چند سال پيش در يكي از يادداشت هاي كيهان به خاطره اي درس آموز و عبرت انگيز اشاره كرده بوديم و اين روزها به مناسبتي مشابه همان روزها، تكرار آن را خالي از عبرت نمي دانيم و به فرموده امام راحلمان(ره) براين باوريم كه «تكرار» اگر براي يادآوري و عبرت باشد، «حديث مكرر» نيست كه «ملال آور»! تلقي شود. ماجرا، اين بود؛
«چند روز بعد از فاجعه 17 شهريور 1357 و قتل عام مردم در ميدان شهدا، در جمع زندانيان سياسي مسلمان و پيرو حضرت امام(ره) تصميم گرفته شد بيانيه اي در محكوميت جنايت 17 شهريور و توطئه هاي بين المللي عليه امام خميني(ره) صادر شود و متعاقب آن زندانيان به عنوان پشتيباني از اين بيانيه و اعلام همدردي با مردم، يك هفته اعتصاب غذا كنند و يا روزه بگيرند. در آن هنگام، مسئوليت پنهان و دوره اي جمع- كمون- زندانيان سياسي پيرو حضرت امام(ره) برعهده نگارنده بود و براساس يك قرار نانوشته -اما پذيرفته شده- بايستي تصميم جمع را به اطلاع مسئولان ساير جمع ها مي رسانديم تا چنانچه تمايل داشتند با اين حركت همراه شوند و درصورت عدم تمايل، از موضوع باخبر باشند. اين بيانيه كه در چند جمله كوتاه تهيه شده بود بعد از بسم الله الرحمن الرحيم، با اين جمله شروع مي شد؛ «ما زندانيان سياسي مسلمان، قتل عام مردم بي دفاع در ميدان ژاله -شهداء- و توطئه هاي بين المللي عليه رهبر عاليقدر انقلاب حضرت آيت الله العظمي امام خميني را محكوم كرده و...». آقاي عباس سماكار، هم پرونده خسرو گلسرخي، مسئول جمع ماركسيست هاي زندان بود. وقتي پيشنهاد صدور بيانيه و متن تنظيم شده آن را با وي در ميان گذاشتيم، در پاسخ گفت؛ جمع ما نمي تواند اين بيانيه را امضاء كند، زيرا بيانيه با بسم الله الرحمن الرحيم شروع مي شود كه به آن اعتقاد نداريم(!) و براي زندانيان سياسي، پسوند «مسلمان» آمده است و ما مسلمان نيستيم و بالاخره اين كه از امام خميني با عنوان رهبرانقلاب ياد شده است و حال آن كه ما ايشان را به عنوان يك شخصيت انقلابي قبول داريم ولي «رهبر» نمي دانيم. آقاي سماكار بعد از مشورت با دوستان همفكر خود اعلام كرد كه جمع آنها بيانيه جداگانه اي با تكيه بر اعتقادات خود صادر مي كند.
جمع سازمان مجاهدين خلق- كه در آن هنگام نيز از سوي زندانيان سياسي مسلمان لقب «منافقين» گرفته بود و تحت مسئوليت جمع ماركسيست ها قرار داشت، با بيانيه جمع ما مخالفت كرد و نظر ماركسيست ها را پذيرفت. اين جمع نيز حذف بسم الله و قيد مسلمان و صفت رهبري براي حضرت امام(ره) را «تفرقه انگيز»! و «مانع وحدت»! اعلام كرد! آقاي لطف الله ميثمي عضو ارشد و سابق سازمان منافقين كه به دلايلي از سوي سازمان طرد شده و جمع ديگري با همان سمت و سو تشكيل داده بود نيز با بيانيه مورد اشاره مخالفت ورزيد و اعلام كرد كه جمع آنها براي «حفظ وحدت»! بيانيه مشترك ماركسيست ها و سازمان منافقين را امضاء خواهد كرد و چنين نيز كردند. متن هر دو بيانيه در اسناد ساواك كه اكنون در اختيار وزارت اطلاعات است وجود دارد و انتشار آن همراه با نام امضاء كنندگان هر يك از دو بيانيه ياد شده مي توانند عبرت انگيز باشد.
