی کانت الاکاسرة والقیاصرة، اربابا لهم... ; پس از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسرائیل پند گیرید که حالت ها سخت متناسب است با هم و چه نزدیک است مثالها به هم بیش و کم، در کار آنان بیندیشید و روزگاری که پراکنده بودند و از هم جدا کسری ها و قیصرها بر آن پادشاه بودند.» (30)
بررسی دقیق انقلاب اسلامی ایران به رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی و طرد نظام سلطه دو ابرقدرت شرق و غرب به خوبی نشان می دهد، آنچه امام راحل (ره) و ملت بزرگوار ایران انجام داده و همچنان به رهبری مقام معظم زعامت، ادامه می دهند، اقتدا به امام ملک و ملکوت، حضرت امیرالمؤمنین (ع) خواهد بود.
هدف غدیر خم و چگونگی بهره وری از آن
هدف از تعیین حضرت علی بن ابیطالب (ع) از طرف خداوند، برای جانشینی رسول اکرم (ص) و امامت امت، همان هدف اصیل بعثت پیامبر (ص) است، یعنی تعلیم کتاب و حکمت از یک سو، تزکیه نفوس و تهذیب ارواح از سوی دیگر و قیام مردم به قسط و عدل از سوی مردم و بالاخره خروج جامعه انسانی از تاریکی جهل علمی و تیرگی جهالت عملی، و ورود آن به فضای روشن دانش و صحنه منور بینش خواهد بود، چنین آرمانی فقط در پرتو قرآن و عترت از یک سو و رهبری فقیه آگاه و سیاستمدار صالح و مدیر و مدبر از سوی دیگر و وحدت تزلزل ناپذیر و ائتلاف اختلاف ناپذیر امت، محقق خواهد شد.
حضرت علی بن ابیطالب (ع) هدف امامت را، تنظیم و سامان بخشیدن امور ملت معرفی کرد: «والامامة نظاما للامة و الطاعة تعظیما للامامة; خداوند امامت را قرار داد تا نظامت امت پایدار باشد و طاعت را قرار داد تا امام را در دیده ها بزرگ نماید.» (31)
امیرالمؤمنین (ع) عامل اختلاف و سبب تشتت و پراکندگی را خبث سریره و زشتی باطن دانست و در این باره چنین فرمود: «و انما اخوان علی دین الله، ما فرق بینکم الا خبث السرائر و سوء الضمائر; همانا شما برادران دینی یکدیگرید، چیزی شما را از هم جدا نکرده جز درون پلید و نهاد بد که به آن به سر می برید.» (32)
حضرت علی (ع) گاهی با زبان تحبیب و تطمیع، جامعه اسلامی را به اتحاد و هم آوایی فرا می خواند و زمانی با لسان تحدید وتهدید، امت اسلامی را از اختلاف برحذر می دارد، گاهی خیر جامعه را در ظل وحدت معرفی می نماید و زمانی خطر آن را در اثر شکاف و خلاف، اعلام می داردو می فرماید:
«والزموا السواد الاعظم فان ید الله مع الجماعة، و ایاکم والفرقة فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب; یعنی با اکثریت همداستان شوید که دست خدا همراه جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که موجب آفت است آن که از جمع مسلمانان به یک سو شود بهره شیطان است چنان که گوسفند چون از گله دور ماند نصیب گرگ بیابان است.» (33)
چون دست غیبی پروردگار منزه از دست، با متحدان است، لذا باید سواد اعظم و امت منسجم و هماهنگ اسلامی را حفظ نمود، و چون گوسفند وامانده از رمه، از حفاظت چوپان محروم است و طعمه گرگ قرار می گیرد، لازم است از صفوف به هم فشرده مسلمین فاصله نگرفت تا از آسیب وسوسه شیطان در امان بود. هیچ فرد خردمند یا گروه متفکر، از خیر، منصرف نمی شود و به شر، رو نمی آورد مگر آنکه در تشخیص خیر و شر، دچار اشتباه شده باشد.
حضرت علی بن ابیطالب (ع) برای هدایت به معیار خیر و شر، اتحاد و همدلی را مدار خیر، دانسته، اختلاف و کینه ورزی را محور شر معرفی نمود و در این باره چنین فرمود: «ایاکم والتلون فی دین الله، فان جماعة فیما تکرهون من الحق، خیر من فرقة فیما تحبون من الباطل، و ان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقة خیرا ممن مضی و لا ممن بقی; در دین خدا از گونه گون و ناپایدار ماندن بپرهیزید که همراه جماعت بودن در حقی که آن را خوشی نمی انگارند بهتر است لذا پراکنده شدن به خاطر باطلی که آن را دوست می دارید و همانا خداوند سبحان خیری نبخشد به کسی که جدایی گزیند از مردمان نه از گذشتگان و نه از باقی ماندگان » (34)
از این سخن بلند نه تنها سودمندی اتحاد و زیانباری اختلاف، استفاده می شود، بلکه استمرار سنت الهی در گذشته و حال و آینده نیز معلوم خواهد شد; زیرا اساس فیض الهی بر وحدت و جماعت پی ریزی شده و هیچ گونه خیری در تفرقه و کثرت گرایی نامعقول نخواهد بود.