از ماركسيست ها انتظاري نبود ولي بحث و استدلال با كساني كه داعيه اسلامي و انقلابي داشتند نيز نتيجه اي نداشت آنها در مقابل اين پرسش كه چگونه ادعاي مسلمان بودن و انقلابي بودن داريد ولي به جاي وحدت با توده هاي ميليوني و انقلابي مردم مسلمان كشورتان، از وحدت با دشمنان اسلام و انقلاب دم مي زنيد؟ سكوت مي كردند و يا جواب هاي بي سروته مي دادند، ضمن آن كه حاضر نبودند با صراحت به هويت واقعي خود اعتراف كنند و...
2- اين روزها و در پي مرگ فتنه 88 كه با داغ پررنگ ننگ بر پيشاني سران و عوامل اصلي فتنه همراه بود و هويت واقعي آنان را برملا كرد، بار ديگر همان بازي كه در صدر اين نوشته آمده است با حضور بازيگران ديگري در حال شكل گيري و تكرار است و اين بار در مقياس و گستره اي به مراتب بزرگتر از چهار ديواري محدودي كه ماجراي ياد شده در آن اتفاق افتاده بود. امروز هم كساني در پوشش واژه ارزشمند وحدت، به جاي اتحاد و همدلي با توده هاي عظيم ملت- همانها كه در حماسه هاي 9 دي و 22 بهمن 88 درخشيدند- ساز وحدت! با دشمنان اسلام و انقلاب و مردم را كوك كرده اند و با تلاش و تقلايي كه از شدت ناشيانه بودن، ترحم برانگيز به نظر مي رسد، سر آن دارند كه - به زعم خود- سر ملت بصير و هوشيار ايران اسلامي را كلاه بگذارند. نگاهي به هويت كساني كه در اين طيف ناهمگن و البته اندك و كم شمار گرد آمده اند نيز عبرت انگيز است. شماري از حلقه هاي دوم و سوم فتنه گران، تعدادي از خواص كه خود به دليل سكوت در مقابل فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 مورد اتهام و يا لااقل، شايسته ملامت هستند و يكي دو نفري كه در باشگاه اصولگرايان ثبت نام مي كنند و از شدت ساده لوحي- بي آن كه متوجه باشند- در زورخانه فتنه گران كباده مي كشند. اين عده قليل توضيح نمي دهند با كدام «آب كر» مي توان داغ ننگ پررنگي كه بر پيشاني جماعت فتنه گر نشسته است را پاك كرد؟ و با كدام منطق عقلي- شرعي پيش كش!- بايد به منافقاني كه خيانت كرده و دست به جنايت زده اند اجازه حضور دوباره در «ميقات ملت» داده شود؟! «وحدت» به تنهايي نه خوب است و نه بد، تيغ تيز است كه هم مي تواند در دست مردان خداجوي و عدالت گستر باشد و هم در كف زنگي مست. آقايان از كدام «وحدت»! و ضرورت آن سخن مي گويند؟!
3- مرحوم آيت الله پسنديده، برادر حضرت امام(ره) از ايشان درخواست كرده بود كه در اعلاميه ها و سخنراني هاي خود از جبهه ملي و مصدق نيز نام ببرد و اين در حالي بود كه امام راحل ما (ره) در تبعيد به سر مي بردند. حضرت امام در پاسخ به ايشان نوشت « اين جانب نمي توانم از جبهه اي ها و نه از بزرگشان ]مصدق[ اسمي ببرم و ترويجي بكنم، راه آنها با ما مختلف است... قبلاً هم تذكر داده ام، مثل اينكه به سمع مبارك نرسيده است» صحيفه امام(ره) جلد 3 صفحه .439
و در باره كساني كه به جرم خيانت از عرصه نظام اسلامي طرد شده اند مي فرمايند « امروز هيچ تأسفي نمي خوريم كه آنان در كنار ما نيستند... از تجربه تلخ روي كار آمدن انقلابي نماها و به ظاهر عقلاي قوم عبرت بگيريد... مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزي هاي بي مورد و ساده انديشي ها سبب مراجعت آنان به پست هاي كليدي و سرنوشت ساز نظام شود» صحيفه امام(ره) جلد 21 صفحه 285 و صدها نمونه ديگر از اين دست.
4- بايد از كساني كه در روزهاي حادثه غايب بوده و در جهاد بزرگ ملت عليه دشمنان اسلام و انقلاب و مردم مسلمان نه فقط شركت نداشتند، بلكه بعضاً با سكوت معنادار خود، در آتش فتنه دميده اند پرسيد؛ آيا يكي از صدها جنايت سران و عوامل اصلي فتنه- هواداران فريب خورده منظور نيست- همراهي آشكار با دشمنان بيروني نظام، مخصوصاً سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، انگليس و اسرائيل نبوده است؟ و آيا همين فتنه گران با گروههاي ضد انقلاب و تروريست نظير منافقين، سلطنت طلب ها، بهايي ها، ماركسيست ها و تمامي جرثومه هاي فساد و تباهي در جريان فتنه 88 ائتلاف، يعني همان «وحدت» نداشته اند؟! انبوه اسناد و شواهد موجود و مصاحبه ها و اظهارات مكتوب و مضبوط فتنه گران -غير از اعترافات دستگير شدگان- را چگونه مي توانيد انكار كنيد؟!
اكنون بايد از ميانجي هاي وحدت پرسيد؛ آيا وحدت فتنه گران با سرويس هاي اطلاعاتي و گروههاي ياد شده را تنها به اين علت كه نام آن «وحدت» است، قابل احترام تلقي مي كنيد؟! و اگر چنين نيست كه نبايد باشد، وحدت با اين وطن فروشان شكست خورده را چگونه تجويز مي فرمائيد؟! اگر آن وحدت جرم است كه هست، چرا وحدت با بخشي از همان طيف جرم نباشد؟!
5- طي چند روز اخير، برخي از حاميان فتنه و يا سكوت كنندگان در برابر آن، به بخشي از پاسخ حضرت امام(ره) به نامه آقاي محمدعلي انصاري- منشور برادري- استناد كرده و از قول امام راحل(ره)، آورده اند «اگر كسي در اين نظام در فكر حذف و يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، پيش از ضربه به رقيب، به اسلام و انقلاب لطمه زده است» و نتيجه گرفته اند كه «منشور برادري به رسميت شناختن چند صدايي در جامعه اسلامي است» كه بايد گفت؛ در حكيمانه بودن رهنمود حضرت امام(ره) و ضرورت پيروي از آن جاي كمترين ترديدي نيست، اما امام راحل(ره) - كه با نگاه ملكوتي خود اين روزها را مي ديدند- در همان نامه مشهور به منشور برادري، تأكيد مي كنند «موضع گيري ها بايد به گونه اي باشد كه در عين حفظ اصول اسلام، براي هميشه تاريخ حافظ خشم و كينه انقلابي خود و مردم عليه سرمايه داري غرب و در رأس آن آمريكاي جهانخوار و كمونيسم و سوسياليزم بين الملل و... باشد» و باز هم در همان نامه تأكيد مي فرمايند كه «هر دو جريان بايد با تمام وجود تلاش كنند كه ذره اي از سياست نه شرقي و نه غربي، جمهوري اسلامي عدول نشود» و... اكنون بايد از آقايان پرسيد؛ آيا ائتلاف با منافقين، بهايي ها، سلطنت طلب ها، ماركسيست ها و پيروي آشكار از فرمول ديكته شده اسرائيل و آمريكا و انگليس، اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسين(ع)، شعار به نفع اسرائيل، شعار در حمايت از آمريكا و... و... نشانه اعتقاد به اصول و مباني انقلاب و جمهوري اسلامي است؟! و آيا هنوز هم مي توان شما را يك جناح درون نظام تلقي كرد؟! كه مشمول منشور برادري باشيد؟!