البته آگاهی به چنین سنت تحول و تبدل ناپذیر، یا از روی علم غیب است که ویژه اولیای خداست یا از راه تحلیل عقلی رخدادهای تاریخی و استمداد از شواهد عقلی و نقلی است که تا حدودی بهره محققان فن تاریخ و نصیب تحلیل گران سنن الهی است و حضرت علی (ع) درباره سنت شناسی تحلیلی چنین می فرماید:
«... من تبینت له الحکمة عرف العبرة و من عرف العبرة فکانما کان فی الاولین; یعنی آن را که حکمت آشکار گشت، عبرت آموخت و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگی را درنوردید.» (35)
انسان هوشمند حکیم، از رخدادهای فرعی تاریخ می گذرد و عبور می کند تا به سنت اصلی زوال ناپذیر آن بار یابد که همین عبور از فرع به اصل، عبرت خواهد بود و تحلیل گر عقلی با گذشت از چنین معبری است که گویا با نیاکان جامعه کنونی بوده است و آن حضرت (ع) درباره خودش چنین می فرماید: من گرچه در درازای تاریخ نبودم و با تبارها و دوره های پیشین به سر نبردم، اما با بررسی آثار آنان به منزله یکی از آنها شمرده شدم: «بل کانی بما انتهی الی من امورهم قد عمرت مع اولهم الی آخرهم... ; با آگاهی ای که از کارهای گذشتگان بدست آورده ام، گویی چنان است که با نخستین تا پسینیان بسر برده ام.» (36)
چون امیرالمؤمنین (ع) جامع هر دو علم یاد شده بود; یعنی هم از راه غیب از سنت الهی آگاه بود و هم از راه تحلیل عمیق عقلی، به سنت تحول ناپذیر خداوند باخبر بود، لذا خطر اختلاف را به عنوان اصلی کلی گوشزد کرد تا هیچ کس در هیچ مقطع تاریخ، هوس اختلاف در سر نپروراند; زیرا هرگز خداوند، جامعه پراکنده و امت متخاصم با یکدیگر را خیر نمی دهد.ریشه قرآنی سخن حضرت علی بن ابیطالب (ع) گذشته از آیه 103 سوره آل عمران که دعوت همگان به اعتصام به حبل الله در آن مطرح شده است و گذشته از آیه 47 سوره حجر که بهشتیان را منزه از کینه و دشمنی نسبت به یکدیگر می داند، در آیه 14 سوره حشر است که خداوند در این باره چنین می فرماید: «... تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی ذلک بانهم قوم لایعقلون » عصاره این آیه کریمه این است که افرادی که دارای مبدا مشترک و هدف مشترک و دین مشترکند اگر دلهای اینان در اثر اغراض و غرایز، پراکنده باشد، خردمند نیستند.
اکنون که شمه ای از مناقب بی شمار حضرت علی (ع) بازگو شد، معلوم می شود آنچه را که مرحوم سید حیدر آملی از امام صادق (ع) نقل نمود به چه جهت است: «ولایتی لامیرالمؤمنین علیه السلام خیر من ولادتی منه; ولایت من برای امیرالمؤمنین از ولادت من از او بهتر است.» (37) و چون انسان کامل مظهر تام بسیط الحقیقه است، لذا همه چیز را به عنایت خداوند دارد، چنانکه سید علی همدانی از عرفای قرن هشتم گفته است:
پرسید عزیزی که علی اهل کجایی
گفتم به ولایات علی از همدانم
نه زان همدانم که ندانند علی را
بل زان همدانم که علی را همه دانم
پی نوشت ها:
1. اصول کافی، ج 1، ص 207، ح 3.
2. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه.
3. اثبات الهداة، ج 1، ص 735.
4. سوره واقعه، آیه 79.
5. سوره اعراف، آیه 198.
6. نهج البلاغه، خطبه 3.
7. سوره حجر، آیه 9.
8. نهج البلاغه، حکمت 117.
9. همان، 469.
10. آل عمران، آیه 61.
11. نهج البلاغه، خطبه 192 (قاصعه).
12. همان.
13. شعراء، آیه 194.
14. نهج البلاغه، خطبه 37.
15. همان، خطبه 71.
16. همان، خطبه 131.
17. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 346.
18. همان، ص 370.
19. همان، ص 371 - 372.
20. نهج البلاغه، خطبه 179.
21. همان، خطبه 192، بند 121.
22. همان، خطبه 87.
23. همان، خطبه 192.
24. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 199.
25. نهج البلاغه، خطبه 192 (قاصعه).
26. نهج البلاغه، نامه 62.
27. همان، خطبه 5.
28. همان، خطبه 55.
29. همان، خطبه 27.
30. همان، خطبه 192 (قاصعه).
31. نهج البلاغه، حکمت 252.
32. همان، خطبه 113.
33. همان، خطبه 127.
34. همان، خطبه 176.
35. همان، حکمت 31.
36. همان، نامه 31.
37. جامع الاسرار، ص 500.