6- بديهي است همه كساني كه در جريان فتنه 88 به كانديداي فتنه گران رأي داده و براي چند روزي با فريب آنان به خيابان ها آمده بودند، «فتنه گر» تلقي نمي شوند. اگر به شعارهاي قبل از انتخابات موسوي و خاتمي نگاه كنيد و آن شعارها را با شعارها و مواضع آنان بعد از انتخابات مقايسه كنيد بي ترديد به اين نتيجه مي رسيد كه مجريان فرمول سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، اسرائيل و انگليس، گندم نمايي كرده و «جو» فروخته اند. بنابراين در كسب 13 ميليون رأي به يقين تقلب كرده اند. بعد از افشاي ماهيت سران و عوامل فتنه، فريب خوردگان انگشت ندامت به دندان گزيدند و پا پس كشيدند. اين جماعت چندميليوني بخشي جدانشدني از توده هاي وفادار و عظيم ملت هستند. اما، آنچه تعجب آور و سؤال برانگيز است اينكه، مناديان وحدت! «مستي» بهانه كرده و براي عوامل حاضر در حلقه هاي اول و دوم فتنه، يعني مجرمان و خيانت كرده ها، اشك مي ريزند. و عجيب آن كه زير چتر شعار حكيمانه «جذب حداكثري و دفع حداقلي» آقا نيز ايستاده اند و هنگامي كه در اظهارات آنان دقت مي كنيد، متوجه مي شويد كه اين چتر را وارونه به دست گرفته و مفهوم «جاذبه» و «دافعه» را جا به جا كرده اند. از دفع حداقلي سخن مي گويند و اكثريت صف شكن فتنه 88 را آدرس مي دهند! جذب حداكثري بر زبان دارند و به اقليت فتنه گر اشاره مي كنند. راستي اگر كاسه اي زير نيم كاسه ندارند- كه برخي از آنها دارند- چرا در اجراي فرمول جذب حداكثري، زير بال و پر چند ميليون فريب خورده بي تقصير را نمي گيرند و براي پيوستن هرچه بيشتر آنان به اقيانوس ملت حاضر در 9 ديماه 88 تلاش نمي كنند؟! و اگر به فرمول دفع حداقلي معتقدند، چرا بر ضرورت دفع عوامل اصلي فتنه اصرار نمي ورزند، اگرچه آنان قبل از محاكمه در دستگاه قضايي كه اجتناب ناپذير است، در دادگاه ملت، محكوم و طرد شده اند...
حسين شريعتمداري
«چند روز بعد از فاجعه 17 شهريور 1357 و قتل عام مردم در ميدان شهدا، در جمع زندانيان سياسي مسلمان و پيرو حضرت امام(ره) تصميم گرفته شد بيانيه اي در محكوميت جنايت 17 شهريور و توطئه هاي بين المللي عليه امام خميني(ره) صادر شود و متعاقب آن زندانيان به عنوان پشتيباني از اين بيانيه و اعلام همدردي با مردم، يك هفته اعتصاب غذا كنند و يا روزه بگيرند. در آن هنگام، مسئوليت پنهان و دوره اي جمع- كمون- زندانيان سياسي پيرو حضرت امام(ره) برعهده نگارنده بود و براساس يك قرار نانوشته -اما پذيرفته شده- بايستي تصميم جمع را به اطلاع مسئولان ساير جمع ها مي رسانديم تا چنانچه تمايل داشتند با اين حركت همراه شوند و درصورت عدم تمايل، از موضوع باخبر باشند. اين بيانيه كه در چند جمله كوتاه تهيه شده بود بعد از بسم الله الرحمن الرحيم، با اين جمله شروع مي شد؛ «ما زندانيان سياسي مسلمان، قتل عام مردم بي دفاع در ميدان ژاله -شهداء- و توطئه هاي بين المللي عليه رهبر عاليقدر انقلاب حضرت آيت الله العظمي امام خميني را محكوم كرده و...». آقاي عباس سماكار، هم پرونده خسرو گلسرخي، مسئول جمع ماركسيست هاي زندان بود. وقتي پيشنهاد صدور بيانيه و متن تنظيم شده آن را با وي در ميان گذاشتيم، در پاسخ گفت؛ جمع ما نمي تواند اين بيانيه را امضاء كند، زيرا بيانيه با بسم الله الرحمن الرحيم شروع مي شود كه به آن اعتقاد نداريم(!) و براي زندانيان سياسي، پسوند «مسلمان» آمده است و ما مسلمان نيستيم و بالاخره اين كه از امام خميني با عنوان رهبرانقلاب ياد شده است و حال آن كه ما ايشان را به عنوان يك شخصيت انقلابي قبول داريم ولي «رهبر» نمي دانيم. آقاي سماكار بعد از مشورت با دوستان همفكر خود اعلام كرد كه جمع آنها بيانيه جداگانه اي با تكيه بر اعتقادات خود صادر مي كند.
جمع سازمان مجاهدين خلق- كه در آن هنگام نيز از سوي زندانيان سياسي مسلمان لقب «منافقين» گرفته بود و تحت مسئوليت جمع ماركسيست ها قرار داشت، با بيانيه جمع ما مخالفت كرد و نظر ماركسيست ها را پذيرفت. اين جمع نيز حذف بسم الله و قيد مسلمان و صفت رهبري براي حضرت امام(ره) را «تفرقه انگيز»! و «مانع وحدت»! اعلام كرد! آقاي لطف الله ميثمي عضو ارشد و سابق سازمان منافقين كه به دلايلي از سوي سازمان طرد شده و جمع ديگري با همان سمت و سو تشكيل داده بود نيز با بيانيه مورد اشاره مخالفت ورزيد و اعلام كرد كه جمع آنها براي «حفظ وحدت»! بيانيه مشترك ماركسيست ها و سازمان منافقين را امضاء خواهد كرد و چنين نيز كردند. متن هر دو بيانيه در اسناد ساواك كه اكنون در اختيار وزارت اطلاعات است وجود دارد و انتشار آن همراه با نام امضاء كنندگان هر يك از دو بيانيه ياد شده مي توانند عبرت انگيز باشد.
از ماركسيست ها انتظاري نبود ولي بحث و استدلال با كساني كه داعيه اسلامي و انقلابي داشتند نيز نتيجه اي نداشت آنها در مقابل اين پرسش كه چگونه ادعاي مسلمان بودن و انقلابي بودن داريد ولي به جاي وحدت با توده هاي ميليوني و انقلابي مردم مسلمان كشورتان، از وحدت با دشمنان اسلام و انقلاب دم مي زنيد؟ سكوت مي كردند و يا جواب هاي بي سروته مي دادند، ضمن آن كه حاضر نبودند با صراحت به هويت واقعي خود اعتراف كنند و...
2- اين روزها و در پي مرگ فتنه 88 كه با داغ پررنگ ننگ بر پيشاني سران و عوامل اصلي فتنه همراه بود و هويت واقعي آنان را برملا كرد، بار ديگر همان بازي كه در صدر اين نوشته آمده است با حضور بازيگران ديگري در حال شكل گيري و تكرار است و اين بار در مقياس و گستره اي به مراتب بزرگتر از چهار ديواري محدودي كه ماجراي ياد شده در آن اتفاق افتاده بود. امروز هم كساني در پوشش واژه ارزشمند وحدت، به جاي اتحاد و همدلي با توده هاي عظيم ملت- همانها كه در حماسه هاي 9 دي و 22 بهمن 88 درخشيدند- ساز وحدت! با دشمنان اسلام و انقلاب و مردم را كوك كرده اند و با تلاش و تقلايي كه از شدت ناشيانه بودن، ترحم برانگيز به نظر مي رسد، سر آن دارند كه - به زعم خود- سر ملت بصير و هوشيار ايران اسلامي را كلاه بگذارند. نگاهي به هويت كساني كه در اين طيف ناهمگن و البته اندك و كم شمار گرد آمده اند نيز عبرت انگيز است. شماري از حلقه هاي دوم و سوم فتنه گران، تعدادي از خواص كه خود به دليل سكوت در مقابل فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 مورد اتهام و يا لااقل، شايسته ملامت هستند و يكي دو نفري كه در باشگاه اصولگرايان ثبت نام مي كنند و از شدت ساده لوحي- بي آن كه متوجه باشند- در زورخانه فتنه گران كباده مي كشند. اين عده قليل توضيح نمي دهند با كدام «آب كر» مي توان داغ ننگ پررنگي كه بر پيشاني جماعت فتنه گر نشسته است را پاك كرد؟ و با كدام منطق عقلي- شرعي پيش كش!- بايد به منافقاني كه خيانت كرده و دست به جنايت زده اند اجازه حضور دوباره در «ميقات ملت» داده شود؟! «وحدت» به تنهايي نه خوب است و نه بد، تيغ تيز است كه هم مي تواند در دست مردان خداجوي و عدالت گستر باشد و هم در كف زنگي مست. آقايان از كدام «وحدت»! و ضرورت آن سخن مي گويند؟!