حركت براي ساخت ماهواره‌برهاي بزرگ و ماهواره‌هاي سنگين در ايران آغاز شده است


به گزارش خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس، سردار احمد وحيدي وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح با اشاره به پرتاب موفقيت‌آميز جديدترين ماهواره ايراني به نام "رصد " اظهار داشت: با عنايت الهي و تحت توجهات حضرت ولي عصر و معصومين (ع) توانستيم ماهواره رصد را با ماهواره‌بر سفير رصد در مدار قرار دهيم كه اين يك خبر مسرت‌بخش براي كساني است كه به عظمت و بزرگي ايران مي‌انديشند.

وحيدي با بيان اينكه ماهواره‌بر سفير توانست ماهواره رصد را در ارتفاع بالاي 260 كيلومتر در مدار به صحت تزريق كند، اظهار داشت: اين عمليات پس از انجام مراحل مختلف يعني جدايش مرحله اول، جدايش مرحله دوم، كليه مراحل ديگر را به خوبي پشت سر بگذارد.

وي در ادامه به كوچكي وزن ماهواره رصد اشاره كرد و افزود: اين ماهواره عليرغم كوچكي، تمام خصوصيات يك ماهواره بزرگ را داشته و از قابليت تصويربرداري نيز برخوردار است.

وزير دفاع خاطرنشان كرد: فرستنده و گيرنده‌هاي لازم در برد اين ماهواره پيش‌بيني شده، داراي رنجينگ فرستنده و كنترل دما بوده و قابليت كنترل موقعيت خود در موقعيت اكتيو و پسيو را دارند.

وحيدي ادامه داد: يعني ماهواره رصد مي‌تواند هم با گراديان‌بوم جاذبه به شكل پسيو خود را كنترل كند و هم با چرخشگر مغناطيسي مي‌تواند موقعيت خود را تثبيت كند.

وي با اشاره به وجود پانل خورشيدي در اين ماهواره گفت: اين پانل به ماهواره رصد اين ويژگي را داده تا بتواند توان خود را از خورشيد بگيرد.

وزير دفاع اظهار داشت: اينها همه مشخصاتي است كه در يك ماهواره‌بر كوچك پيش‌بيني شده و مي‌تواند بسيار مهم باشد.

وحيدي با اشاره به اين دستاورد بزرگ افزود: ما توانستيم براي تثبيت و توسعه توان فضايي ايران گام بلندي برداريم كه اين پيروزي را خدمت رهبر معظم انقلاب، ملت ايران و شهداي انقلاب اسلامي تبريك مي‌گوييم.

وي اين موقعيت را برپايه يك هماهنگي و مديريت بسيار خوب در سطح كشور دانست و تصريح كرد: سازمان هوافضاي وزارت دفاع در كنار دانشگاه مالك اشتر اين وزارتخانه كه ماهواره را ساخت و با حمايت‌هاي همه جانبه سازمان فضايي كشور كه متولي مسائل فضايي كشور است، توانست به اين موفقيت بزرگ دست پيدا كند.

وزير دفاع تصريح كرد: در پرتو اين مديريت يكپارچه،‌ تدابير رهبري عزيز انقلاب و حمايت‌هاي بي‌دريغ رئيس‌جمهور توانستيم به اين موفقيت‌ها دست پيدا كنيم كه البته اين اقدام در تثبيت موقعيت ايران در خصوص ماهواره‌بر بسيار مهم بود و ما از اين به بعد گام‌هاي مهم ديگري را براي ساخت ماهواره‌برهاي بزرگتر و ماهواره‌هاي سنگين‌تر برخواهيم داشت.

وحيدي در پايان با اشاره به همزماني اين دستاورد بزرگ با سالروز ميلاد اميرالمومنين علي(ع) گفت: اين عمليات با رمز "يا علي ابن ابيطالب(ع) و شعار الله‌اكبر " صورت گرفت و اميدواريم هميشه عنايات و توجهات حضرت علي(ع) و ائمه معصومين شامل حال ملت ايران باشد.