3- مرحوم آيت الله پسنديده، برادر حضرت امام(ره) از ايشان درخواست كرده بود كه در اعلاميه ها و سخنراني هاي خود از جبهه ملي و مصدق نيز نام ببرد و اين در حالي بود كه امام راحل ما (ره) در تبعيد به سر مي بردند. حضرت امام در پاسخ به ايشان نوشت « اين جانب نمي توانم از جبهه اي ها و نه از بزرگشان ]مصدق[ اسمي ببرم و ترويجي بكنم، راه آنها با ما مختلف است... قبلاً هم تذكر داده ام، مثل اينكه به سمع مبارك نرسيده است» صحيفه امام(ره) جلد 3 صفحه .439
و در باره كساني كه به جرم خيانت از عرصه نظام اسلامي طرد شده اند مي فرمايند « امروز هيچ تأسفي نمي خوريم كه آنان در كنار ما نيستند... از تجربه تلخ روي كار آمدن انقلابي نماها و به ظاهر عقلاي قوم عبرت بگيريد... مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزي هاي بي مورد و ساده انديشي ها سبب مراجعت آنان به پست هاي كليدي و سرنوشت ساز نظام شود» صحيفه امام(ره) جلد 21 صفحه 285 و صدها نمونه ديگر از اين دست.
4- بايد از كساني كه در روزهاي حادثه غايب بوده و در جهاد بزرگ ملت عليه دشمنان اسلام و انقلاب و مردم مسلمان نه فقط شركت نداشتند، بلكه بعضاً با سكوت معنادار خود، در آتش فتنه دميده اند پرسيد؛ آيا يكي از صدها جنايت سران و عوامل اصلي فتنه- هواداران فريب خورده منظور نيست- همراهي آشكار با دشمنان بيروني نظام، مخصوصاً سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، انگليس و اسرائيل نبوده است؟ و آيا همين فتنه گران با گروههاي ضد انقلاب و تروريست نظير منافقين، سلطنت طلب ها، بهايي ها، ماركسيست ها و تمامي جرثومه هاي فساد و تباهي در جريان فتنه 88 ائتلاف، يعني همان «وحدت» نداشته اند؟! انبوه اسناد و شواهد موجود و مصاحبه ها و اظهارات مكتوب و مضبوط فتنه گران -غير از اعترافات دستگير شدگان- را چگونه مي توانيد انكار كنيد؟!
اكنون بايد از ميانجي هاي وحدت پرسيد؛ آيا وحدت فتنه گران با سرويس هاي اطلاعاتي و گروههاي ياد شده را تنها به اين علت كه نام آن «وحدت» است، قابل احترام تلقي مي كنيد؟! و اگر چنين نيست كه نبايد باشد، وحدت با اين وطن فروشان شكست خورده را چگونه تجويز مي فرمائيد؟! اگر آن وحدت جرم است كه هست، چرا وحدت با بخشي از همان طيف جرم نباشد؟!
5- طي چند روز اخير، برخي از حاميان فتنه و يا سكوت كنندگان در برابر آن، به بخشي از پاسخ حضرت امام(ره) به نامه آقاي محمدعلي انصاري- منشور برادري- استناد كرده و از قول امام راحل(ره)، آورده اند «اگر كسي در اين نظام در فكر حذف و يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، پيش از ضربه به رقيب، به اسلام و انقلاب لطمه زده است» و نتيجه گرفته اند كه «منشور برادري به رسميت شناختن چند صدايي در جامعه اسلامي است» كه بايد گفت؛ در حكيمانه بودن رهنمود حضرت امام(ره) و ضرورت پيروي از آن جاي كمترين ترديدي نيست، اما امام راحل(ره) - كه با نگاه ملكوتي خود اين روزها را مي ديدند- در همان نامه مشهور به منشور برادري، تأكيد مي كنند «موضع گيري ها بايد به گونه اي باشد كه در عين حفظ اصول اسلام، براي هميشه تاريخ حافظ خشم و كينه انقلابي خود و مردم عليه سرمايه داري غرب و در رأس آن آمريكاي جهانخوار و كمونيسم و سوسياليزم بين الملل و... باشد» و باز هم در همان نامه تأكيد مي فرمايند كه «هر دو جريان بايد با تمام وجود تلاش كنند كه ذره اي از سياست نه شرقي و نه غربي، جمهوري اسلامي عدول نشود» و... اكنون بايد از آقايان پرسيد؛ آيا ائتلاف با منافقين، بهايي ها، سلطنت طلب ها، ماركسيست ها و پيروي آشكار از فرمول ديكته شده اسرائيل و آمريكا و انگليس، اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسين(ع)، شعار به نفع اسرائيل، شعار در حمايت از آمريكا و... و... نشانه اعتقاد به اصول و مباني انقلاب و جمهوري اسلامي است؟! و آيا هنوز هم مي توان شما را يك جناح درون نظام تلقي كرد؟! كه مشمول منشور برادري باشيد؟!
6- بديهي است همه كساني كه در جريان فتنه 88 به كانديداي فتنه گران رأي داده و براي چند روزي با فريب آنان به خيابان ها آمده بودند، «فتنه گر» تلقي نمي شوند. اگر به شعارهاي قبل از انتخابات موسوي و خاتمي نگاه كنيد و آن شعارها را با شعارها و مواضع آنان بعد از انتخابات مقايسه كنيد بي ترديد به اين نتيجه مي رسيد كه مجريان فرمول سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، اسرائيل و انگليس، گندم نمايي كرده و «جو» فروخته اند. بنابراين در كسب 13 ميليون رأي به يقين تقلب كرده اند. بعد از افشاي ماهيت سران و عوامل فتنه، فريب خوردگان انگشت ندامت به دندان گزيدند و پا پس كشيدند. اين جماعت چندميليوني بخشي جدانشدني از توده هاي وفادار و عظيم ملت هستند. اما، آنچه تعجب آور و سؤال برانگيز است اينكه، مناديان وحدت! «مستي» بهانه كرده و براي عوامل حاضر در حلقه هاي اول و دوم فتنه، يعني مجرمان و خيانت كرده ها، اشك مي ريزند. و عجيب آن كه زير چتر شعار حكيمانه «جذب حداكثري و دفع حداقلي» آقا نيز ايستاده اند و هنگامي كه در اظهارات آنان دقت مي كنيد، متوجه مي شويد كه اين چتر را وارونه به دست گرفته و مفهوم «جاذبه» و «دافعه» را جا به جا كرده اند. از دفع حداقلي سخن مي گويند و اكثريت صف شكن فتنه 88 را آدرس مي دهند! جذب حداكثري بر زبان دارند و به اقليت فتنه گر اشاره مي كنند. راستي اگر كاسه اي زير نيم كاسه ندارند- كه برخي از آنها دارند- چرا در اجراي فرمول جذب حداكثري، زير بال و پر چند ميليون فريب خورده بي تقصير را نمي گيرند و براي پيوستن هرچه بيشتر آنان به اقيانوس ملت حاضر در 9 ديماه 88 تلاش نمي كنند؟! و اگر به فرمول دفع حداقلي معتقدند، چرا بر ضرورت دفع عوامل اصلي فتنه اصرار نمي ورزند، اگرچه آنان قبل از محاكمه در دستگاه قضايي كه اجتناب ناپذير است، در دادگاه ملت، محكوم و طرد شده اند...
حسين شريعتمداري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر